به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، محمد بن سلمان به یک باره به دهانه آینده افتراضی پادشاهی عربستان سعودی پرید، به این صورت و با اعلام پروژه خود برای آینده عربستان سعودی با طرح موسوم به " چشم انداز عربستان برای سال 2030 مراحل کناره گیری شاهزاده محمد بن نایف ولیعهد عربستان سعودی از قدرت را هم به رخ کشید و به این صورت خود را به عنوان پادشاه مطلق عربستان سعودی منصوب کرده است.
شاهزادهای که خود را آماده به دست گرفتن زمام پادشاهی عربستان سعودی کرده است، با اقدامی بی سابقه جایگاه ولیعهد عربستان سعودی پسر عمویش را که معاون نخست وزیری عربستان سعودی است، نادیده گرفت و در مصاحبه ای تلویزیونی شرکت کرد که تاکنون هیچ پادشاه یا شاهزادهای چنین نکرده بود.
جانشین ولیعهد عربستان سعودی با این صحنه رسمی خود را به سمتی که پادشاه عربستان سعودی به وی عطا کرده بود، مسلح ساخته، تا از این طریق جایگزینی باشد، برای «پادشاهی فرتوت» که حتی دیگر قادر نیست، حروف را به درستی ادا کند و قادر نبوده حتی متن مکتوب مربوط به اعلام پروژه آتی عربستان را از رو بخواند.
اگر چه در ظاهر این پروژه به مثابه تلاشی از سوی پدر و پسر برای تمام کردن بخش های مرتبط به اختصاص قدرت و تصمیم سیاست خارجی و نظامی در دستان خود بوده است، که دربرگیرنده ائتلاف ها و جنگ ها می باشد، اما در واقع با این پروژه این دو می کوشند، سیاستهای اقتصادی و اجتماعی کشور را هم قبضه کنند، چرا که در بررسی این پروژه تنها مضامینی که از آن برداشت می شود، این است که آینده کشور پادشاهی عربستان سعودی به اذعان صریح این دو آینده ای خطرناک از نظر اقتصادی و اجتماعی است.
وی در سخنان خود در بیان این پروژه بارها از حرکات انگشتان دست استفاده کرد، کاری که افراد دچار دوگانگی بیشتر چنین میکنند، محمد بن سلمان در این مصاحبه طی چندین نوبت از شفافیت سخن گفت، اما واقعا هم شفافیت به خرج داد، و این بار شفافیت وی در بیان محال بودن ادامه روند اعتماد تنها به ثروت نفتی بود، اما وی در توضیح این مساله دچار توهم و رویا شده بود و از واقعیت به دور شده بود، چرا که نگفت چگونه قرار است کشور پادشاهی عربستان سعودی تا سال 2020 بدون اعتماد به فروش نفت به حیات خود ادامه دهد؟ وآیا شما در این باره حتی یک مبتدی در مسائل اقتصادی یا اجتماعی را می شناسید، که با وجود آشنایی به علم سرمایه گذاری و مصرف به این نتیجه گیری برسد، که برای بی نیازی از عایدات نفتی تنها چهار سال کفایت می کند؟
یعنی چهار سال برای وقوع یک انقلاب اقتصادی در عربستان سعودی کفایت می کند و با این چهار سال می توان نحوه زندگی سعودی ها را دچار تحول کرد ؟ این موضع گیری مرا به یاد این ضرب المثل می اندازد که میگوید: "از این سبد تو یک حبه یا دو حبه یا بیشتر بردار" خواه این حبه یک خودرو باشد، یا هواپیما یا در بعضی از احیان می توان یک انسان را برداری ؟و آیا شفا یافتن از اعتیاد به نفت و به گونه ای که خود محمد بن سلمان مدعی شده است، کاری بسیار سهل و آسان و سریع و قابل دسترس است و با منطق و عقل جور در می آید؟
در این سخنان حتی نگاه دو چشم غیر نافذ و حیران محمد بن سلمان هم به کمکش نشتافتند، چرا که بی بصیرت بودن را بر همگان فاش ساخت، این چشمان وی را توهم زده ای خیال انگیز نشان دادند، او کسی است که تنها ظرف چند سال می خواهد پروژه ها و چشم اندازهایی را محقق سازد، که برای تحقق یافتنشان به فراهم شدن شرایط و توانایی های لازم نیازمند است و این دو عامل در دسترس نیست برنامه هایی که حتی در صورت فراهم بودن شرایط و توانایی ها ، نیازمند برنامه های 5 ساله و 10 ساله و چندین دهه ای است، تا بتوان گوشه ای از آنها را محقق ساخت.
البته این شاهزاده در یک موضوع در این مصاحبه موفق ظاهر شد، او توانست درس از پیش تدارک دیده شده خود را از طریق پرسش های از قبل هماهنگ شده به گوش ها برساند و این همان چیزی است که تابحال هیچ یک از پادشاهان و شاهزادگان سعودی در تحقق آن موفق عمل نکرده بودند، اگر چه این سخنان او شاید بتواند در بین طبقه مرفه و طبقه خاندان حاکم افرادی را بیابد که خوششان آمده باشد، اما این سخنان برای اولین بار سستی و پوچی واقعیت های اجتماعی عربستان سعودی را فاش کرد.
او از مطالب بسیار کوچک اقتصادی به عنوان چشم اندازهای بزرگ اقتصادی نام برد، و از این طریق میکوشید برای سخنان خود خریداری بیابد، در گذشته نیز او مانورهایی را در سخنان خود داشته و آنقدر در این مانورهای کلامی در جا زده بود، که اکنون نداشتن تصور واضح از آینده هم به این اشتباهات وی افزوده شده است، او دو عامل اساسی که ملت عربستان با آن دست به گریبان است، مورد توجه قرار نداده است، آن دو موضوع مهم مساله بیکاری و مساله و معضل مسکن است.
محمد بن سلمان در واقع برای قبضه کردن حاکمیت در عربستان سعودی با این سخنان خود شتاب زده عمل کرده است، او در واقع هر آن چه را که در قبضه این خاندان حاکم تا پیش از این پنهان مانده بود، عیان کرد، وی این کاستی ها و کمبودها را در قالب رویاهای فرضی که وی توان غلبه بر آنها را دارد بیان کرد، این بار آن چه را که وی فاش کرد دیگر با پوشش گنگ سابق معروف این خاندان همراه نبود، و حتی از دهلیزها و راهروهایی که عبور از آنها در گذشته ممنوع بود، خبری نبود، دیگر همه چیز عیان و عریان است و تنها به رصد و پیگیری نیاز است تا به این مساله برسیم که این مرحله آغازی برای پایان عمر این حاکمیت است.