گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-محمد آزادی، «همان کسانی که سال 84 بر طبل تعدد کاندیدا میکوبیدند حالا احزاب منتقد شورای عالی سیاستگذاری را متهم به تفرقه میکنند»، «سخت معتقدم تنها راه توسعه سیاسی کشور حزبگرایی است»، «طرح روحانی به عنوان تنها گزینه انتخاباتی اصلاحات استراتژی غلطی است»، «لزوماً فکر نمیکنم همان اتفاقی که برای لیست امید در انتخابات مجلس رخ داد، برای لیست انتخاباتی شورای شهر هم بیافتد» اینها تکههایی از گفتوگو مشروح ما با دکتر محسن رهامی رئیس کمیتهی انتخاباتی احزاب اصلاحطلب است. رهامی نمایندهی ادوار اول و دوم مجلس شورای اسلامی بوده و حالا سی سالی هست حقوقدان اصلاحات است. دکتر را در حاشیه نمایشگاه مطبوعات ملاقات کردیم؛ مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
درباره انتقاداتتان و دیگر احزاب اصلاحطلب از سازوکار شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات بفرمایید
توجه داشته باشید انتقادات ما بههیچ وجه به معنی رد یا قبول سران اصلاحات نیست. بههرحال اما دو مدل مطرح است، یک مدل مشابه آنچه در شورای شهر چهارم عمل کردیم. آن زمان بنده مسؤل کمیته انتخابات بودم. نظرات احزاب مختلف اصلاحطلب را جمع و کمیته انتخابات تشکیل دادیم و از دیگر بزرگان اصلاحات هم خواستیم نمایندگانی بفرستند؛ منتهی محوریت، مسؤلیت، تصمیم نهایی و ابتکار عمل در اختیار احزاب بود. بنابراین مثلاً درمورد الهه راستگو فرض کنید کسی که به قواعد عمل نکرد، حزب متبوع با وی برخورد کرد؛ وی را به کمیته انضباطی سپردند و از عضویت در حزب اخراج کردند. یعنی روشن بود مسؤلیت لیست با چه کسانی است. البته همهی افراد آن لیست لزوماً عضو احزاب اصلاحطلب نبودند؛ مثلاً مهدی حجت آنجا بود، آقای مسجدجامعی و برخی دیگر. درهرصورت اما بِیس کار و ابتکار عمل دست احزاب بود.
آنزمان آییننامهای داشتیم برای کمیتهی انتخابات که اشخاص حقیقی از ۵۰ درصد اشخاص حقوقی و احزاب نباید بیشتر شوند. در مدل «شورای عالی» اما نقش اشخاص حقیقی بیشتر است. افراد مؤثر در شورا را جناب آقای خاتمی شخصاً یا با مشورت احزاب معرفی کردند؛ به اضافهی اشخاصی که از طرف آقای عارف معرفی شدند. مجموعاً این افراد تعدادشان از شخصیتهای حقوقی بیشتر است؛ خاصه آنکه در جلسات شورای عالی عموماً چیزی درحدود نمایندگان 10 حزب شرکت نمیکنند. میبینید تعداد احزاب اصلاحطلب کمتر از مجموع اشخاص حقیقی شدند. بنابراین در واقع این مدل یک نوع حرکت جبههای است. البته که بخشی از اشکالات مدل قبلی را رفع کرده، اما نقدهای دیگری بر آن وارد است.
مدل مطلوب انتخاباتی برای اصلاحات از نظر شما چیست؟
بهرحال من معتقدم قالب «شورای سیاستگذاری» برای توسعهی پایدار و بلندمدت کشور بهتر است؛ یعنی بیس و پایه باید حزاب باشند. در ممالک دیگر هم اینگونه است. من بهعنوان یک حقوقدان، نمایندهی مجلس اول و دوم بودم؛ و تجربیات کشورهای مختلفی را از نزدیک مطالعه کردم؛ من فکر میکنم برای توسعهی سیاسی پایدار، راهی بهجز تقویت احزاب نداریم.
اشخاص مؤثر و متنفذ اصلاً فرض کنید مثل نلسون ماندلا باشند؛ مثل آبراهام لینکلن برای ایران شوند. شما ببینید نلسون ماندلا که سالها تلاش کرد برای آزادی، ابداً برای خودش سهمی قایل نبود. از زندان که آزاد شد، حزب را تقویت میکرد. جواهر نهرو هم در هندوستان همین کار را کرد. حزب بهراه انداخت، و مردم را در آن متشکل کرد. ولی برخی دوستان ما بعضاً میگویند ایران شرایطش فرق میکند. ایران نه آفریقای جنوبی است نه پاکستان نه افغانستان. من اما معتقدم قواعد تحرکات سیاسی اختصاص به ایران ندارد. اینطور نیست که آسمان باز شده باشد و یک امت شهیدپرور با قواعد استثایی برای خودش نازل شده باشد. مدلهای توسعهی سیاسی در همهی دنیا شبیه هم هستند. همینطور که شما در پزشکی نمیتوانید بگویید این داروی سرطان مال آمریکا است و بهدرد ایران نمیخورد. یا در مکانیک و شیمی همینطور؛ چرا در مسایل سیاسی فکر می کنیم که فقط ایران استثنا است؟!
تلاشمان این است توسعه سیاسی را با بیس احزاب جلو ببریم. البته ما تجربهی شورای چهارم را داریم که بالأخره به یک لیست مشترک رسیدیم؛ تجربهی انتخابات مجلس اخیر را هم داریم. در انتخابات شورای شهر آینده هم ممکن است به یک لیست واحد برسیم، یا ممکن است به دو لیست با هفتاد-هشتاد درصد اشتراکات برسیم. ما در ریاستجمهوری سال ۸۴ با چهار کاندیدا وارد شدیم. اتفاقاً آن زمان هم این حرفها را میزدیم، میگفتیم روی یک نامزد اجماع کنید؛ دوستان اما میگفتند «وزنکشی» کنیم.
آنها که الآن به احزاب ۹ گانه که منتقد ساختار شورای عالی هستند، ایراد میگیرند همان کسانی هستند که ۸۴ باعث شکاف اصلاحات شدند؛ یعنی چندکاندیداتوری را درقبال کاندیدای واحد مطرح کردند. همان ۸۴ جلساتی با دوستان داشتیم و میگفتیم یا با آقای هاشمی اتفاق نظر کنیم، که انتقادات خیلی جدی مطرح میکردند. میگفتیم اگر هاشمی را قبول ندارید بهسمت آقای کروبی حرکت کنیم؛ هرچه هست بههرحال با یک لیست وارد صحنه شویم. سایر دوستان که رأی بیشتری دارند، بروند عهدهدار معاون اولی یا پست وزارت کشور یا خارجه شوند. آقایان انتقاد میکردند و میگفتند این کارها برای ایران نیست.
حالا همانها به ما میگویند اختلاف ایجاد نکنیم! اتفاقاً ما در مورد ریاست جمهوری اختلاف نظر نداریم؛ نهایتاً روشن است که به کاندیداتوری دوبارهی دکتر روحانی خواهیم رسید. اینکه حالا کنار ایشان ممکن است یک نفر را هم داشته باشیم برای روز مبادا، و برای اینکه نگویند اصلاحطلبان گزینهی دیگری غیر از ایشان نداشتند.
اما برخی شخصیتهای اصلاحات سابقاً اعلام کردند گزینهی دیگری غیر از آقای روحانی ندارند؟
من منتقد این نظرم؛ ایرادی که این استراتژی دارد این است که اولاً هر انسانی در معرض حوادث روزگار است، چرا باید دستمان را از کاندیدای جایگزین خالی کنیم؟ این مسأله درواقع اصلاحات را آسیبپذیر میکند. دوم اینکه اگر بگوییم اصلاحطلبان هیچکس را در حد ریاستجمهوری ندارند، بزرگترین اشکال ما است. این حرف که ما هیچ کس را نداریم حرف غلطی است. فعلا شاید طرح آن البته مصلحت نباشد.
حالا شما به گزینه دیگری غیر از روحانی رسیدید؟
بله در جلسات رسیدیم؛ هرچند باید کمی جلوتر برویم. اصل این استدلال که باید با یک کاندیدا وارد میدان شد، حرف درستی است. مثل سال ۹۲ که به این نتیجه رسیدیم آقای عارف کنار برود. این اما برای سه روز مانده به انتخابات بود نه ۶ ماه مانده به انتخابات!
هیچ جریان سیاسی هیچ جای دنیا حتی امریکا هم این کار را نمیکند. ببینید در آمریکا هم کاندیداهایشان را مطرح کردند، هفتههای آخر اما دو طرف به کاندیدای واحد رسیدند. بهطوری که اگر بهدلایلی ترامپ یا کلینتون کنار میرفتند، نفر بعدی بالا میآمد.
برای انتخابات شورای شهر فکر میکنید چه اتفاقی در تهران میافتد؟ آیا پیشبینی میکنید همان اتفاقی که در انتخابات مجلس افتاد دوباره تکرار شود؟
میتواند، نه لزوماً اما؛ برای آنکه در انتخابات شورا آرا خیلی دچار شکست میشود. تعدد کاندیداها خیلی بالا است. ضمناً لیست مجلس خیلی سیاسی بود، لیست شورای شهر سیاسی نیست؛ مردم در انتخابات شوراها بیشتر مشکلات شهری را میبینند. مسائلی از قبیل بحران ترافیک، بحران آلودگی هوا، بحران آسیبهای اجتماعی و کودکان کار و خیلی مسایل دیگر. بهاضافه اینکه مردم نقد جدی دارند به لیست اصلاحطلبان؛ چه در شورای شهر چهارم و چه در مجلس دهم. و فکر میکنند برگزیدگان این روش به خواستههایشان عمل نکردند. در شورای شهر اگر فقط یک الهه راستگو وجود داشت، در لیست مجلس دهها نفر بودند که با حمایت ما رفتند اما قواعد را زیر پا گذاشتند.
هیچوقت اما اصلاحطلبان در شورای شهر تهران لیست اکثریت نبودند
چرا؛ شورای شهر اول بود ولی اختلاف پیدا شد و از هم پاشید. در مجلس دهم ما لیست خوبی داشتیم اما بعد از تشکیل مجلس دیدیم هفتاد-هشتاد نفر همین قواعدی راکه امضا کرده بودند، زیر پا گذاشتند. بنابراین نقد جدی وارد است که در این مدلها، برگزیدگان به چهکسی پاسخگو هستند؟ الآن در شورای شهر غیر از آن یک نفر، ۱۳ نفر دیگر مرتباً با هم جلسه دارند و در مسایل کلان متحدند. اما در مورد مجلس با وجود اینکه همه با اتفاق آرا رأی داده بودیم دکتر عارف رییس مجلس شوند، دیدیم خیلیها به قواعد عمل نکردند.
همین انتقادات به عملکرد لیست امید در تهران هم برمیگردد
بله به مجموع لیست وارد است، نه فقط به تهران. باید نقدها و ایرادات را مرتفع کرد. تصور نکنیم خودشیفتگی که بعضی اصولگرایان در زمان احمدینژاد دچار شده بودند و حاضر نبودند مسؤلیت کارهای او را بپذیرند. ما نباید دچار این آسیب شویم. باید انتقادات مردم را شنید و ایرادات را برطرف کرد.
درباره سخنان اخیر الهه کولایی چطور؟ تأیید میکنید که گفتند برخی با پول و رانت وارد لیست امید شدند؟
نمیدانم؛ ایشان احتمالاً اطلاعاتی از پشتصحنه در اختیار دارد که من نداشته باشم. نه تأیید میکنم نه تکذیب. چرا که ایشان در مصاحبه با کاندیداها و بستن لیست خیلی بیشتر از ما دخالت داشت. مبنای اطلاعات ایشان را نمیدانم. ممکن است لزوماً منظورشان رانت مالی نبوده باشد؛ همانطور که به تعبیر اطلاعیهی حزب «اراده ملت ایران» گفته بودند، لیست «شراکتی، رفاقتی و وراثتی» بوده باشد. مثل تعبیری که آقای حکیمیپور بهکار برده بودند. ما در هیأت رئیسه دخالت مستقیم نداشتیم.