به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، پانزدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی «دست خط» شب گذشته با حضور دکتر سیدعلیرضا مرندی رئیس فرهنگستان علوم پزشکی به روی آنتن شبکه پنجم سیما رفت.
نماینده ادوار مجلس و وزیر اسبق بهداشت، در این برنامه از مشکلات فعلی نظام سلامت گفت، اشاره ای به عملکرد خود در دوران وزارت داشت و از سیاستهای تنظیم خانواده در آن دوران دفاع کرد.
بخش دیگری از سخنان مرندی نیز به موضوع فتنه ۸۸ و رفتار سران فنته اختصاص داشت.
متن کامل گفتگوی این برنامه به شرح زیر است؛
س: دست خط این هفته میزبان یکی از مفاخر ایران اسلامی است، یکی از چهرههای علمی و شناختهشدهی کشور که خاطرههای خوشی با ایشان داریم. خاطراتی همچون ریشهکنی فلج اطفال که ۲۲ سال پیش به همت ایشان اتفاق افتاد. از شاگردان ممتاز دکتر محمد قریب هستند که بدون امتحان بالاترین نمره دکتر محمد قریب را به دلیل درجه علمی کسب کردند.
دو دوره وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بودند و دو دوره هم نماینده مجلس شورای اسلامی بودند. در خدمت جناب دکتر علیرضا مرندی هستیم. رئیس فرهنگستان علوم پزشکی و همانطور که در ابتدای برنامه عرض کردم، وزیر اسبق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و نماینده مجالس هشتم و نهم شورای اسلامی هستند.
ما معمولا از مسائل روز شروع میکنیم. به عنوان رئیس فرهنگستان علوم پزشکی کشور، الان وضعیت بهداشت و درمان کشور راچگونه میبینید؟
مرندی: خیلی دوست ندارم درباره این صحبت کنم. بالاخره میتوانست از این بهتر باشد. مقام معظم رهبری یک سیاستهای کلی سلامت را دو سال و نیم قبل ابلاغ کردند، فرصت نشده هنوز به آن پرداخته شود؛ این نقطه ضعف بزرگی است. اگر به آن مسائل پرداخته بودیم و به اولویتهای آن پرداخته بودیم قطعا وضع بهتر میشد. این اشکال بزرگی است.
س: بیش از ۳۰ ماه از ابلاغ این سیاستها میگذرد ولی قانون نشده است.
مرندی: البته فوق قانون است، سیاستهای کلی از قانون بالاتر است، باید مطابق آن عمل کرد چون نشده الان خدمات القایی زیاد صورت میگیرد، هزینهها خیلی بالا میرود و کمرشکن میشود. بالاخره اعتبارات کشور هم محدودیتهایی دارد، ما نمیتوانیم هر گونه که میشود هزینه کنیم.
اگر اعتبارات بیحساب و کتاب بود،خب چرا. امریکا که الان سرانه بهداشت آن و کلا درآمد ناخالص ملی آن از همه دنیا بیشتر است طی دهههای اخیر ۲۰ درصد از بیمارستانهای خود را بستند. به سوی مراقبتهای اولیه سلامت رفتند. ما مسیر را عکس طی میکنیم.
صحبت از بیمارستانسازی میکنیم و تختهای بیشتر. فوق الاده گران است تازه به خارجیها می سپاریم که ممکن است همین ۴ تا کارخانه تجهیزات پزشکی مان هم بسته شود. اگر آنها بخواهند از تجهیزات پزشکی خود بیاورند، که احتمال این امر زیاد است.
الان بیمههایی که حداقل خود من دارم دیگر با دفترچه سرپایی قبول نمیکنند. نقد میگیرند و من این را به معاون محترم وزارت بهداشت هم هفته قبل گزارش دادم. بالاخره سرپایی اهمیت بیشتری دارد و مراجعهکنندگان بیشتری دارد. از هر هزار نفر در کشور یک نفر به بیمارستان نیاز پیدا میکند ولی تقریبا همه به خدمات سرپایی نیاز دارند. الان هم کار بیمهها به قدری از نظر پرداخت سنگین شده است که سرپایی رها شده است و این به محرومین خیلی فشار میآورد.
خیلی از درمانهای گران قیمت در بیمههای پایه هیچ جا وارد نمیکنند. بیمه های تکمیلی می رود ولی بیماریهای نادر و مشکلدار و انواع داروهای سرطانی که در هیچ جای دنیا به سادگی در بیمه پایه قرار نمیگیرد ما اینها را در بیمه قرار دادیم و بیمه تقریبا الان در حال ورشکستگی است.
خود من چند ماه قبل در بیمارستانی بستری شدم با این که بیمه تکمیلی هم دارم ولی برای یک شب بستری شدن، در بیمارستان دولتی حدود ۴۰۰ هزار تومان پرداخت کردم. برای مردم میترسم خیلی سنگین و شکننده باشد.
ضمن این که ارج میگذارم به تلاشهای مسئولین وزارت بهداشت می کنند
س: با این توضیحات باید بگوییم طرح تحول نظام سلامت خیلی جواب مثبتی نداده است؟
مرندی: از ابتدا پیدا بود که این خیلی راه درستی نیست. از ابتدا کسانی که تجربه داشتند همانند دکتر پزشکیان، بنده و دوستان دیگر همچون خانم دکتر وحید، آقای دکتر لنکرانی و ... میگفتیم که همانطور که قانون گفته باید اولویت را بر بهداشت قرار دهیم که از خدمات درمانی گسترده جلوگیری کند و بعد از آن خدمات سرپایی و مقداری خدمات بستری را این اندازه بها ندهیم.
هیچ کشوری این کار را نکرده است. نتیجه خیلی پیدا وروشن است و الان هم اگر خیلی زود به داد خود نرسیم وضع ما بدتر میشود. باید راهنمای بالینی نوشت که هر کسی هر دارویی را ننویسد و هر کسی ام آر آی و چیزهای گران قیمت و بیجهت ننویسد و اگر هم نوشت با او برخورد شود.
امریکایی که این همه پول دارد از همان ده ها سال قبل، زمانی که من در آنجا بودم، وقتی تقاضای ام آر آی میدادیم باید جواب می دادیم که چرا و به این راحتی انجام نمیدادند. از دوستان ما که همکلاس دانشگاه ما بود، تقاضای ام آر آی از ستون مهره خواست ولی بیمه قبول نمیکرد ولی ما همه چیز را به راحتی میپذیریم و این پایدار نمیماند و جواب نمیدهد. این عرائض را برخی از ما داشتیم.
من سالها است تلاشم این است چون نمیخواهم برای وزارت بهداشت ابهام ایجاد کنم، زحمت میکشند ولی بالاخره اگر از آنها که قبلا کار کردند مشورت میگرفتند شاید موثرتر بود.
س: جملهای از شما در آیین معارفه دکتر قاضیزاده هاشمی که با شناختی که از اخلاق ایشان پیدا کردم مریدشان شدم. الان بعد از ۴ سال با عملکردی که داشتند و با وجود انتقادات بسیار باز به آن جمله پایبند هستید؟
مرندی: شخصیت ایشان که ارزشمند است و من ایشان را دوست دارم و ارادت شخصی که به ایشان دارم خدشهدار نشده است. بالاخره وقتی من به عملکرد نگاه میکنم، میتواند متفاوت باشد.
آقای دکتر هاشمی قبل از این که کار خود را شروع کنند، یک بار از من فرصتی خواستند تاباهم صحبت کنیم نمی دانستم کاندیدای وزارت هستند هنوز با هم ۳ الی ۴ ساعتی صحبت کردیم.
س: قبل از رای اعتماد؟
مرندی: بله. قبل از اینکه اصلا معرفی شوند. اغلب همکاران این کار را میکردند، خانم وحید و آقای لنکرانی هم همینطور بود که نقطه نظرات را میپرسیدند. همین مطالبی که الان میگویم را تاکید کردم که بالاخره کشور ما موفقیت خدمات درمان و بهداشت و پزشکی تاکید در بهداشت و پیشگیری است. این است که وزرا اگر شخص والایی نبودند انتخاب نمیشدند منتها این اشکال در یکیک ما هست که حکم ریاست ارگان یا تشکیلاتی را به ما میدهند این تصور را داریم که همه تجارب دنیا با این حکم نزد ما آمده است. در صورتی مشورت چیز خیلی خوبی است.
من از مشورت دوستان و حتی کسانی که با من مخالف بودند استفاده میکردم. اتفاقا از نقطه نظرات مخالفین بیشتر استفاده میکردم چون مشکلات را پیدا میکردند در حالی که دوستان غافل بودند. وقتی مشکلات به من گفته میشد من دقت در برطرف کردن آن داشتم. از وزرای سابق میتوانستند هم به عنوان دوست و هم دشمن استفاده کنند و نظرمان را بخواهند.
س: بعد از وزارت مشورتی نگرفتند؟
مرندی: یکی دو جلسه بود که دکتر پزشکیان و من دعوت شدیم، برخوردهایی نبود که بتوان ادامه داد.
س: در برنامه ششم بحثی درباره تجمیع بیمهها گفته شد. دو نظریه وجود داشت. یکی این که بیمهها سمت وزارت بهداشت بروند و وزارت بهداشت اعتقاد دارند که متولی اند ولی مخالفان میگویند نمیشود خدماتده و خدماتگیر هر دو متولی اش یکی باشد. نظر شما در این زمینه چیست؟
مرندی: در ۹ سالی که وزیر بودم زمانی بود که همه ارگانها غیر از وزارت کارش، برای تامین اجتماعی، بیمهها، بهزیستی همه زیر نظر وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بود. همه چیز به خوبی میگذشت.
س: یعنی آن زمان همینطور بود؟
مرندی: بله، یک وزارتخانه بود و جدا نبودند. بنابراین من رئیس شورای عالی تامین اجتماعی بودم، رئیس بهزیستی بودم، بیمهها زیر نظر ما بود و همه امور به درستی میگذشت.
به نظر من اشتباه بزرگی بود که در دولت اصلاحات صورت گرفت که این را جدا کردند. الان هم به نظر من میرسد بیمهها باید تجمیع شود. من موافقم که زیر نظر وزارت بهداشت شود فقط به این شرط که وزارت بهداشت این روال هزینه کردن را متوقف کند وگرنه ممکن است بیمهها لطمه ی بیششتری ببینند.
واقعا باید این گونه هزینه کردن را متوقف کرد، ما نمیتوانیم، برای عدالت نیست که برای یکی دو بیمار -نه اینکه پارتی بازی شود یا نورچشمیها باشند- ولی اصلا کشور کشش ندارد.
آنهایی که الان انتقاد میکنند را حق میدهم، ضمن این که فکر میکنم بیمهها باید زیرنظر وزارت بهداشت باشد ولی انتقادی که نمایندگان و دوستان دیگر میکنند و نگران هستند با این نحوه هزینه کردن همه ورشکست شوند، این اشکال را میبینند.
س: دکتر پزشکیان چند وقت پیش مهمان برنامه ما بودند.چند مطلبی را بیان کردند که در فضای رسانهای بازخورد داشت. خیلی افراد گلایه کردند ولی ایشان میگوید سر حرف خود هستند. یک مورداین که نظارت بر پزشکان خیلی ضعیف است. در اینجا رقمهایی گفتند که پزشکان دولتی در بیمارستان دولتی ماهی ۱۹۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان درآمد دارند. واقعا چنین است؟ ادعا میکردند پزشکان ایران ۷ برابر پزشکان امریکا درآمد دارند.
مرندی: من اینها را محاسبه نکردم. این ارقام خب گفته می شود. نمیخواهم حرفی بزنم که وزارتخانه تضعیف شود.
س: این حرف شما درست است. بالاخره برخی مطالب برای کشور نیاز است.
مرندی: از شهرها، شهرستانها و دانشگاههای مختلف مدارک را ارسال میکنند. رئیس بیمارستان مدارک را ارسال میکند که این پزشک ۱۹۷ میلیون در ماه دریافت میکند. من نمیدانم دکتر پزشکیان چه ارقامی را گفتند، آن ها را هم از من توقع داشتند که استفاده کنم و واقعا نکردم اما در این که اینها هست، حالا غلط یا درست است را محاسبه نکردم.
س: یعنی اطلاعات در این زمینه میرسد؟
مرندی: بله، اطلاعات میرسد. هم نماینده بودیم و هم فکر میکنند دستشان به جایی نمیرسد برای ما ارسال میکنند.هست
س: چنین ارقامی زمان وزارت شما هم بود؟
مرندی: کارانه یک محاسن و یک معایبی دارد. حسن این است که بالاخره پزشک از دقایق عمر خود، روز و شب، ممکن است استفاده کند و به بیماران خدمت دهد و درآمدش هم بالاتر می رود. بیمار کمتر پشت در میماند . این حسن بزرگی است.
عیب این است که هزینهها بالا میرود و طبیعی است که هزینه بالا رود. اگر میتوانستیم نظارت کنیم که کار القایی، درمان یا کار تشخیصی القایی صورت نگیرد.
مثلا دکتر شهریاری که رئیس کمیسیون بهداشت و درمان بودند و الان هم نماینده هستند و قبلا هم رئیس دانشگاه علوم پزشکی سیستانوبلوچستان بودند، میگفتند الان چشمپزشکی نیمی از درمان های کاتاراکت لازم نیست انجام شود. جراحان دیگر هم درباره مسائل دیگر میگویند.
این نظارتها، اگر فرمایشات رهبری در سیاستهای کلی در راهنمای بالینی اجرایی میشد، این نظارتها انجام میشد طبیعتا اینها یا کاهش پیدا میکرد یا متوقف میشد البته نظارت تنها مخصوص وزارت بهداشت نیست.
برخی از این سواستفادهها که در تلویزیون میشنوید نگرانکننده است، سیستم ضعیف در نظارت است. چرایی را باید برطرف کرد. این است که وزارت بهداشت استثنا نیست، پزشکان هم خدمت میکنند و درآمد طبیعتا بالا میرود. ما کلا شفاف نیستیم. باز این تنها به وزارت بهداشت بازنمیگردد.
س: بله، در تمام عرصهها است.
مرندی: در بحث حقوقهای نجومی شفافیت را به سرعت و با دقت انجام ندادیم. ده سال دیگر ممکن است چیزهایی بگوییم ولی مردم از یاد بردهاند.
س: فایدهای ندارد.
مرندی: هر شب در تلویزیون گفته میشود که مملو از کار نامناسب است. کسی نمیفهمد چه برخوردی با اینها شد. یکی میگوید این از ذخایر انقلاب است و ما باید بیشتر هم بدهیم که این ذخیره را حفظ کنیم و در موزه ... مردم سردرگم میشوند.
در پزشکی هم همین طور است. اگر من خطایی کردم تحقیق و بررسی کنند. اگر کوتاهی کردم برخورد درست با من شود و همه هم بفهمند. کاش در کشور خود بیشتر شفاف عمل میکردیم.
س: سر حقوقهای نجومی رهبری چه اندازه تاکید کنند. مطلبی درباره کارخانههای شیر خشکسازی از شما خواندم. گفتید پزشکان را به مسافرت میبرند و بعد چیزهایی را میدهند که مضر است. چنین چیزی وجود دارد؟
مرندی: کارخانههای داروسازی هم این کار را میکنند، تجهیزات پزشکی هم این چنین است. زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بودند و من وزیر بهداشت بودم، مقام معظم رهبری در جلسه دولت در مقابل سوال من جواب دادند، گفتم این اتفاق هر روز رخ میدهد و آیا این کار درست است؟ ایشان گفتند غلط است، حرام است و باید این شرکت ها اگر پولی هست، سهمی از این کارخانه ها، تجهیزات پزشکی می سازند یا داروخانه ها، درصدی پول دارند که برای آموزش پزشکان است ، این را به جای این که پزشکان را به خارج ببرند یا هدیه بدهند بهتر است این را به دولت بدهند. به وزارت بهداشت یا هر ارگانی که مرتبط است بدهند. آنها این دوره آموزشی را برگزار کنند تا نه پزشکی بدنام شوند و نه ارتباطات نامناسب ایجاد شود و یا داروهای گران قیمت اجبارا وارد داروهای مصرفی شود.
س: چنین سیکلی وجود دارد؟
مرندی: برای همه که نیست، درصدی از پزشکان این اشتباه را میکنند.
س: یعنی فضای رانت ...
مرندی: ببینید فکر میکنم در خریدهای دیگر که انجام میشود...
س: بله بله، اما در فضای سلامت و بهداشت مردم خیلی نگرانکننده میشود.
مرندی: بله ولی درصد کمی هستند. بر همه کارها باید نظارت شود. اگر نکردیم اتفاق میافتد. کارخانه های عدیده هستند هستند، در همه جای دنیا وجود دارد. اگر مقالات امریکاییها را بخوانید آنها هم نگران هستند آن چه در جامعه پزشکی و سلامت آنها میگذرد، فشارهای شرکتهای سازنده این تجهیزات و داروهایی است که جدید وارد بازار میشود.
ما هم باید جدیتر باشیم. اینهمه شرکتهای تکنسخهای داریم، چرا؟ ما لیست دارو داریم.داروی رسمی کشورمان است، اگر شرکتهای تکنسخهای صرف نمیکرداین اندازه زیاد نمیشد.
زمانی که من بودم یکی بود من بستم آن را. برای این که تخلف کرده بودند. برای ارگان دولتی هم بود. الان خیلی زیاد است، از صد تابیشتر است. نباید این طور باشد. بالاخره با این محدودیت اعتبارات باید به لیست دارویی خود احترام بگذاریم، هر دارویی که حتی امریکا مصرف نمیکند ما مصرف میکنیم چون در یک کشوری این را استفاده میکنند. برخی از این داروها خیلی گران قیمت است.
با یک متخصص سرطانی صحبت میکردیم و به کمیسیون بهداشت و درمان مجلس آمده بود. ساکن امریکا بود و میگفت این داروهایی که به این شکل مصرف میکنید ما در امریکا مصرف نمیکنیم. اینها دو هفته هم به عمر بیمار اضافه نمیکند و اگر اضافه کند هم دردسرهای زیادی ایجاد میکند که آن دو هفته هم میخواهد زودتر بمیرد.
از بس گرفتاری ما زیاد است به این نمیرسیم. یعنی اجازه میدهیم داروها بیحساب وکتابتر وارد کشور شود. بهتر است این بخش را پخش نکنید چون میترسم مردم را نگران کنیم. اینها واقعیت است.
س: وزارت بهداشت زحمت میکشد اما همه اینها نقدهای دلسوزانه ای است که به آن وارد میشود و نقدهایی است که از سر دلسوزی است و میتواند به آنها کمک کند. به نظر من این چیزها اتفاقا خیلی خوب است.
مرندی: نمیخواهم تشویش عمومی ایجاد کنم. نمیخواهم دولتمردان خستگی بر تنشان بماند. بالاخره میبینم زحمت میکشند.
س: همین جملات شما بیشتر نیت شما را نشان میدهد. در خصوص آسیبهای اجتماعی، رهبر انقلاب خود وارد عمل شدند. مسئله ایدز واقعا نگرانکننده شده است. آقای قاضیزاده خود مصاحبه کرد و گفت ده درصد به رشد ایدز اضافه شده است. یکی از اعضا کمیته کشوری ایدز اذعان داشت چیزی که از اعتیاد داشتیم کاهش یافته و چیزی که از روابط جنسی داشتیم افزایش داشته است. خیلی خطرناک است و باید در این زمینه چه اقدامی انجام داد؟ کار آموزشی هم در این زمینه انجام نشده است.
مرندی: چرا در اسلام این اندازه به ازدواج تاکید شده است. بالاخره برای این که خداوند غریزه جنسی را در دختر و پسر قرار داده است. این چیزی طبیعی است که وجود دارد و خود او چیزی برای مهار این گذاشته است. کارهایی هم برای جلوگیری از این گذاشته است. ازدواج اصل قضیه است. باید زمینه ازدواج اینها را فراهم کرد والا این اتفاقات رخ میدهد، من نگران هستم بدتر از این هم شود.
بنابراین سر خود را زیر برف کنیم و ازدواج هایی دعوت می میشوید که از هزینههایی که میشود تعجب میکنید. چطور ممکن است نماینده مجلسی برای دختر یا پسر خود این اندازه هزینه کند.
اولین ازدواجی که در خانواده ما اتفاق افتاد برای دخترم بود در خانه ۱۳۰ متری بود و همسایهها هم نفهمیدند، نگهبان جلوی در و راننده من هم متوجه نشد و شام هم ندادیم. چای و شیرینی بود. زندگی آنها به شیرینی هر چه تمامتر بوده است، فرزند هم دارند. زندگی سعادتمندانهای دارند.
هیچ کدام از فرزندان من و عروس های من و نوه های من مهریههای بیشتر از ۱۴ سکه نداشتند. پدر یکی از دامادها میگفت ما یک حج تمتع هم به این سکهها اضافه کنیم. گفتم نیاز نیست اگر داشتید بروید و اگر نداشتید باید زندگی کنید. خدا برکت. در این کار اعتقادی که باید داشته باشیم خیلی ضعیف شده است.
پسر خودم من، پسر اول ایشان ازدواج کرد تا دوسال بعد از ازدواج در اتاقی که برای پسر بود زندگی میکردند. ذرهای مشکل ایجاد نشد تا آپارتمانی مهیا شد و به آنجا رفتند.
س: شما از شاگردان ممتاز دکتر محمد قریب هم بودید. چیزی از ایشان دارید بگویید؟
مرندی: دکتر قریب فرد متدین و سیاستمدار بود –سیاستمدار منظورم به معنای واقعی است، با این که زمان اختناق بود و هیچ استادی جرات نمیکرد چیزی بگوید ولی ایشان در نقد و بذلهگویی در مورد شاه و شاهزادگان میگفت-دلسوزی عمیقی برای مردم داشت.
خیلی وقتشناس بودند. به مطالب روز مسلط ولی تکیه بر مسائل کشور داشت. هر زمان برای ما صحبت میکرد که هر روز بود، از مسائل روز صحبت میکرد نه موارد نادر! چیزی که آموزش پزشکی ما بیشتر میخواهد و ما کمتر به آن میپردازیم.
زیاد بودند در آن زمان کودکانی که امروز بودند و فردا فوت میشدند، با این حال روح لطیف ایشان طوری بود که دکتر وقتی میدیدند تخت خالی است گریه میکردند.
س: دو سال قبل در عمل جراحی رهبر معظم انقلاب سرپرست تیم پزشکی معرفی شدید. گفتهای در این باره دارید؟
مرندی: این توفیقی است که چند سالی دارم. تلاش کردم آن زمان برملا نشود ولی شد. تلاش کردم که این توفیق برملا نشود که شد. بله این توفیق عظیم را ۲۲- ۲۳ سال است که دارم.
س: الان حال رهبری چطور است؟
مرندی: بسیار خوب هستند الحمدالله. خداوند عنایت میکند که از تقوای ایشان و دعای مردم نه فقط ایران که مردم دنیا است. حقیقتا لطف خدا شامل حال ایشان بوده است. اگر نکته پزشکی پیدا کنند تبعیت محض از نظر پزشک دارند. حتی اگر روزه واجب هم باشد و به ایشان توصیه شود که نباید روزه بگیرند، البته میخواهند دلیل را بدانند اما مطلقا تخلف از توصیه پزشک نمیکنند. سجایای اخلاقی ایشان از هر نظری .... به نظر من به حد کافی دانسته نیست، نه خود ایشان میخواهند صحبت شود و نه ماها میدانیم. هیچ ادعایی ندارم که همه را میدانم. از زمانی که ایشان رئیس جمهور بودند و من به عنوان وزیر بودم تا کنون به دلیل کاری و به این دلیل که پزشک فرزندان ایشان بودم زمانی که کودک بودند و نوههای کنونی ایشان، شناخت از ایشان و همسر ایشان و خانواده ایشان دارم.
خانم من در اوایل انقلاب چون انگلیسیزبان کم پیدا میشد مهمانی دهه فجر که می شد از وی می خواستند که برود، رهبری میفرمودند این خانم نظیر ندارد بین تمام خانم ها و خانواده ها.
از همه نظر تمرین تقوا را در ایشان (مقام معظم رهبری) میتوان دید. چه فشارهای سیاسی و چه از جهات مختلف ولی ایشان عدالت را هرگز زیرپا نمیگذارند.
س: ایشان را چند وقت به چند وقت میبینید؟
مرندی: هفتهای چند بار. هر زمان که در بیت رهبری نمازی برگزار شود حضور خواهم داشت.
س: برای چکاب چطور؟
مرندی: چکاب که همیشه نیست ولی من خدمت ایشان میروم که اگر امری داشته باشند به من بگویند. تمام تلاش ما بر این است که خود را در معرض ایشان قرار دهم تا فرمایشی دارند در جریان باشم زیرا فکر می کنند مزاحمتی است اگر به من بگویند وگرنه ایشان به شدت احتراز میکنند و فکر میکنند که شاید مثلا کار مهمتری داریم.
س: چطور عمل ایشان رسانهای شد؟ میتوانست رسانهای نشود. تصمیم خودشان بود که رسانهای شود؟
مرندی: بله، تصمیم خودشان بود، ایشان دوست ندارند چیزی مخفی شود همه چیز واقعی است و عین آن چیزی که بود به مردم منعکس شد خودشان میخواستند مصاحبه کنند و میخواستند مردم جزئیات را بدانند. برای همین تلاش کردم من مصاحبهکننده نباشم ولی نشد. کسی دیگری انجام نداد بنابراین من انجام دادم.
نگران بودند که نکند ایشان را می خواهند به بیمارستان ببرند وقت عمل کسی گرفته نشود برای همین نماز صبح را که خواندیم و حتی تعقیبات نماز هم برای وقت دیگر گذاشتند تا زودتر عمل انجام شود و تا عملهای بعدی که می خواهند مریض های بعدی به اتاق بیایند توقفی صورت نگیرد. لذا در کار بیمارستان اختلالی ایجاد نشد. خیلی مقید هستند.
س: در دولتی بودن هم خودشان تاکید داشتند؟
مرندی: بله. تمام تلاش خود را داشتند که چیزی خارج از روال عادی صورت نگیرد. واقعا مشابه این وضع را هیچ خانوادهای نمیبیند و شاید باشند و من نمیبینم. خداوند نگهدار ایشان بوده است و کسالت و مشکلی نداشتند و ندارند که مشکل جدی ایجاد شود. ولی برای هر مطلبی این رعایتها را دارند و دعای مردم هم الحمدالله هست.
س: سال ۴۴ ازدواج کردید.
مرندی: بله.
س: چطور آشنا شدید؟
مرندی: آقای دکتر کلانتر معتمدی از دبیرستان با هم همکلاس بودیم. تا زمان نظام وظیفه چون وضع ما خوب نبود نمیتوانستم ازدواج کنم، دوره سربازی که بودیم در سپاه بهداشت من اعلام آمادگی کردم، ایشان دختردایی خانم خود را معرفی کردند. به اتفاق ایشان و خانم ایشان به خواستگاری رفتم چون خانم من اصفهان بودند.
بعد روستا رفتم، در نیمه وقت شبی دیدم والدین ایشان جهیزیه را در ماشین گذاشتند و به روستا آمدند. همان دو قطعه فرش که به عنوان جهیزیه آورده بودند هنوز بعد از ۵۰ سال همان را استفاده میکنیم و خارج از آن هم فرشی استفاده نکردیم.
خانواده قانعی بودند و خود خانم بنده فوقالاده قانع هستند. در طی این چند سال در خانه ما یک گرم طلا ...
یک بار به آمریکا رفتم، حلقه نامزدی همسرم شکسته بود، رفتم حلقهای خریدم و آن زمان هزار دلار خریده بودم. ناراحت شدند. از من خواستند پس دهم. فردایش دیدم که حلقه دیگر در دستشان است، دلیل را پرسیدم و گفتند قیمت اینها با هم متفاوت بود تو آن را هزار دلار خریدی و من یک دلار. فرد خیری است و ما هر چه حسن داریم از منش ایشان است.
س: چطور برای تخصص به امریکا رفتید؟
مرندی: مرحوم دکتر قریب خواستند دستیار ایشان شوم. چرا که آن زمان رئیس بخش خود دستیار را انتخاب میکرد . ولیکن وضع اقتصادی من خیلی بد بود و یک مقداری بدهی هم داشتم، به ایشان هم عرض کردم واقعا هم افتخار من بود که دستیار ایشان شوم، دستیاری بر عکس الان آن زمان حقوق نمی دادند، تمام بیابان های تهران و کشور را حاضر شدم بروم شغل نبود.
من گفتم که وضع من چنین است و میخواهم ازدواج کنم و نتوانستم. ایشان به من توصیه کردند بهتر است به امریکا بروی چون هم حقوق میدهند و هم درس می خوانی. به دنبال آن امتحان دادم و به خارج رفتم.
س: فعالیتهای انقلابی در آنجا داشتید؟
مرندی: مذهبی بودیم
س: چون خرداد تا شهریور ۴۲ بازداشت بودید.
مرندی: چند ماهی زندان بودم.
س: بعد از ۱۵ خرداد بود؟
مرندی: درست است بله در ۱۵ خرداد بود
س: چطور بازداشت شدید؟
مرندی: یک چیز اسلامی در کوی دانشگاه درست کردیم که از مرحوم مطهری و مرحوم راشد و مهندس بازرگان میخواستیم سخنرانی کنند، تعداد محدود بود ولی گزارش میشد. مثلا در سالن نهارخوری اگر به بهانهای شلوغ میکردند به عنوان این که غذا بد است، دو تا از عکس شاه را میشکستند.
س: در امریکا این فعالیتها ادامه داشت؟
مرندی: یک مقداری، آن جا انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا بود.
س: چه کسانی بودند؟
مرندی: دکتر کلانتر معتمدی، دکتر .... و دکتر الیاسی بودن و بقیه در امریکا ماندند. انجمنی درست کردیم و من رئیس انجمن اسلامی بودم. آن زمان همه ضد شاه بودند. بعد از انقلاب شعب پیدا شد و برخی حتی انقلابیگری را کنار گذاشتند ولی این توفیقات کوچک را داشتیم.
خانم بنده هم در دانشکده خود انجمن اسلامی داشتند. انجمن اسلامی که معدود به خودشان بود چون بهائیت تبلیغ زیادی داشتند ایشان برای مقابله با آنها خود یک عنوان انجمن اسلامی ثبت کرده بود. جاهای مختلف شهر خود را تقسیم کردیم. اولین اطلاعیهای که میخواستیم ما را دستگیر کردند.
این که افراد اینجا گمان میکنند امریکا مهد آزادی است، حالا که نیست هیچ در آن زمان هم نبود. اختناق شدید بود. دو اعلامیه را هم نتوانستیم پخش کنیم.
س: غذا بلد هستید درست کنید؟ در کار خانه کمک میکنید؟
مرندی: اصلا، غذا متاسفانه بلد نیستم. یک بار در دوران دانشجویی غذا درست کردم که ممنوع الاشپزی شدم. همسرم در امریکا کلاس داشتند و گفتند من همه کار همبرگر را انجام دادم و شما فقط موقع شام درست کنید و با بچهها بخورید. وقتی آمدند دیدند بچهها نخوردند و گفتند بیمزه بوده است. خودشان خوردند و گفتند به این نه نمک زدید و نه پیاز زدید، گفتم من نمیدانستم باید چنین کنم وبه من برخورد.
س: عاشقانه هم برای ایشان مینوشتید؟
مرندی: الان که هر روز قربون صدقه ایشان میروم و نیازی به نامه نیست. بله در مکاتبات قبلی. من به خانمم به شدت علاقه دارم و عشق میورزم.
س: در جایی گفته بودید دکترای خود را برای خدمت به مادر شما و مادر و پدر خود رها کرده اند.
مرندی: بله، درست است. زن ، به بچه ها هم می گویم که اظهار محبت عملی به همسر خود داشته باشند و زن و شوهر باید به هم محبت عملی داشته و هم را ببوسند. تلویزیون ما که از ترس محرم و نامحرمی ، حتی زمانی که به تلویزیون ما را میبرند من یک سووایشان را در سوی دیگر مینشانند، من میگویم این را همه میدانند که زن و شوهر هستیم. به هر حال بچه ها باید با همسر خود درست برخورد کنند و در آغوش بگیرند. از عشق و علاقهای که به خانمم دارم این کارها را میکنم در عین حال سعی میکنم آنها خجالتی دارند بریزد.
س: وضعیت قلب شما خوب است؟
مرندی: میزند. قرار است فردا نزد پزشک بروم. سال ۵۹ یعنی ۳۶ سال قبل سکته قلبی کردم و یک قسمت از عضله قلب من مرده است. با این که جوانان وقتی انفاکتوس می کنند از دست میروند ولی من مشکلی نداشتم.
س: به دلیل فشار کاری هم بود.
مرندی: بله. معاون درمان وزارت بهداشت بودم. در اوج جنگ بود. روی من خیلی فشار بود.
س: دکتر پزشکیان نوشتند که ....
مرندی: نکتهای درباره دکتر پزشکیان بگویم. به یاد دارم دکتر پزشکیان همین خانه بهداشتی که اشاره داشتند، من رفتم متوجه شدم -چون اعتباری به ایشان ندادیم این را از کجا ساخته - با کمک مردمی و کمک از استانداری و هزینههای خود یعنی پاچه شلوار را بالا زده بود وگل میساخت و برای ساختمان بهداشت کار میکردند.
برای شما نوشتند: در روزگاری که کسانی که میدانند و میتوانند از دانسته و توان خود برای کسب قدرت برای خود وخانواده خود بهره جویند، وجود بزرگانی همچون استاد مرندی که دانسته و داشته خود را در خدمت به مردم کشور بزرگ و عزیزمان صرف میکنند و آن چه را که شهیدان و جانبازان برایش فداکاری نمودند با علم و دانش پیگیری میکنند برای ما و کشور ما افتخارآفرین و ذخیره طلایی اند. از خداوند برای استاد عزیز و دلسوز همیشه ارزوی توفیق و سربلندی داشته و از این که در مجلس از وجود عزیزشان محروم شدیم، متاسفیم و جای ایشان کاملا خالی است. خداوند هر جا که باشد موفقشان دارد.
مرندی: تعجب میکنم از ایشان که اهل غلو نیستند چرا اینها را نوشتند؟
س: از خوبیهای شما است. کدام یک از وزیران را غیر از خودتان در دورهها موفق دیدید؟
مرندی: بالاخره توفیق نسبی است. من ادعا ندارم خود موفق بودم و ابتدای عرائضم گفتم هر کدام خدمتی میکنیم اگر رضای خدا را به یاد داشته باشیم خداوند خیلی کمک میکند.
دکتر پزشکیان یک گونه دیگر است. دل ایشان هم برای محرومین میتپد. من غبطه میخورم که ایشان... من الان میگویم سه سال مصاحبه نکردم کار بدی کردم، من وظیفه دارم حرف بزنم ولی چون نمیدانم این به ضرر یا به نفع کشور و مسئول است احتراز میکنم. ایشان تقوا و دلسوزی بیشتری نسبت به ما دارند و این را بیان میکنند. برخی مواقع برخوردهای بدی با ایشان شده است ودلیل انتقاداتی بود که داشتند. به دلیل مردمدوستی و تلاشهایی که داشته است، ایشان را میپسندم.
س: زمان خانم دستجردی که اولین وزیر زن بود خیلی حمایت کردید.
مرندی: آن زمان وزیر زن شدن خیلی بد بود و سابقه نداشت در جمهوری اسلامی. همه که به ما میرسیدند مخالفت میکردند. نگران بودند نکند کار خلاف شرعی باشد. دیدم فشار خیلی زیاد است نزد مقام معظم رهبری رفتم، و ایشان فرمودند من با وزیر زن هیچ مخالفتی ندارم برای من اصل ایشان بود ولی امر مسلمین، رهبر انقلاب که با وزیر زن مخالفتی ندارند. خیال من راحت شد و دفاع خود را انجام دادم.
س: خیلی هم در رای موثر بود.
مرندی: بعد از صحبتهای من از من حلالیت گرفتند و گفتند بعد از صحبتهای شما نه تنها مخالفت نکردند که رای هم دادند. غلوی نمیکردم. یا رئیس جمهور وزیر زن را پیشنهاد می کرد، خب نکرده بود، حالا سه وزیر زن معرفی کرده است، اگر همه مردها رای بیاورند و این سه نفر رای نیاوردند همین رسانههای بیگانه چه خواهند گفت؟ خواهند گفت این چه کشوری است که مردها رای آوردند و سه زن رد شدند.
س: شما درباره سیاستهای کنترل جمعیت در جایی گفته بودید کاش این موضوع به ذهن من نمیرسید.
مرندی: از اینکه دیدم حضرت آقا ناراحت هستند، ناراحتی ایشان آزاردهنده است برای همه.
س: آن زمان بررسی کرده بودید؟
مرندی: الان از من بپرسید کار بسیار درستی بود. اگر نشده بود الان ما با بیکاری چه میکردیم. چند ده میلیون به این بیکاران اضافه میشدند. فرمایش حضرت آقا را در گوشی همراه خود نگه داشتم، چندین بار تاکنون گفتند، که این افزایش جمعیت در آن سالها یک مشکلی بود و جواب هم همان بود که انجام شد و کار درستی بود منتها ما این کاهش را رصد نکردیم.یعنی ایشان فرمودند کار درستی بود و این را سه بار فرمودند منتها آن ها که بعضی حرف ها را قسمتی گوش نمی کنند بعضی قسمت ها را گوش می کنند فقط قسمت انتقادش را گفتند
من از این که مقام معظم رهبری از این که چرا این مشکل را داریم ناراحتند، ناراحتم والا از نظر خودم این خدمت بزرگی بود و اگر نبود بیکاری، کمبود مواد غذایی و مصیبتهای دیگر وجود داشت.
س: باید کنترل میشد که تا کجا ادامه یابد.
مرندی: ما این کنترل را در وزارت بهداشت انجام دادیم. در وزارت بهداشت هر سال شاخصهای مرگ و میر مادر و مرگ و میر فرزندان زیر ۵سال و یک سال و شاخص های بهداشت و رشد جمعیت را بیان میکردیم. تا ما میگفتیم رئیس آمار کشور شایدم به درستی اذعان داشت هیچ ارگانی غیر از ما حق آمار دادن ندارد و این ها اصلا بلد نیستند.
س: الان هم همین را بیان میکنند.
مرندی: الان هم همین را میگویند هر سال میگفتیم رشد جمعیت به چه حدی رسیده است، مثلا دو و یک دهم و... آخرین آمار یک و ۴۴ بود. این ها می گفتند مزخرف است و اصلا رشد جمعیت کم نشده است. چون اینها میگفتند وزارت بهداشت بلد نیست بیخود میگوید و برای همین در سازمان ملل و سازمان جهانی بهداشت مرگ ومیر مادر را بالا مینوشتند، برای کودکان هم همینطور بود. شاخص هایمان افتضاح بود و چون مرکز آمار، ما را قبول نداشت آن ها برای مرکز آمار را مینوشتند.
ما میگفتیم کارشناسان خود را بفرستید و ببینید حرف ما درست است یا خیر. آن ها از سازمان ملل و بانک جهانی و سازمان جهانی بهداشت کارشناسان جهانی فرستادند و فهمیدند درست است و مرگ و میر خیلی کاهش یافته است و این که ما مینویسم صد و خردهای، سی و خردهای است. برای بچهها هم همینطور.
برای خانواده را بررسی نکردند و گفتند به ما ارتباط ندارد. ده سال یکبار سرشماری میکردند. وقتی ده سال رسید و سرشماری کردند به یکباره فهمیدند یک و ۴۱ نیست حتی یک و دو است. یعنی از آن چه ما اعلام کردیم پائینتر بود. ما رصد خود را کرده بودیم و اعلام هم کرده بودیم.
س: در دولت نمیرفتید و اعلام کنید؟
مرندی: ما اعلام میکردیم
س: آنها موضع خود را داشتند.
مرندی: راست هم میگفتند، الان به من بگویند مرکز آمار ایران درست میگوید یا وزارت بهداشت، من میگویم لابد مرکز آمار ایران چون دولت خود میگوید مرکز رسمی است. رصد از جانب وزارت بهداشت شده بود.
ناراحتی من از این بابت است که چرا خاطر آقا مکدر باشد. من میدانم خداوند برای نیتی که من داشتم به من اجر خواهد داد. یکی از جلسات مسئولین نظام، که ایشان اولین باری که این مشکل را مطرح کردند، وقتی بیرون آمدند گفتم این فرمایشی که داشتید آن زمان تصمیم درستی بود ممکن است برای دیگران اهمیت نداشته باشد اما برای من خیلی آرامشبخش بود. علت را جویا شدند و من گفتم همین دیروز روحانی محترمی از قم آمده بود و در کمیسیون بهداشت درمان بیان میکرد تو قاتل چند میلیون بچه هستید چون اجازه به دنیا آمدن ندادید. ایشان انتقاد کردند و نمیخواهم بگویم چه صحبتی داشتند اما انتقاد کردند و گفتند شما کار درستی کردید و مگر یادت نمی آید من کمکت کردم و واقعا هم ایشان ضمن این که با اصل قضیه هیچ کدام از روسای قوه موافق نبودند ولی هر بار خدمت ایشان می رفتم و می گفتم از قول شما آمدند و می گویند که با این کار شما مخالفید به من می فرمودند شما برو کار خودت را بکن. هیچگاه این کار را تضعیف نکردند. این که این رصد باید در کشور جا می افتاد کوتاهی از سوی مجموعه ما بود.
س: یازده ساعت با آقای قرائتی سر همین موضوع جلسه داشتید.
مرندی: در یک نوبت نبود. به دفعات بود. سرسختترین فرد درباره تنظیم خانواده در کل کشور آقای قرائتی بود. ایشان همیشه با ازدواج موافق بوده است و با کاهش جمعیت هیچگاه نظر مساعد نداشت مواقعی بود که نرمتر شد ولی نظر موافق را هیچگاه نداشت و سختترین فرد در این باره بودند.
س: یک سایتی دست دادن شما را آن زمان که رفته بودید برای صدام دعوت نامه از طرف جهموری اسلامی ببرید با دست دادن ظریف با اوباما مقایسه کرده بودند. دفتر شما اعلامیه صادر کرد. دلیل چه بود؟
مرندی: روابط عمومی فرهنگستان گفت این که رفته فرقش این است که این با دستور نظام و خواست نظام بوده است و هوس نکرده خودش برود
س: پس نظر خود شما نبوده است.
مرندی: خیر، در عمرم تا اندازه ای انتقاد به من شده است. اوایل من را به عنوان وزیر امریکایی میشناختند و حتی تماشاچیان می گفتند این آمریکایی است
س: مجله گل آقا هم خیلی به شما انتقاد میکردند.
مرندی: انتقاد زیاد بود. حق هم داشتند ...ان شاالله برای آنها گناهی نباشد، من همیشه از خداوند خواستم اگر کسی به من هر گونه ظلمی و بیانی و کاری انجام داده آن را به خاطر من توبیخ نکند. من از همه میگذرم، از همان سالها و این لطف خداوند بوده است که من همواره این چنین بخواهم.
چون چنین میخواستم خداوند به من سعه صدر داد و بیآبرویی شدیدی که اوایل انقلاب به دلیل آمدن از امریکا داشتم، ذره ذره از اذهان رفت و کسی من را به آن دید نمیشناسد.
زمانی که آقای هاشمی رئیس مجلس بودند، صحبتهایی از این قبیل که وزیر امریکایی هستید و غیره میشد. من هیچگاه خانواده را در جریان نمیگذاشتم که میخواهم در مجلس چه سخنی بیان کنم اما وقتی به خانه بازمیگشتم میدیدم خانم و بچهها گریه کردهاند.
س: به خاطر این رفتارها!
مرندی: اتهام کوچکی نبود. الان متأسفانه بچههای خیلی از افراد امریکا هستند و امریکا به آن اندازه بد نیست که بود. از آن بدتر است ولی بدی امریکا در نظر ما کوچک شده است. آن زمان امام تاکید بر بدی امریکا داشتند و الان هم رهبری این تاکید را دارند. امریکا چیز منحوسی بود و هست ولی من امریکا را رها کردم و آمدم، فرزندان من متولد آنجا هستند و اساتید میرفتند. خداوند عنایت کرد که آمدم و مشکوک بودند و حق هم داشتند. شاید من هم فرد نفوذی درمیآمدم. لطف خداوند شامل حال من شد. اینها در اینکه فرد متواضعتر شود مفید است که خود را بزرگ نبینیم.
س: در دوره دوم وزارت خود بحث تمدید ریاست جمهوری آقای هاشمی مطرح شد. اولا در خاطر دارید چه کسی این را مطرح کرد و شما موافق بودید؟
مرندی: مرحوم نوربخش با من صحبت کردند. آقای نعمتزاده و ترکان و آقای نوربخش بودند. خیلی به خاطر ندارم. آن کسی که بیشتر با من صحبت کرد که بلکه امضا کنم آقای نوربخش بود. گفتم نقطهنظر من متفاوت است. همان که در قانون اساسی است و دو دوره کافی است.
و بعد هم اصولا نگران بودم این که من می دیدم که مقام معظم رهبری در جلسات درباره عدالت خیلی صحبت میکردند و گله میکنند از دولت که چرا دولت درباره سیاست باز صحبت میکنند و می گوید اجازه دهید درآمد زیاد شود و چیزی گیر فقرا خواهد آمد. رهبری میگفتند این طور نیست و فاصله زیاد میشود و اصل را باید عدالت قرار داد و در کنار عدالت اقتصاد را درست کنیم. نه این که حالا بخواهیم ببینیم عدالت چه می شود
وقتی میدیدم دید عمیق وجود دارد ترجیح میدادم که مدافع ادامه چنین دولتی شخصا نباشم. لذا من مشارکت نکردم.
س: مجلس دهم هم به دلیل سن و سال نیامدید.
مرندی: بله، بالای ۷۵ سال کسی اجازه نامنویسی ندارد. من هم ۷۶ سال داشتم.
س: خود علاقه داشتید وارد شوید؟
مرندی: خدمت به جمهوری اسلامی و نوکری مردم و نظام افتخار است ویک فریضه مذهبی است. اگر گفته شود شما شایستگی ندارید آدم غصه میخورد. این که بگویید دنیا آخر شد نیست، یک گوشه کار خود را میکنید. من ترجیح میدادم سنم مانع نمیشد ولی خدا را شکر میکنم سنم مانع شد چون نیروی جوانتر میروند.
س: فکر میکنید جناحهای سیاسی مختلف که یکسری اشتباهات در وقایع و فتنه ۸۸ داشتند و یکسری کمتر و یکسری بیشتر داشتند. فکر میکنید درس لازم را از آن قصه گرفتند؟
مرندی: به نظر شما گرفتند؟ من از آنها نپرسیدم. درس گرفتن در زندگی آسان نیست. مگر آدم میخواهد چشم خود را باز کند و ببیند. آن فتنهگرها که هیچ، افرادی که طرفدار بودند فکر کنند این آدم قبل از انتخابات که جمعه بود با روزنامه تایم آمریکا مصاحبه کرده است. روز جمعه در اینترنت و همه جا نوشته شد که ما با این تظاهرات خیابانی -هنوز انتخاباتی نشده بود که بخواهد تظاهرات شود - و با فشارهای شکوهمند کاری میکنیم قدرت رهبری را کم کنیم و با او شریک شویم.
قدرت رهبری که برای قانون اساسی است. اینها قبل از انتخابات هنوز صبح جمعه نشده بود که کسی رأی بیندازد که این ها در اینترنت است. بنابراین مصاحبه قبلا شده، تظاهرات خیابانی نقشه قبلی بود. این که در خارج این نقشه بود یا خیر نمیدانم.
س: تلفنی با او صحبت کردید؟
مرندی: من حتی برای او نامه نوشتم که این را از قول شما نوشتند و تکذیب کنید. اگر این وجود ندارد میتوانید شکایت کنید و صدها میلیون یا دلار از آنها بگیرید. یک میلیارد مسلمان خوشحال می شوند. خب اگر این مصاحبه را نکرده بود که تکذیب می کرد.
آمریکا که یک پرچم را آتش می زنند ترامپ میگوید باید تابعیت اینها را لغو کنیم، آمریکایی که این اندازه دموکراسی هست. آن وقت ما چنین اتفاقاتی رخ میدهد و میخواهند قانون اساسی و ولی امر.... و بعدا تظاهرات هم کنند و این تعداد آدم را کشتند بعد هنوز کسی از اینها دفاع کند! پشت تریبون مجلس و به اسم این که نماینده مجلس هست یا نیست. این همانند روز روشن است. ما چشم خود را روی چه میبندیم؟ اینها توبه نکردند، تازه توبه کنند من نمیدانم چه میشود. اینها میخواهند یک نظام را ساقط کنند و از هر کودتاگری کودتاگرتر بودند. من دلم میخواست این آدم بازگردد و مردم همان گونه که بوده او را بشناسند. نامه را محرمانه نوشتم، تلفنی گفتم. هنوزهم حاضر به این نیست که در مقابل این نظام و رهبری به خاک بیفتد و توبه کند. از چه باید دفاع کنیم؟ حالا اگر پشت تریبون داریم می گوییم دنبال چه مقصدی هستیم این همانند روز روشن است. از این که برخی از این ها بیرون هستند تعجب است که هنوز بیرون هستند.
س: بعد از ۳۷ سال باید منطقه محروم داشته باشیم؟
مرندی: بالاخره محرومیت نسبی است. هر کاری کنید یک جایی از جای دیگر محرومتر است. تهران هم مناطق محروم دارد. حاشیهنشینهای تهران کمتر از برخی مناطق محروم کشور نیستند.
شعار ما عدالت بوده است. عدالت هم این است به حال محرومین برسیم. در وزارت بهداشت- درمان و آموزش پزشکی هم انتقاد دارم که محرومین اصلا صدا ندارند. از محرومین حالشان را می پرسید می گویند الحمدالله. به خدا هم گله نمیکند همیشه همینطور بوده است و به این راضی است ولی خدا راضی نیست. باید فکری کرد. ما وکیل اینها باشیم.
س: در طرح ما سهیم میشوید؟
مرندی: به صورت ریا که خیر، اگر بخواهیم کاری کنیم در خفا انجام دهیم.
س: کمک معنوی هم می شود
مرندی: اگر بگویم خیر که میگویند عجب... به اندازه کافی ریا کردیم بهتر است که علنی چیزی نگوییم.
س: دست خطی برای ما بنویسید.
مرندی: بسمه تعالی خداوند بزرگ به اینجانب و خانوادهام منت گذارده که در زیر پرچم نظام عزتمند جمهوری اسلامی ایران زندگی کنیم. نوکری این نظام و رهبر معظم انقلاب و مردم عزیز وبزرگوار و شهیدپرور برای من وخانوادهام افتخار بزرگی است. ان شاالله خداوند این توفیق را از هیچ ایرانی نگیرد.