به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، در این پژوهش آمده است که راهبرد برد - باخت و یا غلبه از راه نظامی، ممکن است است در کوتاه مدت میسر باشد، اما راه حل اساسی و نهایی نخواهد بود.
این پژوهش بر پایه یافته های خود به دولت پیشهاد کرده است که باید تلاش های متمرکزی برای آغاز گفت و گوهای مستقیم میان دولت و طالبان صورت گیرد.
پژوهش مرکز مطالعات راهبردی افغانستان همچنین به دولت افغانستان پیشنهاد کرده است که دیپلماسی روشن و فعالی را در ارتباط با طرح های منطقه ای صلح دنبال کرده و از سیاست انفعال و انتظار عبور کند.
این پژوهش آورده است که مهم ترین مساله، ظهور گروه های بسی تندروتر و خشن تر مانند داعش در افغانستان است که با دیپلماسی فعال نباید اجازه داده شود تا جریان های افراطی و خشن با تقسیماتی از قبیل پدیده غربی یا شرقی، احیا کننده جنگ نیابتی از نوع جنگ سرد آن، میان قدرت های منطقه ای و جهانی شوند.
مرکز مطالعات راهبردی افغانستان آورده است که یافته های این پژوهش نشان می دهد «دولت باید برنامه های جاری را با طرح راهبرد روشن برای متحول ساختن نظام روابط قدرت در منطقه نسبت به افغانستان، از جغرافیای سیاسی رقابت زا به جغرافیای اقتصادی متصل کننده حوزه های اقتصادی منطقه تقویت کرده و در این زمینه ابتکار عمل را به دست گیرد.»
مطابق این پژوهش، جنگ در افغانستان متاثر از عوامل خارجی و داخلی است و حضور بازیگران بی دولت، سیاست های قومی رهبران، انحصار گرایی در ساختار سیاسی، توسعه نیافتگی و فقر، از عوامل تداوم جنگ در افغانستان است.
شرکت کنندگان در این پژوهش در مقابل این پرسش که «بهترین راه حل برای برقراری صلح و امنیت در افغانستان چیست»، اکثریت قاطعی وجود نداشت و 21.7 درصد پاسخ دهندگان گزینه «نابودی طالبان» و 15 درصد نیز گزینه «پیشبرد گفت و گوهای صلح با همکاری کشورهای منطقه» را انتخاب کرده اند.
همچنین 14.3درصد پاسخ دهندگان گزینه «مذاکره مستقیم با طالبان» را برگزیده اند و 7.7 درصد هم «خروج نیروهای نظامی خارجی» را بهترین راه حل برقراری صلح و امنیت در افغانستان دانسته اند.
شرکت کنندگان در این پژوهش در پاسخ به این پرسش که آیا دولت افغانستان بدون همکاری پاکستان می تواند گفت و گوهای صلح را پیش ببرد» 27.7 درصد مخالف و 28.6 درصد کاملا مخالف بوده اند و حدود 40 درصد پاسخ دهندگان نیز گفته اند که دولت افغانستان بدون همکاری پاکستان می تواند گفت و گوهای صلح را به نتیجه برساند.
مرکز مطالعات راهبردی افغانستان بر اساس یافته های این تحقیق آورده است که پس از ایجاد یک اجماع داخلی بر سر نحوه و شرایط مصالحه و آشتی و وحدت نظرات، توجه به ابعاد منطقه ای جنگ در افغانستان، رسیدن به یک اجماع منطقه ای برای تغییر سیاست جنگ و خشونت از سوی کشورهای منطقه ضروری است.
این پژوهش اضافه کرده است که بخشی از دشواری اجماع منطقه ای، به تضاد منافع میان کشورهای منطقه و همسایه های دور و نزدیک افغانستان بازمی گردد که هر کدام از آنها منافع و دید امنیتی یا راهبردی خاص نسبت به افغانستان دارند و مورد توجه قرار دادن منافع مشروع کشورهای منطقه و توازن در روابط، به برنامه ای جامع و کنشگری قدرتمند و مبتکرانه دیپلماتیک نیاز دارد.
پژوهش مرکز مطالعات راهبردی افغانستان، عناصر و عوامل فعال در شکل دهی منازعه و جنگ در مقاطع مختلف را پس از کودتای 7 اردیبهشت با تقسم بندی به چهار دوره، بررسی کرده است تا عوامل و چالش های اصلی صلح را بشناسد.
کودتای 7 اردیبهشت تا طرح مصالحه دکتر نجیب الله، دوره جنگ های داخلی میان گروه های جهادی، برآمدن طالبان و شکست تلاش ها برای صلح میان ائتلاف شمال و گروه طالبان و دوران پس از توافق نامه بن، این چهار دوره را تشکیل می دهند.
روش شناسی این تحقیق مبتنی بر تلفیق روش تئوری داده بنیاد (Grounded Methodology) و روش تحقیق کیفی مصاحبه های مفصل است که در آن با 32 تن از رهبران سیاسی و شخصیت های فکری و فرهنگی با در نظر گرفتن تنوع قومی، زبانی و مذهبی و تناسب جنسیتی و گرایش های سیاسی، گفت و گو شده است.