گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ بزرگشده اهواز و فوقدیپلم گرافیک است. سال اول دبیرستان در اهواز موفق به دریافت جایزه از جشنواره تئاتر استان میشود. داور این جشنواره مریم معترف بود و کیانوش عیاری نیز در این جشنواره حضور داشت که سوگل طهماسبی برای بازی در سریال روزگار قریب، بهعنوان نخستین تجربه حرفهای بازیگریاش، انتخاب میشود. او بعدتر در یوسف پیامبر و کیمیا بازی کرد و توانایی خودش را بیش از پیش به مخاطبان و اهالی سینما اثبات کرد. سوگل طهماسبی از معدود بازیگرانی است که در فیلمی با موضوع مدافعان حرم بازی کرده است. به همین بهانه با او گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.
این روزها که ماه رمضان است، شما با سریال «برادر» مهمان خانههای مردم هستید درباره آن توضیح میدهید؟
«برادر» یک سریال اجتماعی است. حول و حوش خانواده پنج نفرهای که حسن پورشیرازی پدر، سهیل رضوی مادر، حسین یاری و پوریا پورسرخ و من فرزندان خانواده هستیم. سریال حول و حوش این خانواده و مشکلاتشان هست. اختلاف نسلها، پدر با پسرش، برادر با برادر و اینکه یک جاهایی عدم درک وجود دارد. یک جاهایی آدمها باید کوتاه بیایند در مقابل هم و خیلی از مسائل این چنینی که ما داریم در جامعه خودمان. در خانوادههایی که اطرافمان هستند کم نمیبینیم. به همین خاطر فکر میکنم «برادر» مخاطب خود را در قسمت دوم و سوم به دست بیاورد. عینیتشان در جامعه را شاید یک وقتی در خانواده خودمان درک کرده باشیم مشکلات را. در این سریال من شخصیت مریم را بازی میکردم. خبرنگاری اجتماعی که دغدغههایش مسائل روز اجتماعش است. دختری که نترس است و خیلی دلش میخواهد در مورد همه چیز بداند. چون رشتهای که در آن فعالیت میکند او را هل میدهد به سمت اینکه اطلاعات کامل در مورد اجتماعش داشته باشد. در خانواده یک دختر آرام، مهربان و محرم اسرار برادر و یک دختر خانه است. ولی وقتی وارد جامعه میشود آن بعد شخصیت مریم را میبینیم. خیلی شخصیت را دوست دارم. تلاش کردم چیزی کم نگذارم.
از دوستان خبرنگارم از نحوه صحبت کردنم، عکسهایی که داشتم و تمام این چیزها شده از دیوار بالا بروم، تمام فعالیتها و زحمتهایی که یک خبرنگار میکشد جانش را در کف دستش میگذارد که مسئلهای جان هزار نفر را نجات میدهد. مسئلهای که خیلی ساده است. در مورد برنج و آب و خیلی مسائل ساده مردم درگیر هستند. تحقیق کنید و ببیند آیا این صدمهای به آدمهای جامعه میزند یا نه. سعی کردم به تصویر بکشم با کمک آقای افشار. چون همیشه مهربانانه بازیگران را هدایت میکنند. امیدوارم مردم شخصیت مریم را مثل نرگس دوست داشته باشند. حتی من تمرین کردم که تندتند حرف بزنم. اصولا خبرنگاران سعی میکنند مختصر و تند توضیح بدهند. به خاطر همین در گفتار خودم تاثیر گذاشته. من که به آرامی صحبت میکردم تند صحبت میکنند. این یکی از تاثیراتی است که نقش خبرنگار را بازی کردن داشت. از آقای افشار تشکر میکنم به خاطر اعتمادی که بعد از کیمیا داشتند. انشاءلله بتوانم در این شخصیت هم موفق باشم. از تهیه کننده و همه دوستانی که همراهی میکنند در سریال برادر تشکر میکنم.
شما متولد جنوب هستید و در بحبوحه جنگ هشت ساله به دنیا آمدید. چه تصویری از جنگ و از آن روزها دارید؟
البته یک چیزی را اصلاح کنم. ما چون جنگ زده بودیم، من در اصفهان به دنیا آمدم. به هر حال بچه کوچک داشتند و شرایط زندگی سخت بود. خانواده مجبور شدند به اصفهان بروند و من در اصفهان به دنیا آمدم. بعد گذشت چند سال برگشتیم. من چیزی را ندیدم و به خاطر ندارم، ولی چیزهایی را از مادربزرگ، مادر و پدر و آدمهای نزدیکم شنیدهام. اگر در فیلمی با آن شکل و شمایل بازی کردم برداشتی از آن صحبتها و خاطرات بوده که برای من از کودکی مانده است.
از آن خاطرات چیزی یادتان مانده است؟
مادربزرگم خاطرهای داشت که برای من جالب بود. میگفت لابلای نانهای محلی که آنجا پخته میشد چند تا را نمیپختند و خمیر میماند. بعد پولها را در آن خمیرها جاسازی میکردند تا بتوانند بروند و چیزی را از بیرون تهیه کنند، که عراقیها اگر دیدند پولشان را نگیرند. در مورد این موضوعات برایم صحبت میکردند. در مورد اینکه یک شبه مجبور شدند بدون شناسنامهای بردارند خانه و زندگی را بردارند و بروند. چند سال بعد که برگشتند، از خانه آواری باقی مانده بود. تا مدتها شناسنامه و مدرک و سند خانهای نداشتند. تمام چیزهای با ارزش زندگیشان را رها کردند و فقط بچهها را برداشتند و رفتند. از این دست خاطرات بیشتر دارم. یعنی خاطرات مردمی بیشتر هست.
اولین حضور جدیتان در سینما و تلویزیون بازی در سریال «روزگار قریب» بوده. شما از وقتی پذیرفتید در این سریال باشید معنیش این بوده که تصمیم گرفته بودید وارد بازیگری شوید؟ یا ناخواسته و بدون قصد بازیگر شدید؟
من از کودکی تئاتر کار میکردم. آقای کیانوش عیاری داور جشنواره تئاتر بودند. بازی من را در جشنواره دیده بودند. زمانی که انتخاب شدم قبلش حدود هفت سال تئاتر حرفهای کار کرده بودم. البته در خوزستان. هرچند ما چیزی از بچههای تهران کم نداشتیم. وقتی در جشنوارهها بودیم کارهای ما دیده میشد. به خاطر همین سالها بود که وارد این عرصه شدیم. البته وارد کار تصویر نشده بودم. من یک سریال کار کرده بودم با حمید بهمنی. یک سریال هفت قسمتی که در خوزستان تهیه شد، ولی عواملش تهران بودند. حضور جدی من در آن سریال بود که به خاطر یک سری دلایل پخش نشد. اولین حضور جدی من مقابل دوربین آقای بهمنی بود.
وقتی کار بازیگری در سینما و تلویزیون برای شما جدی شد، واکنش خانوادهتان چی بود؟ مخالفت نکردند؟
نه، خدا را شکر من در خانوادهای هستم که پدرم عکاس صنعتی و استاد مینیاتور بودند. خدا رحمتش کند. مرد بزرگی بود. با هنر آشنایی داشت. مادر من هم همینطور. خانمی بود که در اجتماع بود و هیچ مخالفتی نداشتم در خانواده. به خاطر همین در فضایی بودم که با هنر آشنایی داشتند و همه مشوق من بودند. هیچکس مانعی نبود و زمانی که من تئاتر کار میکردم کارمان را میدیدند و مشوق بودند. شاید در عالم سینما و تئاتر آشنایی نداشتم، پارتی نداشتم، ولی به هر حال در خانوادهای بزرگ شده بودم که پنجشنبه و جمعه ما به نقاشی کردن و مینیاتور و نقاشی اصیل ایرانی میگذشت.
بعد از سریال «روزگار قریب» مهمترین کاری که بازی کردید سریال «یوسف پیامبر» است. درباره تجربه همکاری با مرحوم سلحشور بگویید.
اولین چیزی که همیشه در شخصیت ایشان مهم بوده جذبه خیلی بالایشان بود. آقای شورجه هم بودند در کنار آقای سلحشور. آقای شورجه همیشه مهربانیشان بیشتر بارز بود، ولی مرحوم سلحشور جذبهای بالاتر داشتند. آن جذبه باعث میشد که همه وقتی میایستند روبهروی ایشان سکوت کنند و احترام خاصی قائل باشند. خدا رحمتشان کند. ما لذت بردیم از کار کردن در کنارشان. جذبهشان باعث میشد که همه سر کار حرفهای برخورد کنند. کلا کل کار برای من خیلی شیرین و جذاب بود. هیچ روزی اذیت نشدیم. همه چیز سر اصول بود.
در بین سریالهایی که کار کردید به نظر میرسد همه شما را با سریال «کیمیا» به یاد میآورند. فکر میکنید راز موفقیت سریال «کیمیا» چی بود؟
چند راز موفقیت داشت. این که به هر حال اولین سریال بلند تلویزیون بود و اینکه اصولاً سریالهایی که از یک مقطع سنی تا مقطع سنی دیگری از یک آدم را به تصویر میکشند و شخصیت محور هستند برای مخاطب جذاب است. چه برسد به اینکه این سریال 110 قسمت باشد. به اضافه اینکه کیمیا قصه سه نسل بود. آدمهایی که جوانیشان قبل از انقلاب بوده، آدمهایی که نوجوانی و جوانیشان در جنگ بوده و به هر حال دهه 70، 80 که امروزه دارند نوجوانی و جوانی را میگذرانند. به خاطر اینکه سریال کیمیا توانست با این سه مقطع سنی ارتباط برقرار کند. خدا را شکر جوابگو بود و همه دوست داشتند. دلیل موفقیتش این بود و بازیهای خیلی خوبی که به هر حال دوستان من ارائه دادند.
شما از معدود بازیگرانی هستید که در فیلمی با موضوع مدافعان حرم بازی کردید. از این انتخاب بگویید.
این کار قلبی و دلی بود که با آگاهی تمام و به خاطر دلم انتخاب کردم. قبل از اینکه «هنگامه» را بازی کنم، آشناییم نسبت به مدافعان حرم زیاد بود، ولی وقتی این فیلم را کار کردم با خانوادههایشان آشنا شدم. فضای من عوض شد و احساس کردم که انتخاب درستی داشتهام. اگر آن موقع 80 درصد به انتخابم مطمئن بودم امروز 100 مطمئنم. یک کار دلی بود که دوستش داشتم. فیلمنامه را خواندم و به نظرم روان و روتین بود و متنش در عین سادگی قابل احترام بود. با تمام وجودم این قضیه را قبول کردم و سعی کردم چیزی کم نگذارم. خدا را شکر هیئت داوران در جشنواره زحمتی که کشیدیم به چشمشان آمد و من عنوان بهترین بازیگر زن جشنواره عمار را کسب کردم.
جشنواره عمار را در مقایسه با جشنوارههای دیگر چه طور میبینید و جایزه گرفتن در این جشنواره چه جوری بود؟
جشنواره عمار یک جشنواره مردمی است. احساس کردم این جایزه را از دست مردم گرفتم. جشنوارههای دیگر شاید فقط هیئت داوران موثر هستند. یک فیلمی را انتخاب میکنند و جایزه میدهند ولی جشنواره عمار مردمی است. جشنواره مردمی عمار. از تیترش معلوم است. وقتی میگوییم مردمی مطمئناً انتخاب مردم و اینکه چند درصد فیلم را میبینند و چه نقدهایی میشود دخیل است. عمار روی موضوعات خیلی خاص تمرکز میکند. روی موضوعاتی که در جشنوارههای دیگری اصلاً به چشم نمیآید. مثل مدافعان حرم. مثل پرداختن به خانواده شهدا و خیلی اتفاقات دیگر که در جامعه امروز ما پیرامونمان هست و شاید در جشنوارهها خیلی پرداخته نشود. به خاطر همین عمار جشنوارهای است که تمرکزش را روی این مسائل گذاشته. ششمین دوره فکر میکنم تا الان قویترین دوره بوده و من چند تا از کارها را دیدم و دوست داشتم و امیدوارم این جشنواره وسعت بیشتری پیدا کند. مطمئنا در دو سه سال آینده جوانهایی که دغدغهشان چیزهای دیگری است در این جشنواره حضور مییابند و میدرخشند.
نظرتان درباره مهاجرت برخی بازیگران زن به شبکههای ماهوارهای چی هست؟ برای خود شما هیچ وقت این فکر پیش نیامده که بروید آنجاها به کارتان ادامه دهید؟
من از کاری که الان دارم انجام میدهم لذت میبرم و دوست دارم در جامعهای فعالیت کنم که وقتی این کارها از من پخش میشود در خیابان میروم، مستقیم نظرات مردم را بشنوم و دوست دارم در دل مردم باشم. اگر قرار باشد آدم مهاجرت کند و در جای دیگری باشد و از مردم و فرهنگ خود دور باشد من دوست ندارم و نظری در این رابطه ندارم. شاید دوستان انتخابشان این بوده. شاید آینده خودشان را آنجا میدیدند. خیلی پیگیر این موضوع نیستم.
شما در بازیگری برای خودتان الگوی خاصی داشتید؟ فرد خاصی بوده که الگوی شما در بازیگری باشد؟
به هر حال بازیگری چیزی ذاتی است. هر کسی خصوصیات خاص خودش را دارد. گریه و لبخندِ من ویژه خودم است که شاید فلان بازیگر نداشته باشد. این تن صدا برای من است. برای همین است که یک نقشی را شاید سه چهار بازیگر بازی کنند، ولی ببینید چه قدر متفاوت است. هر کسی برای خودش شیوهای دارد. نسبت به آن میمیک و توانایی و تن صدا و غیره. بیشترین چیزی که در بازیگری برایش ادعایی ندارم در این زمینه است. از همان وقتی که کارم را شروع کردم، الگویی نداشتم، ولی خیلی دوست داشتم بیشتر از اینکه معروف باشم، محبوب باشم. فکر میکنم تا به امروز انتخابهایم جوری بوده که به محبوبیت بیشتر فکر کنم. چون بعد از سریال «کیمیا» کارهایی که در رسانه داشتم خوب بوده و با اینکه گاهی پولهای خوبی پیشنهاد شد ولی وقتی فیلمنامه را خواندم احساس کردم چیزی نیست که دلم می خواهد. میتوانستم آن کار را بازی کنم و هیچ کسی نگوید چرا بازی کردی، ولی سعی کردم انتخاب درستی داشته باشم. به خاطر همین بحث محبوبیت مهم است تا معروفیت.
از بین فیلمسازان کار کدام یک را بیشتر میپسندید و اگر به شما پیشنهاد شود علاقهمندید در فیلم و سریال کدام فیلمساز بازی کنید؟
من برای اکثر آدمهایی که کار می کنند احترام قائلم و اکثر ژانرها را قبول دارم. آقای حاتمی کیا در ژانر دفاع مقدس و... همه دوستانی که کار میکنند در زمینه تخصصی خود عالی هستند. هر ژانری که میسازند میبینم و دنبال میکنم. همه دوست دارند با آدمهایی که توی سینما یا تلویزیون آثار خوبی داشتند کار کنند. چرا که نه باعث افتخارم است.
فیلمهای مورد علاقه شما چه فیلمهایی هستند؟
سعی میکنم همه جور فیلمی را ببینم. به هر حال من کارم این است و باید تمام ژانرهایی را که ساخته میشود ببینم. ولی بعضی فیلمها را خیلی دوست دارم. «ارتفاع پست» را بالای هشت، نه بار دیدم و همینطور فیلم «آب و آتش» ساخته آقای جیرانی را. از سری فیلمهای آقای جیرانی «آب و آتش» و «سالاد فصل» را دوست دارم. خیلی فیلمها را دیدم که دوست داشتم. ولی این فیلمها حس نوستالژی دارد برایم. مخصوصاً «ارتفاع پست» را وقتی اولین بار دیدم اینقدر گریه کرده بودم که نمیتوانستم از صندلی سینما بلند شوم. بازی فوق العاده فرخ نژاد و حاتمی و به نظرم بینظیر بودند. بدجور دوست دارم آن کار را.