به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری (khamenei.ir) نظرات مقام معظم رهبری در مورد قرای بزرگ جهان اسلام را منتشر کرده است.
شیخ عبدالفتاح شعشاعی
از نوار عبدالفتاح خیلی خوشم میآمد
یکی از چیزهایی که رایج شده است در بین قرّاء عرب - این مصریها و دیگران - و از آنجا به داخل کشور ما منعکس شده است، اهمیّت دادن به نفَس بلند است. من نمیفهمم وجه این کار چیست؛ هیچ لزومی ندارد که ما کلمات قرآن را، گاهی آیات را به همدیگر وصل کنیم بهخاطر اینکه نفَس میخواهیم بدهیم؛ به نظر من هیچ لزومی ندارد. یک وقتی لازم است و ادای مفهوم آیه متوقّف به این است که با یک نفَس خوانده بشود، خب بله، این کار را بکنند والّا زیبایی تلاوت و تأثیرگذاری تلاوت بههیچوجه وابسته به نفَس بلند نیست؛ که حالا بعضی از قرّاء معروف مصری هنرشان در این است که با نفَس بلند [بخوانند]؛ مستمعین هم عوامانه وقتی با نفَس بلند میخوانند، بیشتر تشویق میکنند و الله، الله میگویند. به نظر من، هم کار این [قاری] غلط است، هم کار آن مستمع غلط است. ما در بین قرّاء خوب مصری، قرّاء برجستهی مصری کسی یا کسانی را داریم که نفَسشان کوتاه است، هم خواندنشان خیلی خوب است، هم تأثیرگذاریشان خوب است؛ از جمله عبدالفتّاح شعشاعی. شما میدانید نفسش کوتاه است امّا درعینحال یکی از بهترین و اثرگذارترین تلاوتها - که انشاءالله خدای متعال ایشان و همهی قرّاء قرآن را مشمول رحمت و مغفرت کند - از این مرد شنیده میشود. بنابراین من خواهش میکنم که آقایان در مسئلهی نفَس، خودشان را اذیت نکنند. [بیانات در محفل انس با قرآن ۱۳۹۴/۰۳/۲۸]
من یادم میآید که در سابق، بعضی از این موجهای رادیویی را با زحمت پیدا میکردم. رادیوهای مصر را باز میکردم و با زحمت آن را میشنیدم. ما رفیقی داشتیم - خدا رحمتش کند - او به مصر رفته بود، چند ماه در آنجا مانده بود و نوارهای عبدالفتاح، شیخ مصطفی اسماعیل و محمّد رفعت و امثال آنان را به اینجا آورده بود. مخصوصاً من از نوار عبدالفتاح خیلی خوشم میآمد؛ آن را گوش میکردم. [بیانات در جمع قاریان قرآن ۱۳۶۹/۱۲/۰۱]
« خدای متعال، ملت ما را که یک حرکت و یک مجاهدت کردند، هزاران پاداش داد. یکی از نعم همین است که الحمدللَّه جو، جو قرآنی است. من یادم میآید که در سابق، بعضی از این موجهای رادیویی را با زحمت پیدا میکردم. رادیوهای مصر را باز میکردم و با زحمت آن را میشنیدم. ما رفیقی داشتیم - خدا رحمتش کند - او به مصر رفته بود، چند ماه در آنجا مانده بود و نوارهای عبدالفتاح، شیخ مصطفی اسماعیل و محمّد رفعت و امثال آنان را به اینجا آورده بود. مخصوصاً من از نوار عبدالفتاح خیلی خوشم میآمد؛ آن را گوش میکردم. بعدها هم با صدای شیخ مصطفی اسماعیل آشنا شدم. بعد که شیخ مصطفی اسماعیل را شناختم، بقیه یادم رفت.صدای شیخ مصطفی اسماعیل، خیلی فوق العاده بود. این را هم بگویم که الان در ایران، میل عمومی به طرف شیخ مصطفی اسماعیل است. یعنی قرّای ما، حتماً روی سبک قرائت شیخ مصطفی اسماعیل تمرین دارند و روی دیگران کمتر. اعتقادم این است که این حرکت، از مشهد و از دستگاه ما شروع شد. در تهران، هیچکس غیر از عبدالباسط را نمیشناخت... ما در مشهد، نوار شیخ مصطفی اسماعیل را داشتیم. یکی از دوستانم میخواست به مسافرت برود، من گفتم که هرچه توانستی، نوار شیخ مصطفی اسماعیل پیدا کن و بیاور. او هم رفت و چند نوار از نوارهای بسیار خوب شیخ مصطفی اسماعیل را آورد. من آنها را به آقای مرتضی فاطمی - که در آن وقت نوارهای ما را تکثیر میکرد - دادم، تا تکثیرشان کند. او هم همین کار را کرد و نوارها را به این چند نفری که از تهران آمده بودند، داد. در نتیجه، همهی نوارها به طرف تهران سرازیر گردید و شیخ مصطفی اسماعیل شایع شد. انصافاً هم چیز عجیبی بود. نمیدانم شما با صدای شیخ مصطفی اسماعیل آشنا هستید؟ خیلی فوقالعاده است. او سورهی هود، سورهی بقره و آیات داوود و جالوت را خوانده بود، که انصافاً خیلی عالی و فوقالعاده بود.» [بیانات در دیدار قاریان قرآن ۱۳۶۹/۱۲/۰۱]
« قبل از انقلاب، من ممنوعالسفر بودم؛ یعنی نمیتوانستم به خارج از کشور سفر کنم. مدتها در زندان بودم؛ وقتی هم که از زندان بیرون آمدم، در داخل کشور محصور بودم. در آن وقت، یکی از آرزوها و تصمیمهایم این بود - به خانوادهی خودم هم گفته بودم - که اگر بتوانم از کشور خارج بشوم، برای دیدن قرّاء - مخصوصاً شیخ مصطفی اسماعیل - به مصر میروم. اتفاقاً شیخ مصطفی اسماعیل تا بعد از انقلاب زنده بود؛ لیکن متأسفانه ما در آن سالهای اول انقلاب، به این فکری که حالا هستیم، نبودیم؛ والّا به هر طوری بود، من شیخ مصطفی اسماعیل را به تهران میآوردم.» [بیانات در مراسم تودیع قاریان قرآن ۱۳۷۰/۰۲/۰۶]
«شیخ مصطفی اسماعیل، خیلی فوقالعاده بود. چیزهایی در تلاوت او بود که انصافاً قابل تقلید است. منهای مسألهی صدا و کیفیت ادای حروف و کلمات، او کلمات قرآنی را جان میداد. یعنی وقتی که او آیه را میخواند، آن احساسی به مستمع دست میداد که در آیه اقتضای آن احساس بود. مثلاً فرض بفرمایید که در سورهی هود، آنجایی که راجع به قضیهی پسر نوح آیات کریمه را میخواند: «انّ ابنی من اهلی و انّ وعدک الحق»، انسان پدری را احساس میکند که پسر کافرش دارد در مقابلش از بین میرود؛ یعنی هم احساس رأفت به خاطر بُنوّت او، و هم احساس نفرت به خاطر کفر او. او این را با خواندن خودش به انسان القا میکند. این، چیز خیلی مهمی است و آن تأثیر قرآنی را در خواننده مضاعف میکند.» [بیانات در مراسم تودیع قاریان قرآن ۱۳۷۰/۰۲/۰۶]
مثل اینکه خود متاثر از قرآن است
امروز با گذشته قابل مقایسه نیست. در گذشته این همه تلاوت کنندهی قرآن، این همه حافظ قرآن، این همه آشنای با متن قرآن، این همه عاشق و علاقهمند به تلاوت قرآن وجود نداشت؛ در حالی که همین کشور بود، همین ملت بود. من یادم هست که یکی از قرّاء برجستهی مصری - مرحوم ابوالعینین شعیشع - آمده بود مشهد و در مسجد گوهرشاد قرآن تلاوت میکرد، که خیلی هم خوب میخواند. چون جلسه مال اوقافِ آن زمان بود و اوقاف هم برخلاف امروز که الحمدللَّه سازمان مفتخری است، آن روز سازمان بدنامی بود، بنده با اینکه خیلی شائق بودم تلاوت آن قاری را بشنوم، نمیخواستم بروم توی آن مجلس بنشینم؛ از دور نگاه میکردم و صدا را میشنفتم. همهی کسانی که در آن مجلس شرکت داشتند، گمان نمیکنم پنجاه نفر، شصت نفر میشدند. یک عدهای مأمورین دولتی بودند، یک عده هم همین قرّاء معروف مشهدی خودمان بودند [بیانات در دیدار قاریان، حافظان و اساتید قرآنی ۱۳۹۰/۰۵/۱]
«از کسانی که با خوب خواندنشان قرآن را در دلهای ما شیرین و در چشمهای ما زیبا میکنند، تجلیل میکنم. این تقدیر و تجلیل، هم قاریان عزیز جوان و نورسِ خودمان در ایران را شامل میشود و هم اساتید قدیمی و کهنی را که از کشورهای دیگر میآیند؛ بخصوص قُرّاء مصر و بخصوص این مرد کهن و استادِ قدیمی، آقای شعیشع که از قدیم بنده ایشان را میشناسم. شاید سی سال است که من با تلاوت او آشنایم. بحمداللَّه چند سالی است که به اینجا میآید و از نزدیک ایشان را میبینیم و تلاوتش را میشنویم. امروز هم از آن تلاوتهای بسیار خوب را انجام داد. نوارِ امروزِ این شیخ بزرگوار و استاد قرآن، از نوارهای یادگاری خواهد بود و انشاءاللَّه خواهد ماند. برای خود او هم انشاءاللَّه وسیله یادآوری و برای دیگران هم مایه استفاده است..» [بیانات در مراسم اختتامیهی مسابقات قرآن، ۱۳۷۳/۱۰/۱۴]
شیخ محمدصدیق منشاوی
«من گمان نمىكنم درهيچ ارتشى ما داشته باشيم كسانى را كه مثل قراء بزرگ قرآن بخوانند. اين قرايى كه اين آقايان شبيه آنها مىخوانند، جزو قراء درجه يكاند مثل مرحوم منشاوى، اينها كسانى هستند كه در دنياى قرآنخوانى آن اوجها هستند. فرزندان ما كم و بيش شبيه آنها و مثل آنها دارند مىخوانند. البته نمىخواهم حالا جورى بگویم که خيال كنند حتما ديگر به اوج رسيدند، نه هنوز اينها جا دارند براى پيش رفتن خيلى بايد كار بكنند، اما در آن خطاند در آن روال دارند حركت مىكنند؛ اين خيلى مهم است»
شیخ عبدالباسط محمد عبدالصمد
فقط عبدالباسط مطرح بود
«در تهران، هيچكس غير از عبدالباسط را نمىشناخت. من يك وقت كه به تهران آمده بودم، فقط عبدالباسط مطرح بود. جاهاى ديگرهم كه مىرفتيم، فقط عبدالباسط را مىشناختند.» [بیانات در دیدار قاریان قرآن، ۱۳۶۹/۱۲/۰۱]
شباهتی که باعث اشتباه شد!
«من از اين شيخ راغب مصطفى خاطرهيى دارم كه بد نيست آن را براى شما بگويم. ما حدود سالهاى ۴۶ يا ۴۷ - يعنى تقريباً بيست و يكى دو سال قبل از اين - در مشهد دنبال خواندن شيخ مصطفى اسماعيل در راديوهاى كشورهاى عربى - مخصوصاً راديو مصر - به دقت مىگشتيم تا بلكه خواندن او را پيدا كنيم. البته نوارهايش هم در بازار نبود و در ايران هم راديو قرآن وجود نداشت و ما مجبور بوديم از راديوهاى خارجى گوش كنيم. ما عاشق تلاوت شيخ مصطفى اسماعيل بوديم. تلاوتهاى او را پيدا مىكرديم و گوش مىكرديم. در آن زمان رفيقى داشتم - مرحوم آقا جعفر - كه آقايان او را مىشناسند. آن هم با من همينطور پاى راديو مىنشست و گوش مىكرد. يك روز من را ديد و گفت: امروز در راديوى مصر، صداى پسر شيخ مصطفى اسماعيل را پيدا كرديم! گفتم: چه طور، از كجا فهميدى پسرش است؟ گفت: نام او راغب مصطفى است كه پسر شيخ مصطفى اسماعيل مىباشد! (او را به نام غلوش نمىشناخت). رفيق من، صداى فرزند مصطفى اسماعيل را ضبط كرده بود. من كه گوش كردم، گفتم كه قاعدتاً بايد همان پسر شيخ مصطفى اسماعيل باشد؛ چون صدايش شبيه شيخ مصطفى اسماعيل است! تلاوت هم، تلاوت همان آيات معروف بود: «و استمع يوم يناد المناد من مكان قريب»» [بيانات در ديدار با قاریان ۱۳۶۸/۱۱/۲۰]
ما از تلاوتهاى آقاى شحات انور خيلى راضى هستيم
الحمدللَّه حالا شماها مىآييد و ما استفاده مىكنيم. من قبلاً چند نوار هم از اين آقاى شحات انور - كه در راديو پخش مىكردند - شنيده بودم. يكى از آنها، آيهيى از سورهى نساء است - «فلا تقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره»- كه خيلى هم خوب خوانده شده است.» [بيانات در مراسم توديع با قاريان قرآن ۱۳۶۹/۱۲/۰۱]
«ما از سفر قبلى آقاى شحات انور خاطرات خيلى خوبى داريم. تلاوتهاى شما را در راديو و تلويزيون مىشنويم و لذت مىبريم. انشاءاللَّه امسال هم مردم و جوانان عاشق قرآن ما، استفادهى وافى خواهند برد. اسم جناب آقاى عبدالعال را هم شنيدهام، ليكن يادم نيست كه نوارهايشان را شنيده باشم. ما از تلاوتهاى آقاى شحات انور خيلى راضى هستيم. هرچه در اينجا براى خواندن مايه بگذاريد، در پيشرفت قرآن تأثير مىگذارد… آن چيزى كه من در مورد ايشان خوشحال هستم، اين است كه ايشان بحمداللَّه هنوز جوانند. صداى شما، صداى بسيار قوى و محكمى است و راه براى شما در آينده هنوز هم باز است. من بعضى از اين آقايانى كه نوارهايشان را سالهاى پيش شنيده بودم، بعد ديدم اينها پير و افتاده شدهاند؛ ليكن ايشان هنوز به طرف بالا دارند مىروند؛ اين را ايشان بايد قدر بدانند.» [بيانات در ديدار با قاريان ۱۳۷۰/۱۱/۰۳]