به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، هادی محمدی، کارشناس مسائل بین الملل طی یادداشتی نوشت:
انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا، برای بسیاری از ناظران و رسانهها، سیاستمداران و احزاب و حکومتها و حتی مردم و ارکان قدرت در آمریکا غافلگیرکننده بود. این غافلگیری به حدی بود که از آن به زلزله و شوک با پسلرزههای فراوان و بیاعتمادی و تردید یاد شده است.
آنچه رخ داده، حداقل باید آغاز و سرفصل جدیدی از سیاستورزی در محیط داخلی و خارجی تلقی شود و آنان که ترامپ را برگزیدهاند، به شرایط حاکم و موجود حکومتی معترض بوده و شاید برای پایان دادن به رویدادهایی که تاکنون در آمریکا جاری بوده، رفتار انفعالی و اعتراض از خود نشان داده باشند و ترامپ را با همه ویژگیهایی که مناظرهها از خود نشان داد و یا دیگران در مورد وی بیان کردند، برگزیدند.
این درست است که ساخت قدرت آشکار و پنهان در آمریکا، دارای دو نماد حزب دموکرات و جمهوریخواه است، ولی نتایج انتخابات نشان داد که مردم بهعنوان ضلع سومی که تابهحال نادیده گرفته میشد و یا تأثیر تعیینکننده نداشتند، خودنمایی کرده و برخلاف تمامی ابزارهای مهندسی افکار عمومی از پول تا رسانه و نخبگان، اراده و گزینه خود به کرسی نشاندند. این بار نخبگان و رسانهها بودند که گزینه مردم را پذیرفتند و بهسرعت جای خود را تغییر دادند تا از غافله عقب نمانند.
ترامپ مواضع جنجالی در زمینههای داخلی و خارجی مطرح کرده که با روال و رویههای قبلی دو حزب اصلی متفاوت و حتی در تضاد است. به همین دلیل مقامات فعلی دو حزب و کاخ سفید، ترامپ را پدیدهای معرفی میکردند که بهجز آبروبری از همه مؤلفههایی که آمریکا تابهحال شعار آنها را میداده، موقعیت جهانی آمریکا را به خطر خواهد انداخت.
بههرحال با موفقیت ترامپ، حزب جمهوری خواه بهعنوان سازوکار رایج و خوبی، پشت سر ترامپ قرار گرفته است و باید دید که جمع جبری مواضع ترامپ و اصول و سیاستهای حزب جمهوریخواه به کدام سمت، جریان خواهد یافت؟ یک مسئله روشن است که مواضع انتخاباتی در آمریکا، تمام و کمال در دوره ریاست جمهوری کاندیدای موفق، بهاجرا درنمیآید که باید دید این تفاوت سیاستهای اجرایی تا شعارهای انتخاباتی، چه پیامدهایی در جامعه آمریکا بهجا میگذارد.
مقامات جمهوریخواه در کنگره اولین اقدام خودشان را در لغو قانون بیمه و تأمین اجتماعی قرار دادهاند که حتماً بر اوضاع رأیدهندگان به ترامپ اثر فوری بجای میگذارد و این به معنای تشدید فضای بیاعتمادی به نظام و حاکمیت آمریکا و پدیدههای اجتماعی ـ اعتراض و آشوب و ناامنی خواهد بود.
اگر منطق اصلی ترامپ در مواضع داخلی و خارجی را موردتوجه قرار دهیم پیامدهای رویکرد و سیاستهای احتمالی دوره ریاستی ترامپ در محیط داخلی و خارجی، بهتر شناسایی میشود. ترامپ از منظر سیاست و امنیت به مؤلفههای اقتصادی آمریکا نگاه نمیکند و راهکار عبور از بحران اقتصادی آمریکا را در نگاه اقتصادی به سیاست و امنیت میداند. وقتی در مورد اقلیتها، اسلامگراها، مکزیکیها و فساد در سیستم حکومتی آمریکا سخن میگوید، راهحل را در حذف هزینههای سربار اقتصادی و بدون توجه به پیامدهای آنها میداند و زمانی که در تعامل با دیگر کشورهای جهان و پیمانهای دو و چندجانبه سخن میگوید، حاضر نیست هزینه امنیتسازی و همکاری با دیگر شرکا خود را بهعهده بگیرد.
وقتی آمریکا 800 میلیارد دلار در سال کسری بودجه دارد و چند سال قبل برای «نوسازی و بهسازی» سیستم نظامی و در یک تدبیر دو حزبی، کاهش هزینههای 80 میلیاردی سالانه برای وزارت دفاع و بخشهای نظامی در نظر گرفته میشود، بدیهی است که اولین تدبیر برای بهبود اوضاع اقتصادی از نگاه یک تاجر و برجساز و حتی اقتصاددانان آمریکا، این است که هزینههای گوناگون باید کاهش یابند.
ترامپ نیز در اولین سخنرانی پس از پیروزی تأکید کرد در مناسبات با کشورهای دیگر، منافع آمریکا در اولویت است و سپس با دیگران با انصاف رفتار خواهد کرد. به همین دلیل است که شرکای اروپایی و یا آسیایی آمریکا در دسته کسانی قرار میگیرند که در حالت سردرگمی بسر میبرند و رفتار و همکاریهای امنیتی و اقتصادی با آمریکا را در ابهام ارزیابی میکنند.
ترامپ برجساز که بهاندازه کافی پول دارد حتی در قبال رژیم صهیونیستی، همانند دیگر کاندیداها و رئیسجمهورهای آمریکا رفتار نمیکند و موردحمایت لابی صهیونیستی هم قرار نمیگیرد، ولی اولین تماس تلفنی خارجی خود را با نتانیاهو و با توصیه مشاوران حزب جمهوریخواه، برقرار میکند و آنچه روشن است اینکه ترامپ سیاستمدار نیست و به رژیم صهیونیستی هم با عینک اقتصادی نگاه خواهد کرد، ولی باید ظاهر مسئله را حفظ کند.
اگر اوباما با صهیونیستها سالهای خوشی را سپری نکرده و ملاحظات گوناگون موجب شد تا روابط با صهیونیستها مدیریت شود، ترامپ پیروزی خود را مدیون اسرائیل نمیداند و شرایط دوره اوباما تکرار نمیشود.
شاید بتوان گفت؛ همه شرکا و همپیمانان آمریکایی در جهان از ترامپ احساس نگرانی میکنند و مناسبات آمریکا با آنها وارد مرحله جدیدی خواهد شد؛ چراکه آمریکا در تولید امنیت برای این شرکای خارجی هزینههای زیادی میپردازد و ترامپ این هزینهها را مورد تجدیدنظر قرار خواهد داد.
ناتو، اروپا، ارتجاع عرب و بسیاری از شرکای آسیایی آمریکا، باید خود را برای هزینههای جدید در همکاری با آمریکا آماده کنند. بدیهی است که تمامی این شرکای آمریکایی، برای تحمل هزینههای مالی و مورد مطالبه آمریکا با مشکل روبهرو خواهند بود و شاید برخی از این مناسبات دچار شوکهای جدید شود. اگر ترامپ بر شعارهای انتخاباتی اصرار داشته باشد و جمهوریخواهان، رویکردهای خود را بر ترامپ تحمیل نکنند، آمریکا باید دورهای از تنشهای جدید خارجی را تحمل و تا حدودی بهنوعی انزوا و درونگرایی بپردازد.
ترامپ مواضع تندی در قبال برجام و توافق هستهای 1+5 با ایران داشته که در حالت خوشبینی، اگر بدان عمل نکند، آنچه در خروجی سیاستهای جمهوریخواهان قابلانتظار است، اینکه سطح فشارهای گذشته در دوره اوباما، تشدید خواهد شد و اگر برجام تعلیق نشود و ترامپ به پاره کردن آن ارادهای نشان ندهد، موج جدید تحریمهای ضد ایرانی، حداقلترین گزینه آنها خواهد بود.
دلیل این است که ترامپ تیم آمادهای که راهبردهای روشن در تعاملات خارجی و ایران را تدوین کرده باشد، هنوز در اختیار ندارد و باید یا به دیدگاه و سند جمهوریخواهان تکیه کند و یا اختیار سیاست خارجی خود را به کنگره بسپارد تا انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز سپری شود.
یک نکته را میتوان مورد تأکید قرار داد و آن اینکه برخلاف انتظار و شاید توافق پنهانی که برخی جریانهای سیاسی ایران با دموکراتها داشتند و قرار بود برای پیروزی یک جریان و شخص خاص در انتخابات ایران، مورد ملاطفت مالی و یا اقتصادی خاصی قرار گیرند تا شانس بهتر داشته باشند، با آمدن ترامپ، این امید و انتظار نیز افول میکند و به همین دلیل است که رسانههای منتسب به آن جریان و شخص، عزا گرفتهاند و اردوگاه آنها حتماً دچار مشکلات جدیدی خواهد شد.
جالب اینکه طرفداران کلینتون در آمریکا همان کاری را در اعتراض به انتخاب ترامپ کردهاند که در سال 88، از سوی جریان فتنه شاهد بودیم. اوباما هم با دعوت از ترامپ که آن را جلسه توجیهی در مورد سیاستهای آمریکا عنوان کرده و یا برخی از نخبگان و سیاستمداران دموکرات اعلام کردهاند، از ترامپ و حکومت جدید وی بهعنوان رحم اجارهای و برای تأثیرگذاری و هدایت تیم حکومتی وی سخن میگویند. البته شاید بنا به برخی مصالح کلان، دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، دست به سیاستهای مشترک و دو حزبی هم بزنند تا از شعارهای انتخاباتی ترامپ تا حد امکان فاصله بگیرند و آنچه ترامپ بهعنوان رویکردهای خود بیان کرده را تعدیل و یا اصلاح نمایند.
برخی گزارشها، حادثه انتخاباتی در آمریکا را که همه رویهها و ابزارها و فرمولهای مهندسی افکار عمومی را به چالش کشیده، قربانی شدن حزب دموکرات از طریق شبکههای مجازی میدانند که یک و یا دو قدرت خارجی در آن سهیم بودند و تمامی کارکردهای رسانههای شناختهشده و عمومی را پشت سر گذاشته و اقشار خاکستری جامعه آمریکا و اقشار کمتر بهرهمند را برخلاف مسیرهای معرفیشده هدایت و جذب نمودند.
رخداد انتخاباتی آمریکا و پیامدهای آن نیازمند بررسیها و بازبینی بیشتراست که زمان و مواضع و نوع رفتار ترامپ و جمهوریخواهان آمریکا، آن را تسهیل خواهد کرد.