به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بسیج دانشجویی دانشگاه امیر کبیر طی نامهای به آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از وی خواستن تا ظلمهایی که در سال 88 بر نظام رفت را نیز در خاطرات خود بنویسد.
در بخشی از این نامه آمده است: در خاطراتتان بنویسید که از چند ماه قبل از انتخابات، عدهای در داخل و خارج مدام در بوق احتمال تخلف دمیدند تا اذهان را به سمت ادعای باطل تقلب منحرف کنند. تا آنجا که رهبری در فرمایشاتشان در نوروز 88 به این مسئله اشاره کردند و درباره آن تذکر دادند.
به گزارش فارس، متن کامل این نامه بدین شرح است:
«بسم الله قاصم الجبارین و المتکبرین
"إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى." نهج البلاغه-خطبه 50 .
"ابتداى ظهور فتنهها هواهایى است که پیروى مىشود، و احکامى که در چهره بدعت خودنمایى مىکند، در این فتنهها و احکام با کتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى مردان دیگر را بر غیر دین خدا یارى و پیروى مىنمایند. اگر باطل از آمیزش با حق خالص مىشد راه بر حق جویان پوشیده نمىماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمىگشت زبان دشمنان یاوه گو از آن قطع مىگشت. ولى پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و در هم آمیخته مىشود، در این وقت شیطان بر دوستانش مسلط مىشود، و آنان که لطف حق شاملشان شده نجات مىیابند"
حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی
سلام علیکم
مرقومهی پیش رو را خون جگری بدانید از سوی دلسوزان انقلاب اسلامی، از سوی دلواپسان جمهوریت نظام، از ایستاده قامتان به پای اسلامیت نظام، از سوی دانشجویان انقلابی و جوانانی که تنها یادآوری رشادتهای ملت دلیر و همیشه در صحنه در این ایام نهم دی ماه (که همانا بدرستی یوم الله نامیده شده است) میتواند مرهم بر زخمهای بی شمار دلها و بر پیکرهی خاطرشان باشد؛ زخمی که از خرداد 88 ایجاد شد.
یادمان نرفته است روزهای تلخ بعد از حماسهی شیرین 22 خرداد ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت را؛ روزی که ملت ایران مفهوم جمهوریت را به دنیا شناساند. اما عدهای که به فرمایش امیر مومنان در هوا پرستی خویش غرق شده بودند، شیرینی مشارکت 85 درصدی را به کام مردم تلخ نمودند.
آن روزهای سخت گذشت اما فراموش نشده و نمیشود. حتی یادآوری آن هم بغض گلوگیری است که اگر حماسهی مردمی 9 دی نبود این بغض حیات را از فتنهگران میگرفت. بغضی ناشی از صبر در عین زیر پا گذاشتن جمهوریت، ناشی از توهینهای همه جانبه، از توهین به عزاداری سید الشهدا گرفته تا توهین به ارکان نظام و آرمانهای اصیل انقلاب.
چطور میتوان آن همه خیانت را به ورطه فراموشی سپرد؟
آقای هاشمی رفسنجانی
شما دستی بر خاطرهنگاری دارید، اینها را در خاطراتتان بنویسید. بنویسید تا آیندگان بخوانند و بدانند آنچه بر مردم و بر نظام رفت ...
در خاطراتتان بنویسید که از چند ماه قبل از انتخابات، عدهای در داخل و خارج مدام در بوق احتمال تخلف دمیدند تا اذهان را به سمت ادعای باطل تقلب منحرف کنند. تا آنجا که رهبری در فرمایشاتشان در نوروز 88 به این مسئله اشاره کردند و درباره آن تذکر دادند.
آقای هاشمی، در خاطراتتان اینگونه بنویسید که چگونه بود که پیش از پایان ساعات رای گیری، صدای «پیروزی قطعی انتخابات با اختلاف آراء زیاد این جانب هستم» از حنجرهی میرحسین موسوی در همه رسانهها پیچید؟ از غیب خبر داشتند یا آنکه به دنبال ایجاد غائله تهییج اذهان بودند؟
مردم یادشان نرفته است، اما شما بنویسید که فردا روزی فراموشاش نکنید.
بنویسید که معترضین لحظهای به ساز و کار قانونی پیش بینی شده برای اعتراض به نتایج انتخابات تمکین نکردند حال آنکه بی وقفه دم از اجرای قانون میزدند. چگونه میتوان در عین غوغا سالاری و ایجاد تشویش در خیابانهای شهر، ادعای قانون مداری داشت؟
آقای هاشمی اینها را در خاطراتتان ثبت کنید که رهبری در جلسهای با حضور نمایندگان نامزدها مثل آقای آخوندی وزیر فعلی همین نظام، پیشنهاد بازشماری صندوقها را در چند مرحله مطرح نمودند. اما کسی وقعی بر این پیشنهاد ننهادند که قانون اجرا شده و واقعیت برای مردم روشن شود چرا که خود از بطلان بهانه گیریشان آگاه بوده و هیچ وقت حرفها و اعترافات محافل خصوصیتر را علنی نکردند.
آقای هاشمی در آن روزها سران فتنه با چه نیتی مردم را به خیابان کشاندند؟ اگر پاسخ این سوال را می دانید، بنویسید؛ مگر نه آنکه خود شما نیز به تندی، در سال 78، به خیابان کشیدن مردم به دلایل واهی را محکوم کرده و آن را نقطهای که اغتشاش گران و ضدانقلابیون از آن طریق به نظام و اسلام ضربه میزنند خواندید. پس شما را چه شده است که بعد از این همه خون جگرها و ظلمهای پس از حوادث 88 سکوت اختیار کرده و از مواضع پیشین خود به دلایل نامعلوم عقب نشینی کردهاید. اگر شما هم مثل بقیه ملت پاسخی بر این پرسش نیافتید، خود سوال و تناقضات موجود در موضع گیریهای خود قبل و بعد از این حوادث را در خاطراتتان ثبت کنید، باشد که آیندگان خود قضاوت کنند.
در خاطراتتان ثبت کنید که مگر نه آنکه به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند، پس چگونه بود که بعد از چندی نوک پیکان جریانهای اعتراضی به سمت اصل نظام نشانه رفت؟ آیا میتوان نظام را مردود دانست و برای پیروزی در انتخاباتی در همان نظام تلاش کرد؟ این که خود نقض غرض است.
بنویسید، مگر نه آنکه دم از آرمانهای اصیل انقلاب زده میشد، مگر نه آنکه هویتی بر پایهی «نخست وزیر امام» برای آقای موسوی ایجاد کردند، پس چگونه در روز قدس، همان روزی که حضرت روح الله آن را برای همه مستضعفین عالم برگزید، شعار «نه غزه نه لبنان ...» فریاد زده میشد؟ اتفاقا ما هستیم که قائل به تقلب هستیم، اما تقلبی که امثال آقای موسوی با انتساب خود به حضرت امام ایجاد کردند چرا که هیچ تناسبی میان آنان و تفکراتشان با حضرت امام وجود ندارد. چرا هیچگاه اشاره ای به این انحرافات نشد؟ چرا در بیانیه آقای موسوی بعد از روز قدس به این انحرافات اشارهای نشد؟
در خاطراتتان این را از قلم نندازید که در آن روزها، حرمت شکنان عاشورای حسینی «مردم خداجوی» خوانده شدند.
مرقوم کنید آنانی که خود را فرزندان انقلاب میخواندند، مردم را از شرکت در راهپیمایی 22 بهمن ماه منصرف و همنوا با منافقین به راهپیمایی در 25 بهمن دعوت کردند. از تاریخ و آیندگان بپرسید که واهمه ایشان از حضور در بین جمعیت میلیونی و انقلابی حاضر در راهپیمایی 22 بهمن چه بود؟ مگر 22 بهمن مشخصترین تجلی وحدت مردم و انقلاب اسلامی مقابل دشمنان خارجی نبود، که حتی حرمت آن را هم رعایت نکردند.
آقای هاشمی حتما در خاطراتتان بنویسید که در جریان فتنه انگیزیها، عزم همه مقامات آمریکایی و صهیونیستی و رسانههای بیگانه و ضد انقلاب در حمایت از معترضین جزم شده بود. چگونه میتوان دلسوز نظام اسلامی بود و مایه رضایت دشمنان اسلام و انقلاب را فراهم آورد.
اما اینها همه در حالی بود که خود فتنه انگیزان به مردود بودن ادعای تقلب معترف بوده و هستند. پس چگونه به خود اجازه دادند با این ادعای واهی مردم را سردرگم کنند.
لازم به ذکر است که آنچه باعث حصر سران فتنه شد، نه اعتراض به نتایج انتخابات، بلکه زیر مقابله عملی با اسلام و انقلاب که همانا محاربه نامیده میشود، بود. شاهد این مدعا آن است که اغتشاشات و اعتراضات به انتخابات در سال 88 واقع شد، حال آنکه حصر از بهمن سال 1389 آغاز شده است ...
در خاطراتتان اینگونه بنویسید که هیچ کدام از فتنهانگیزان پاسخگوی خسارات عدیده وارد شده بر جامعه و مردم نبوده و نیستند. خسارتهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، بین المللی و ... که ذکر همه آنها «مهتاب شبی خواهد و آسوده مجالی»
حتما توجه کنید که در دولتی که به گفته خودتان، سه درصد رأی داشت و با حمایت شما به بالای 50 درصد رفت؛ عدهای به مسئولیت رسیدند و وزیر و وکیل شدند که از همانهایی بودند که دستشان تا مرفق در گنداب فتنه فرو رفته بود، از همانهایی که خون به دلِ ملت غیور و مسلمان کرده بودند.
بنویسید در همین دولت دستپرورده جنابتان، در همین دولتی که مدام راه نفس جریان انقلابی را با ایراد توهینها تنگتر میکرد (و البته هنوز هم ادامه میدهد)، به مغرضین و معاندین و همنوایان با جریان فتنه، اجازه فعالیت گسترده در دانشگاهها و خارج از آن داده شد تا پروژه تطهیر و تبرئهی فتنه گران را کلید بزنند.
در آن بحبوحهها، خیل کثیری از پشت میز نشینان و از سیاسیون مدعی، در روشن کردن مرزهایشان با جریان فتنه، عاجز ماندند و یا با مواضع کوته نظرانهشان یا سکوتشان در آن روزها از قافلهی مردم انقلابی جا ماندند.
آقای هاشمی اگر خواستید! بد نیست از خود و اطرافیانتان هم بنویسید.
از نامه بدون سلام و والسلام و مملو از توهینتان به رهبری، از نماز جمعه 26ام تیر ماهتان، از حضور دائمی دخترتان فائزه هاشمی در تجمعات و اغتشاشات، از دمیدن در آتش فتنه توسط ایشان، از آب در آسیاب ریختن تشدید تحریمها توسط مهدی هاشمی و سایر اقدامات و اخلال گریهای خانوادهتان.
اینها در حافظه ملت موجود است، اینها فراموش ناشدنی است ...
شما که در سالهای پیش از انقلاب و پس از آن، از نزدیکان حضرت امام بوده اید و مدام از ایشان نقل میکنید و خاطره میگویید، بفرمائید اگر امام امروز بود چگونه با این فتنه گران برخورد میکرد.
آقای هاشمی به عنوان کلام آخر و به عنوان آهی برآمده از دل ملت انقلابی این چند کلمه را نیز از نظر بگذارنید و برای ثبت در تاریخ در خاطراتتان امروزتان که نامه به دستتان میرسد، ثبت کنید:
قطع به یقین، چهرههایی که آن روزها در پشت نقابهای سبز پنهان شده بودند و با دروغ احساسات مردم را به بهانهی واهی تقلب، تهییج و تحریک مینمودند از حافظه ملت شریف و انقلابی ایران پاک نمیگردد. حتی اگر این روزها نقابی جدید به چهره گذارند و منافقانه در لباس وزیر و وکیل تیشه به دست، به دنبال زدن ریشهی اعتماد مردم به نظام باشند، همانا به نصرت الهی تلاششان بینتیجه و تیشهشان به ریشههای خویش است.
مردم شریف ایران آگاه و بیدارند، هر که اهمال کند در محضر مردم بیاعتبار میشود.
مردم در نهم دی ماه خود را ثابت کردند؛ همانجا که مردم با حضورشان مهر خاتمهای بر آن حوادث زدند. مردم نشان دادند اگر لازم ببینند و اگر اصول اسلام و انقلاب را در خطر ببینند به عرصه خواهند آمد.
مردم نشان دادهاند که پای در رکاب و همه جانبه، در حمایت نائب بر حق امام زمان خود خواهند بود.
رضایت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راس مطالبات این مردم شریف است.
باشد که در این مسیر پایمان استوار و عزممان راسخ گردد و با همه ی منتظران و شیعیان حقیقی امام عصر همنوا شویم که:
أَیْنَ قَاصِمُ شَوْکَةِ الْمُعْتَدِینَ أَیْنَ هَادِمُ أَبْنِیَةِ الشِّرْکِ وَ النِّفَاقِ أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ ] ،أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْکِذْبِ [الْکَذِبِ ] وَ الافْتِرَاءِ أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ أَیْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِیلِ وَ الْإِلْحَادِ أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ
"کجاست درهم شکننده شوکت متجاوزان، کجاست ویران کننده بناهاى شرک و دورویى، کجاست نابودکننده اهل فسق و عصیان و طغیان، کجاست دروکننده شاخههای گمراهى و شکاف اندازى، کجاست محوکننده آثار انحراف و هواهاى نفسانى، کجاست قطع کننده دامهاى دروغ و بهتان، کجاست نابودکننده سرکشان و سرپیچى کنندگان، کجاست ریشه کن کننده اهل لجاجت و گمراهى، و بیدینى کجاست عزّت بخش دوستان، و خوارکننده دشمنان."
السلام علی المهدی الذی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما وجورا
و السلام علی انصاره و اعوانه و شیعته
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»