گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، هبیستمین برنامه ماه عسل با دعای فرج و تیتراژ ابتدایی محمد علیزاده در شب شهادت امام علی (ع) آغاز شد . بعد از پخش پشت صحنه برنامه دیروز، علیخانی از روح الله دعوت کرد که در قاب ماه عسل حاضر شود.
روح الله گفت: از جیرفت آمده ام. بیست و هفت ساله هستم. پدرم کشاورز بود و سه خواهر دارم و تک پسر خانواده هستم. از اول دبیرستان به دلیل فوت پدرم ترک تحصیل کردم و کار کاشی کاری انجام می دادم و خداوند در این سختی ها خیلی کمکم کرد.
روح الله در پاسخ به سوال علیخانی درباره آرزویش گفت: قبل از فوت پدرم دوست داشتم معلم شوم.
علیخانی از ماجرای قصه سوال کرد. روح الله گفت: به خاطر وضعیت اقتصادی و فراهم بودن کار خلاف در آن منطقه به سمت کارهای غیر مجاز رفتم. زمانی که به شهر شیراز رفتم در خانه خواهر ناتنی خود بودم و با اتفاقاتی که برایم رخ داد به من پیشنهاد شد که به جای کار در ساختمان، مواد مخدر جا به جا کنم. اوایل کار با موفقیت انجام شد. من یک کیلو هروئین جابه جا کردم اما یک روزی خانه خواهرم بودم و من بازداشت شدم. من تا سن 19 سالگی تا به حال مامور آگاهی هم ندیده بودم اما به زندان مرکزی شیراز رفتم. شوکه شده بودم و هنوز نفهمیده بودم چی شده.
وی ادامه داد: وارد بند آموزشی زندان شدم. دیدم بعد از یک هفته یکی از زندانیان که حافظ قرآن بود، به من پیشنهاد حفظ قرآن داد اما به دلیل اینکه هنوز حکمم نیامده بود قبول نکردم. پولی که از جابه جایی مواد گرفته بودم به خونه نرسید اما به خاطر اینکه از بدنم چیزی از آن پول نمانده باشد، به مدت چهار ماه قبل از ماه رمضان روزه گرفتم تا ماه رمضان تمام شد.
بعد به دادگاه رفتم حکمم اعدام شد و متهم ردیف اول بودم. زمانی که به زندان برگشتم به همه گفتم من به حبس ابد محکوم شدم .
اما وقتی که رای دیوان عالی هم اعدام بود، من با دوستم که حافظ قرآن بود تصمیم گرفتم که حفظ قرآن را شروع کنم و بابرنامه ریزی که داشتیم، در کمتر از شش ماه 15 جزء حفظ کردم و دوستم حافظ کل قرآن شد و انتقالی گرفت. به مرور که تنهایی حفظ میکردم سرعتم پایین آمد. همان روزها قاضی به زندان آمده بود و با اعدامی ها جلسه ای داشت. به من گفت حکمت اعدام است و وقتی صورتم را دید گفت چقدر جوانی به مامانت بگو بره برای بخشش صحبت کند. از طرفی دوست حافظ قرآن به من گفته بود که با حفظ قرآن میتوانم تخفیف بگیرم. من این موضوع را با قاضی مطرح کردم که با مدارکی که برای حفظ قرآنم داشتم، ابتدا موافقت شد اما دیوان عالی کشور با عفو مخالفت کردند.
از آنجایی که من قرآن را خوانده بودم، فقط به وعده های خداوند فکر میکردم. در جلسه ای که با رییس زندان داشتیم قرار شد، حکم اجرا شود. با یک پتو و قرآن به سوئیت رفتم و شروع به ختم قرآن کردم. قرآن را تمام کردم و روزه گرفته بودم و در ساعات آخر با خداوند شروع به نجوا کردم. از حفظ کردن قرآنم با خداوند صحبت کردم. از داستان پیامبران که نجات پیدا کرده بودند؛ مثل حضرت ابراهیم (ع)، یونس (ع) و یوسف (ع). با خدا حرف زدم و گریه میکردم تا اینکه ما را به سمت چوبه دار دعوت کردند.
رئیس زندان گفت: یک نفر قرآن بخواند. من درخواست کردم که خودم قرآن بخوانم. رییس دستور داد قرآن برایم بیاورند. یکی از افراد گفت این زندانی حافظ قرآن است. همه از این خبر تعجب کردند نا خود آگاه سوره یاسین را خواندم. رییس زندان از من خواست با خانواده ام صحبت کنم. قبول نکردم همه دوست داشتند اعدام نشوم. یکی آب خواست زمانی که پخش میکردند من نخوردم فهمیدند روزه هستم. باز تعجب کردند. شهادتین را خواندم. من از امام رضا (ع) و امام حسین (ع) کمک خواستم. همان لحظه که طناب دار بر گردنم بود و دعا میخواندم رییس زندان فریاد زد که حکم جلیلی را اجرا نکنید.
در این بخش از برنامه، مظفری رییس زندان که این درخواست را در ناباوری گفته بود در برنامه حاضر شد و گفت: جلیلی یکی از زندانیان منظم ما بود. با قاضی چند بار در این خصوص صحبت کرده بودم. زمانی که درخواست را دادم دوباره تماس گرفتم و بعد از 5 دقیقه با من تماس گرفتند و گفتند با شرایط جلیلی حکم اجرا نکنید. من خود این خبر را به جلیلی ندادم؛ چراکه به نظر من این خبر یک دستور الهی بود به من امر کردند که این درخواست را بدهم.
علیخانی بیان کرد: در حال حاضر روح الله در حبس ابد به سر می برد و با مرخصی در برنامه حاضر شده است.
روح الله جلیلی گفت: بعد از این اتفاق ادامه تحصیل دادم و لیسانس افتخاری قرآن را دارم و با انتقالی که به زندان جیرفت گرفتم در زندان کلاس قرآن برگزار میکنم. از همه مردم میخواهم که قرآن را با فهم خودشان بخوانند چراکه خداوند حامی ما است.