به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از شیراز، برای اولین بار در دفتر جامعه اسلامی دانشگاه شیراز او را ملاقات کرد، برای موضوعی قبلش تماس گرفت و قراری گذاشتیم و مشغول صحبت شدیم، اولین چیزی که ذهنم را درگیر کرد دغدعه مندی بی حد و حصرش بود.
تک تک کلماتش با شور ادا می شد. یادم است می گفت حالا که دولت غیر همسو سر کار آمده بیش از پیش وحدت بین تشکل های اسلامی لازم است.
آرمان خواهی اش هم مثال زدنی بود...
بعد از آن جدی ترین مراوده ام با او به ماجرای باغ فرزانه بر می گشت، بیانیه و پیگیری و نامه نگاری و زنجیره انسانی و نهایتا شکایت و دادگاه و ...
با یکی از دوستان در پارک سعادت آباد منتظر بودیم ساعت پنج عصر شود و برویم داخل ساختمان استودیو برنامه جیوگی.
موضوع تضاد طبقاتی بود.
اصلا نیازی به صحبت نبود کافی بود سرت را دور تا دور آن محله و ساختمان و پارک بگردانی همه چیز عیان می شد.
جواد را از دور دیدم خیلی خوشحال شدم هم بخاطر اینکه از غربت در آن برنامه در می آییم هم مطمئن بودم حرفهای زیاد و با ارزشی دارد، گفت با بی رغبتی آمده، حرف زدن فایده ای ندارد عمل باید کرد.
بحث هایش عالی بود؛ اما چه حیف که مختصری از آن را تلویزیون نشان داد.
گذشت تا یک روز قبل از تجمع نفتی بعد از نماز جمعه مقابل درب ورودی ایستگاه متروی مصلی دیدم با تعدادی دیگر از رفقای عدالت خواه مشغول پخش نشریه و بروشور و روشنگری است.
کمی گپ و گفت کردیم و قرارمان شد فردا مقابل وزارت نفت سلطان کرسنت، بیژن زنگنه...
اما من بخاطر درگیری برگزاری همایش عزت ملی نتوانستم بروم و قرارمان به سرای دیگر افتاد...
ای کاش و ای کاش بودی و این ها را به خودت می گفتم، اما حیف، اما حیف که رفتی!
بدان که برادران و خواهرانت با تمام توان برای آرمانهایت، برای آقا روح الله، برای آقا سید علی، برای همه مستضعفین جهان، برای آمدن آن عدالت گستر(عج) تلاش خواهند کرد.
و
ای عزیز دلم!
زمین به مستضعفان خواهد رسید.
محمد علی کاویانی، دوست بسیجی مخلص محمد جواد جلالفرد