به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ کاظم اخوان در سال 1334 در شهر مشهد متولد شد و به دلیل تقارن با میلاد امام کاظم(ع)، خانواده نام کاظم را برای مولود خود برگزیدند. او با آغاز جنگ تحمیلی خود را به اهواز رسانیده و به ستاد جنگهای نامنظم پیوست و در دهها عملیات رزمندگان بر علیه دشمن متجاوز با دوربین عکاسی خود در گرماگرم نبرد حضور یافت. او یک رزمنده بسیجی هنرمند بود که هنر عکاسی در وی با جنگ متولد شد. وی در طول یک سال و نیم زندگی مداوم در جبههها موفق شد، صحنههایی بدیع و استثنایی را به تصویر بکشد. او با شهادت دکتر چمران برای شهادت بیتابی میکند و در حمله کرخه جزو بچههای خط شکن گروه شهید ماهینی شرکت میکند. در این زمان خبرگزاری پارس که بعدا خبرگزاری جمهوری اسلامی شد عکسهای کاظم را مورد بررسی قرار داده و از او دعوت به همکاری میکند.
در اولین نمایشگاه بزرگ عکس جنگ در سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، که در موزه هنرهای معاصر برگزار شد و در آن 75 عکاس حرفه ای و آماتور شرکت داشتند، بنا به آرای داوران عکسهای اخوان مقام اول را کسب کرد. او در تیرماه 1361 بعد از حمله گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان، همراه یک هیأت دیپلماتیک داوطلبانه عازم دمشق شد، این بار قصدش این بود با دوربینش اشغالگران صهیونیست را نشانه رفته و با به تصویر کشیدن مقاومت مردم فلسطین و لبنان، چهره جنایت پیشگان اسرائیلی نژادپرست را برملا سازد؛ اما قبل از ورود به بیروت، در پست بازرسی نیروهای فالانژ وابسته به صهیونیستها، در 14 تیرماه 1361 و در توطئه مشترک صهیونیستها و فالانژها ربوده شد و از آن تاریخ تاکنون، معلوم نیست که شهید است یا اسیر.
حسین اخوان، برادر جاویدالاثر کاظم اخوان، عکاس و خبرنگار ربوده شده ایرانی در لبنان به مناسبت روز خبرنگار، نامهای را در رابطه با وضعیت چهار دیپلمات ربوده شده توسط رژیم صهیونیستی و نگاشته است. متن این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
آیا کاظم اخوان، عکاس و خبرنگار خبرگزاری پارس زنده است؟!
آیا برادرم و سه همراه بزرگوارش در قید حیات اند و روزی به آغوش وطن بازمیگردند؟!
در تمام این سالها(قریب به چهار دهه) این پرسش همراه با هالهای سنگین از ابهام، هنوز از جانب خانواده کاظم اخوان، این تصویرگر قلم و حماسه دفاع مقدس از نگاه دوربینش، ساری و جاری است و همچنان چشم انتظارند. انتظاری که عطش آن پس از گذشت سالهایی مملو از درد دوری و فراق، به طور مداوم سوزان و جانکاه است. انتظاری که تحمل آن شاید به مراتب سخت تر از مرگ است، دهههایی که هر روزش با یاد اینکه پدر و مادر کاظم اخوان عزیز، با چشمانی گریان و دوخته به در و به امید اینکه پاره تنشان، و این فرزند انقلاب و اسلام از آن وارد شده و یوسف در آغوششان جای بگیرد، از این دیار فانی رخت بربستند و این امید و آرزوی دیدار را با خود به دیار باقی بردند، سپری میشود و همچنان چشمانی دیگر مثل من برای دیدار کاظم اخوان به در دوخته است.
اکنون از ربایش و اسارت کاظم اخوان، عکاس و خبرنگار خبرگزاری پارس، این یار سردار دلیر اسلام، احمد متوسلیان و عزیز شهید سرافراز دکتر چمران بیش از 12 هزار روز میگذرد. جوانی که تازه پا در بیست و پنجمین بهار زندگی نهاده بود و عشق به انقلاب و اسلام و بیان حقایق از مظلومیت مردم لبنان و فلسطین در وجودش موج میزد و او که عاشق به تصویر کشیدن مظلومیت و بیان رنج آوارگی مردم لبنان در اثر تهاجم رژیم صهیونیستی و عوامل وابستهاش بود، اراده کرد برای تحریر پایان نامه زندگیاش تعدادی از صفحات تاریخ لبنان را با تصاویر سراسر درد و رنج و آوارگی و بیان حقایق ولو به قیمت اسارت و حتی جان عزیزش مزین کند که با کمین مزدوران رژیم غاصب صهیونیستی در دام ربایش گرفتار شد و با گذشت نزدیک به چهار دهه، نه از شهادتش اطلاع دقیق در دست است و نه از زنده بودنش که اگر چنین باشد، زنده بودنش نیز مرگ تدریجی محسوب میشود. اما در تمام این سالها ماجرای اسارتش فقط بر پایه اخبار ضد و نقیض و گمانه زنیهای گوناگون گذشته و حال و از منابع مختلف است.
در این مدت 34 سال هیچگاه خبر قطعی و موثقی در این رابطه و با اطمینان وجود نداشته است و فقط هر سال در آستانه سالگرد ربایش کاظم اخوان و همراهان او در لبنان و گاهاً در بزرگداشت روز خبرنگار و تجلیل از شهید بزرگوار صارمی تنها یادی از کاظم به میان میآید که همین یادآوری نیز ظاهرا هر سال از سال پیش کمرنگ تر شده و گویی دچار یک بیماری به نام شامل شدن مرور زمان به این واقعه دردناک شده است. که خود جای گلایه و ناخرسندی از عملکرد مسئولان نظام و دست اندرکاران مربوطه به ویژه رسانهها و جراید دارد که به کاظم اخوان به عنوان سرباز وطن که جان و زندگی خود را فدای انقلاب و مظلومیت مسلمانان کرده و حتی به عنوان یک همکار صنفی دربند، نیز آنطور که باید توجه و رسیدگی ننمودهاند. چرا که گذشت زمان، بر اسارت کاظم اخوان و همراهانش گویی گرد فراموشی و بی توجهی پاشیده است که این خود نمکی است بر زخم کهنه دوری و چشم انتظاری خانواده و عزیزان این جهار دیپلمات.
اعضای خانواده کاظم اخوان بر این باورند که اگر او در اسارت رژیم بعثی صدام بود شاید هم اکنون به آغوش خانواده بازگشته بود و سر و سامان داشت و پدر او در فراغ یوسفش چشم از این دنیا نمیبست و حتی اگر در جبهههای نبرد حق علیه باطل شربت شهادت مینوشید، پیکر پاکش امروز در جوار همسنگرانش آرامیده بود ولی صدافسوس که به جای خاک وطن(اگر زنده باشد) در سیاه چالهها و شکنجه گاههای رژیم غاصب صهیونیستی با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میکند و به نظر میرسد این رژیم غاصب از عدم اطلاع رسانی واقعی و خالی از ابهام از اسارت و یا شهادت کاظم اخوان و سه دیپلمات دیگر قصد باجخواهی و انتقام جویی از نظام اسلامی و ملت ایران و محور مقاومت را دارد چرا که این رژیم فاسد و دست پرورده استکبار هم از عملکرد و عواقب حقوق سیاسی و عوام فریبی خبر دارد، هم از بیتعصبی و بی غیرتی برخی از این رژیمهای خود فروخته حاکم بر کشورهای مسلمان و تنها به ربایش، ترور و شکنجههای مرگ بار مسلمانان و یاوران آنها میاندیشد.
به هر روی ما به این باوریم و سران این رژیم ددمنش نیز بدانند که نظام مقدس اسلامی ایران و قدرت و توان انتقام گیری از این رژیم جنایتکار بابت ربایش فرزندان غیورش را دارد و قادر است با انجام اموری مانند تشکیل یک کمیته حقیقت یاب و با پیگیریهای مداوم و طرح دعاوی در جوامع بین المللی و فرصتهای مذاکرات سیاسی که در اختیار دارد، رژیم صهیونیستی را وادار به اعتراف و اقرار کند که آیا این عزیزان را به شهادت رسانده و یا همچنان در بند اسیر هستند. بعد از این مدت طولانی گره کور این پرونده را بگشایند. هرچند که این کار، همت و تلاش میخواهد که تا به حال دیده نشده است. امیدواریم هر چه زودتر این اتفاق بیفتد و تکلیف این عزیزان مظلوم مشخص شود. به امید آن روز انشاالله
مَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ
حسین اخوان