به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ بر اساس یک سنت قدیمی در میان نوحه خوان های دستگاه امام حسین(علیه السلام) هر روز از دهه اول ماه محرم به نام یکی از اصحاب نامگذاری شده و در آن روز برای او اقامه عزا می کنند. طبق این سنت شب و روز اول محرم را به اقامه عزا برای حضرت مسلم (علیه السلام) و روضه ورود کاروان به کربلا را میخوانند. به همین مناسبت روضه خوانی جمعی از شعرای جوان کشورمان در قالب اشعاری که برخی از مداحان کشور نیز آن ها را قرائت کرده اند را در ادامه می خوانیم.
مجموعه خبرگزاری دانشجو از همه مخاطبین گرامی التماس دعای خبر دارند.
بسم الله الرحمن الرحیم
من رسول آيه هاي سرخ قرآن توام
من مسلمان هم اگر باشم مسلمان توام
سر به زير انداختم آواره ي عشقت شدم
اولين مرد گريبان پاره ي عشت شدم
با همين دستان خالي دامنت را خواستم
در قنوتم از سفر برگشتنت را خواستم
بچه هايم را فداي بچه هايت ميكنم
با همين لبهاي خوني هم صدايت مي كنم
دور از اين شهرِ هزار آيينِ بي منظور شو
هر كجا خواهي برو اما ز كوفه دور شو
نيزه هاشان را به روي پيكرم كوبيده اند
بارها با چكمه هاشان بر سرم كوبيده اند
غم به غير از سينه ام جاي دگر محبوس نيست
كوفه جاي امن بر آوردنِ ناموس نيست
هيچكس در شهر كوفه خوب با من تا نكرد
در زدم اما به رويم هيچكس در وا نكرد
كوفيان پستند زينب را نياور با خودت
بد نظر هستند زينب را نياور با خودت
ترس من از سم مركب ها و از پامال هاست
ترس من از گير افتادن ته گودال هاست
دخترانت آرزو دارند كوفه امن نيست
خواهرانت آبرو دارند كوفه امن نيست
جان مسلم ها فداي ناله هاي آخرت
ترس من اين است بي معجر بماند خواهرت
حامد خاكي
****
سر کرده ام چه سخت سحرهای شهر را
طی کرده ام تمام گذر های شهر را
هرجا که رفته ام به در بسته خورده ام
کوبیده ام تمامی درهای شهر را
گفتند با تو اند ولی کیسه های زر
تغییر داده است نظر های شهر را
تمرین رقص و هلهله و جشن میکنند
آماده میکنند هنر های شهر را
آن باغ های سبز که گفتند، سنگ بود
برداشت کرده اند ثمرهای شهر را
آهنگری شلوغ ترین شغل کوفه است
تعمیر میکنند سپرهای شهر را
فطرس کجاست تا برساند به دست تو...
...این آخرین سلام و خبرهای شهر را
آرش براری
****
گفتم بیا حالا پشیمانم که گفتم
از بسکه یاد خواهرت زینب میفتم
آقای من برگرد وقت رو زدن نیست
مردی میان کوفه جز یک پیرُ زن نیست
بازارشان رونق ندارد سال تا سال
چوب حراجی می زنند اینجا به خلخال
لشکر بیاور باخودت دختر نیاور
یا لااقل شش ماهه را دیگر نیاور
آهن فروشان تا سحر بازند آقا
از شاخه هم سر نیزه میسازند آقا
گرچه به سمت کوفه ناچاری بیایی؟
مَشک اضافه کاش برداری بیایی
اینجا طرفدارت نمانده آب حتی
زينب نمى آيد به چشمش خواب حتی
****
اینجا کسی برای تو پا در رکاب نیست
کابوس ها ست در نظر من که خواب نیست
یک مرد نیست تا که بگوید به کوفیان
که کشتن حسین به قرآن ثواب نیست
یک مشک بهر روز مبادا نگاه دار
در کربلا برای علی اصغر آب نیست
آنقدر نیزه دیده ام اینجا که روشن است
دیگرشمار زخم تنت در حساب نیست
از سنگ های مردم این شهر خوانده ام
قرآن روی نیزه ی تو بی جواب نیست
برگرد یا حسین که دست سه ساله را
آنقدر کوچک است که تاب طناب نیست
این ها همه کنار، به این فکر میکنم
اینجا کسی حسین به فکر حجاب نیست
محمد رسولی
****
رسید قافله ای که به ناله می آمد
میان قافله طفلی سه ساله می آمد
خلاصه قافله ی غم در آفتاب رسید
علیِاصغر ششماهه با رباب رسید
بزرگ قافله پرسید این زمینِ کجاست؟
شنید قاضريه ، نینوا و کرب و بلاست
شنید کرب و بلا و به روی خاک افتاد
روی لبش ز عطش تا شنید چاک افتاد
همینکه کرب و بلا را شنید گریان شد
کنار محمل زینب عجیب طوفان شد
شکسته شد ز غمش دل ، به ناله گفت حسین
کشید پرده ی محمل به ناله گفت حسین
بیا برادر من به مدینه برگردیم
تو را به جان عزیزت سکینه برگردیم
حسین گفت که اینجاست آخر خطم
شهیدِ تشنه لب، افتاده بر لب شطم
سلام کرب و بلا من ذبیح عطشانم
سلام خاک عزا من غریب عریانم
سلام کرب و بلا خاک ناب زینب باش
فقط مواظب اشک و حجاب زینب باش
سلام کرب و بلا با خود آه آوردم
یک عده کودک و زن، بی پناه آوردم
غروب روز دهم آه آی روز دهم
خیام بی کس من در میان این مردم
یتیم هام که پا به فرار بگذارند
کجای دشتِ پریشان قرار بگذارند
میان دشت اگر گم شوند واویلا
اسیر سیلی مردم شوند واویلا
سلام خنجر کهنه سلام نیزه ی تیز
بناست نحر شوم با كدام نيزه ي تيز
حامد خاكي
****
دلمرده ایم و زنده شدیم از دم حسین
اینگونه شد، شدیم همه همدم حسین
غمخوار غصه های کسی ما نمیشویم
ما گریه میکنیم فقط در غم حسین
خون گریه میکنیم برای "شهید اشک"
شاید که اشک ها بشود مرهم حسین
از برکت خمینی و خون شهید هاست
بر بام خانه هاست اگر پرچم حسین
تنها نه اینکه حضرت آدم حسینی است
هستند انبیا همگی آدم حسین
زینب فقط به روی رگ پاره بوسه زد
مثل عقیله نیست کسی محرم حسین
جا داشت بعد روضه گودال جان دهم
شرمنده ام که زنده ام از ماتم حسین
آرش براری
****
اول ماه سپردم گره ها را به حسین
نفس سینه زن کرببلا را به حسین
دستم از گریه ی ماه رمضان کوتاه است
برسانید من بی سر و پا را به حسین
جور عشاق کشیدن هنر معشوق است
درد دادند به ماها و دوا را به حسین
پنج تن موقع حاجات دو عالم فوراً
میکشانند سرانجام دعا را به حسین
آدم از خیر بهشتی که در آن بود گذشت
خوش به حالش که قسم داد خدا را به حسین
من گدای سگ کهفش شدم ومیدانم
میرساند سگ این خانه گدا را به حسین
حقم است از همه جا رانده شوم غیر حرم
قسم من فقط این است؛ شما را به حسین
ای نسیم سحری وقت گذر حوصله کن
برسان حاجت زوار رضا را به حسین
سفره را فاطمه انداخته و مطمئناً
میسپارند محرم دل ما را به حسین
مادر آب، بخوان نوحه کمی پیش فرات
که شهادت بدهد آب گوارا به حسین