گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، غرب آسیا در ماههای اخیر علاوه بر پیشرفتها و پیروزیهای جبههی مقاومت خصوصا در سوریه و عراق، شاهد اتفاقات و اظهارات عجیب و غریب و باورنکردنی نیز بوده است. دیکتاتورهای متوهم حاکم بر جزیرهی بحرین چندی پیش تلویحا ایران را تهدید کرده و خواهان حمله به آن شدند. این گزافهگویی شاید مؤیدی باشد بر هشدار رهبر معظم انقلاب که درصورت وادادگی در برابر دشمنان، «کشورهای فزرتی» هم به خود جرات خواهند داد که ایران را تهدید کنند.
جالب توجهتر آنکه بحرین کمتر از نیم قرن پیش نه تنها حکومت مستقلی نداشت بلکه بخشی از سرزمین ایران به شمار میرفت. این کشور در همهی تاریخ پر فراز و نشیب خود همواره بخشی از سرزمین تحت حاکمیت ایران به حساب میآمد تنها دورهی جدا افتادگی آن از پوشش حمایتی دولت ایران دوره استعمار بریتانیا بود.
بحرین قسمتی از سرزمین ایران بود، اما در دوره انحطاط قاجاریه، دولت انگلستان از ضعف دولت مركزی استفاده كرد و به موجب قراردادهایی كه در سال های 1820 ، 1861 ، 1880 و 1892 با بحرین منعقد كرد، به تدریج بر نفوذ خود در آن سرزمین افزود و بعدها مدعی شد كه از زمان قرارداد 1820 دولت انگلستان شیخ بحرین را مستقل می شناخته است. دولت ایران نسبت به این امر معترض بود و حتی در نوامبر 1927 مساله بحرین را به جامعه ملل ارجاع كرد، ولی راه حلی در این مورد به دست نیامد. پس از جنگ جهانی دوم لوایحی در ایران به تصویب رسید و به موجب آن دولت ایران موظف شد كه نسبت به احقاق حقوق ایران در بحرین اقدام كند. همچنین دولت ایران در سال 1957 بحرین را به عنوان استان چهاردهم خود اعلام كرده و در 1958 نیز از شیخ سلمان بن احمد الخلیفه شیخ بحرین خواست كه وفاداری خود را به دولت ایران نشان دهد.
در اواسط دههی 40 خورشیدی دولت انگلیس تلاش همه جانبهای را به منظور جدا کردن این بخش از سرزمین ایران آغاز کرد. این دولت استعمارگر پیشتر نیز طرح جداسازی سرزمینهای ایران را در هرات و افغانستان آزموده بود و اینک جزیرهی استراتژیک بحرین هدف جدیدش بود.
نخستین واکنش دولت وقت ایران معترضانه بود. حتی شاه مسافرت خود را به عربستان سعودی به خاطر اعتراض به این كشور كه از حاكم بحرین به عنوان رئیس یك كشور در دیدار از عربستان سعودی استقبال كرده بود، لغو كرد. از طرفی دولت ایران حمایت بریتانیا از بحرین را به عنوان مداخله در امور داخلی جزایر و در نتیجه در امور داخلی خود تلقی كرد.
اعتراض دولت پهلوی اما به مانند تمام وادادگان دیگر، مدت کوتاهی بیشتر به طول نینجامید. محمدرضاشاه قائل به وجود کدخدا در جهان بود و خود را ملزم به اعتمادسازی برای کدخدا میدانست حتی اگر این اعتمادسازی به قیمت از دست رفتن منطقهی استراتژیک بحرین گردد.
از طرفی اما پهلوی نیازمند تحمیق ملت ایران بود تا مخالفتها با این اعتمادسازی خائنانه را به حداقل برساند. از همین رو؛ شاه نخست در مصاحبهای با روزنامه گاردین چاپ لندن درشهریور 1345 (اوت 1966) آنچه را در دل داشت بر زبان آورد كه «بحرین با توجه به اینكه ذخایر مروارید در سواحل آن به پایان رسیده است، از نظر ایران اهمیتی ندارد»! در ادامه وی طی سفری به هند در دی 1347 (ژانویه 1969) در دهلینو اعلام كرد كه دولت شاهنشاهی نمیخواهد با «اعمال زور» بحرین را تصاحب كند، بلكه حاكمیت بحرین را به دلخواه اكثریت مردم در یك همهپرسی آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد وامیگذارد تا اگر اكثریت مردم بحرین علاقه به ملحقشدن به ایران داشتند، بحرین در حاكمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شده و كشوری مستقل شوند.
این «همهپرسی» در عمل یك «راه فرار محترمانه» برای تكذیب حاكمیت ایران و محصول توافق شاه با انگلیس و امریكا بود. در پی آن، مقدمات جدایی بحرین از ایران توسط یك هیئت دیپلماتیك ایرانی به ریاست امیرخسرو افشار (سفیر ایران در لندن) طی مذاكره با ویلیام لوس نماینده سیاسی بریتانیای كبیر مقیم بحرین فراهم شد. این همه در حالی بود که مردم بحرین علاوه بر داشتن شناسنامهی ایرانی، تا مدتها پس از جدایی نیز برای انجام امور ثبت احوال به ادارات ایران مراجعه میکردند.
بدنبال این تصمیم نماینده ای از سوی سازمان ملل برای انجام رفراندم به بحرین رفت و در آنجا به صورت کاملا گزینشی و محدود همه پرسی انجام شد که طی آن صرفا تعدادی از رؤسای قبایل از طرف مردم این کشور در همه پرسی شرکت کرده و به آنچه انگلیس و آمریکا میخواستند رای مثبت دادند و شورای امنیت با استناد به این گزارش در تاریخ (30 آوریل 1970) 1349 استقلال بحرین را به رسمیت شناخته و در 1971 اعلامیه استقلال بحرین منتشر شد.
از نظر استراتژیک و سوق الجیشی بحرین در خلیج فارس از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. واقع شدن بحرین در مرز ساحلی عربستان و قطر در گذشته فرصت قابل ملاحظه ای را برای ایران به دنبال داشته است. هر چند از نظر حقوقی بین ایران و بحرین آبهای آزاد وجود دارد، اما قبل از جدایی بحرین حق استفاده از منابع بستر برای ایران تا نزدیکی سواحل عربستان و قطر ادامه پیدا می کرد. تصور اینکه ایران در دو سوی یکی از مهمترین آبراه های جهان دارای ساحل باشد می تواند تا حدی نشان دهد که بحرین از حیث سیاسی و نظامی چه اهمیتی در تفوق بر کشورهای عربی منطقه وحتی تاثیرگذاری بر معادلات بین المللی برای ایران داشته است. اگر بحرین در حاکمیت ایران باقی می ماند، با توجه به افزایش گستره آب های سرزمینی، رگ حیاتی نفت دنیا تا حد زیادی در تسلط ایران قرار می گرفت.
وجود منابع غنی نفت و گاز در پهنه آب های سرزمینی بحرین نیز اهمیت قابل توجهی به این سرزمین بخشیده است. همچنین موقعیت مناسب برخی از جزایر برای پهلوگیری و تعمیر کشتی های بزرگ اقیانوس پیمای 500 هزار تنی در بنادر آنها و مرواریدهای مشهور آن نیز از امتیازات دیگر آن محسوب می گردید.
ایران تنها یک ساعت پس از انتشار اعلامیهی استقلال بحرین، این کشور را به رسمیت میشناسد. محمدرضا پهلوی پس از این وطن فروشی آشکار، تحت تاثیر تبلیغات غرب، خود را در جایگاه قهرمانی میدید که یک بحران جهانی را خاتمه داده است؛ بیتوجه به اینکه آنچه او برای عملی کردن این توهم هزینه کرده، سرزمین و منابع ملی ایرانیان بوده است. او پس از این توافق ننگین، سفرهای متعددی به اروپا انجام داد؛ سفرهایی که بر توهم ناجی بودنش بیش از پیش افزود.
اما وی خود در روز بیستم بهمن ماه ۱۳۴۸، یعنی یک سال و ۳۶ روز پس از مصاحبه مطبوعاتی در دهلینو، به اسداللهعلم وزیر دربار خود میگوید: “… بین خودمان باشد… به نظر تو در ادامهی حل مسألهیبحرین، آیا ما به مملکتمان خیانت میکنیم؟ یا آیا آن طور که بسیار کسان در اقصی نقاط جهان گفتهاند، درمرز به دست آوردن موفقیت بزرگی هستیم و منطقه را از درگیریهای بیهوده و کمونیسم (؟!)، نجاتمیدهیم؟” در پاسخ علم میگوید: “این که بگوییم بحرین بنابر حقوق قانونی از آن ماست، ما را به جایینمیرساند. اگر آن را با زور بگیریم، همیشه باری بر دوشمان خواهد بود و موردی برای اختلاف دایمی با عربها میشود. از آن گذشته، بسیار گران هم خواهد بود، زیرا منابع نفتی بحرین در حال خشک شدناست…” سوالی که باقی است اینکه آن کسانی که در «اقصی نقاط جهان» شاه را تشویق به تن در دادن به جدایی بحرین میکردند، چه کسانی بودند و چه هدفی را دنبال میکردند؟