به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، به نقل از روابط عمومی شبکه افق، در آستانه سالروز ورود امام خمینی(ره) به ایران، قسمت بیستم برنامه جهانآرا نیز با موضوع اسلام مد نظر امام راحل روی آنتن رفت.
میهمان این قسمت از برنامه جهانآرا حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان، از شاگردان و ملازمان امام از ابتدای شروع نهضت انقلاب اسلامی تا ارتحال ایشان بود. وحید یامینپور نیز بهعنوان مجری- کارشناس در این برنامه حضور داشت.
تاریخ ایران به قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تقسیم میشود/ از 12 بهمن وارد تاریخ جدید ایران میشویم/ بسیاری علاقمند هستند با آویختن به متشابهات افکار حضرت امام، ایشان را طور دیگری معرفی کنند
یامینپور: فردا 12 بهمنماه سالروز ورود امام خمینی(ره) به میهن عزیزمان است. بیشک تاریخ ایران را میتوان به قبل و پس از این اتفاق تقسیم کرد. ما از 12 بهمن وارد تاریخ جدید ایران میشویم و این شانس خیلی بزرگی است که در چنین تاریخی زندگی میکنیم و این حوادث و وقایع را از نزدیک دیدیم و از سر گذراندیم. امام خمینی(ره) در کنار اینکه یک شخصیت بزرگ، تاریخی، باشکوه و محبوب بودند در قبال اینکه چه خوانش، چه روایت و چه نظریهای را از اسلام پذیرفته بودند و آن را مبدأ نهضت تاریخی خود قرار داده بودند حرف و حدیث بسیار است. چه زمانی که در متن و بطن این نهضت بودند و منتهی به انقلاب اسلامی ایران در سال 57 شد و چه پس از آن در دوران رهبری خودشان و چه پس از ارتحال ایشان، این مباحث معرکه افکار و آرا بوده و همچنان هست. این نکته بسیار مهمی است که ما اگر به دیدگاههای حضرت امام تقرب پیدا نکنیم و نزدیک نشویم و آنها را درست دریافت نکنیم و به نسل جدید درست منتقل نکنیم و مکرر آنها را متذکر نشویم، چهبسا از آرمان های حضرت امام فاصله بگیریم و این لطمه خیلی بزرگی است. آش اینقدر شور شد که رهبر معظم انقلاب اسلامی دو سال پیش از این در سالگرد ارتحال حضرت امام در حرم ایشان تمام سخنرانی خود را به موضوع تحریف امام اختصاص و هشدار دادند که مردم باید هوشیار و مراقب باشند که از تفکر ایشان جدا نشویم. تفکر حضرت امام محکمات و متشابهاتی دارد که بسیاری علاقمند هستند با آویختن به متشابهات افکار حضرت امام، ایشان را طور دیگری معرفی کنند. چهبسا امروز کسانی در نزدیکی و بین ما مدعی معرفی امام باشند، ولی از مبانی و امهات و محکمات تفکر امام فاصله داشته باشند و این خطر بسیار بزرگی است.
جناب آقای رحیمیان برای مردم ایران چهره شناختهشدهای است، ولی من ایشان را برای جوانترها که خیلی با ایشان آشنا نیستند معرفی میکنم. ایشان از سال 41 در محضر امام تلمذ کردند. سال 45 به نجف رفتند و همچنان در محضر امام بودند. بیش از یک شاگرد یا طلبه بهعنوان یک سرباز و یار امام نقش ایفا کردند. پس از بازگشت امام به ایران ایشان در تمام دوران رهبری و زعامت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بهعنوان یکی از مسئولین دفتر حضرت امام حضور داشتند و خدمت کردند. آقای رحیمیان شاید بیش از بسیاری از آدمهایی که شما اسم آنها را شنیدهاید و تصویرشان را دیدهاید با امام نه فقط خاطره، بلکه ما ایشان را بهعنوان یکی از اساتیدی که با تفکر حضرت امام بهدقت و باظرافت آشنا هستند میشناسیم.
آقای رحیمیان! بهنظر میرسد باید کمی قبل از انقلاب برویم و از همان دهه 40 آغاز کنیم. حضرت امام(ره) در متن حوزه علمیه قم تحصیل کردند و بهعنوان یک طلبه و یک شخصیت فاضل و مرجع تقلید معرفی شدند، ولی گویا قرائت و درک ایشان از اسلام با سایرین تفاوتی داشت و همین باعث شد از حوزهای که خیلیها توقعات چنین کاری نداشتند، یکدفعه وارد چنین عرصه سیاسی و اجتماعی شود. من از نقطه عزیمت حضرت امام بحث را آغاز میکنم. تفاوت نگاه امام با سایرین کجا بود؟
حضرت امام محور در مفاهیم قرآن به صورت جامع بود/ امام، اسلام را بهگونه متفاوتی از کسانی که در آن زمان بودند شناخت و باور داشت
رحیمیان: حضرت امام محو در مفاهیم قرآن بهصورت جامع بود. امام، اسلام را بهگونه متفاوتی از کسانی که در آن زمان بودند شناخت و باور داشت، در آن زمان شاید وجه غالب در حوزههای عملیه و حتی حوزه قم که حضور داشتیم این بود که روحانیت باید جدای از مسائل سیاسی و مسائل روز باشد. روزنامه خواندن کأنه یک امر منکر در فضای حوزه بود. رادیو گوش دادن یک امر کاملاً مستنکری بود. یاد مرحوم شهید محمد منتظری را گرامی میدارم، ایشان اسم رادیو را کتاب دعا گذاشته بود. به بهانههای مختلف به منزل بعضی آقایان میرفت. یکبار منزل پدر ما آمده بود. معمولاً بهصورت عمدی رادیوی خود را آنجا جا میگذاشت. یک پولی هم بهاندازه رادیویی که میگذاشت معمولاً از آن میزبان قرض میگرفت که رادیوهای بعدی را بخرد. آن رادیو آنجا میماند و برای مدتی در کمد مخفی میشد تا کسی نبیند. چون امری خیلی منکر بود که یک روحانی اخبار گوش دهد. فضا بهصورت عموم در حوزهها اینگونه بود. نجف هم همینطور بود. اگر رادیو داشتیم باید مخفی میکردیم و اخبار را بهصورت قاچاق و در خفا باید گوش میدادیم.
یامینپور: خلاف شئون طلبهها و روحانیت بهشمار میرفت.
پدیده امام در حوزههای قبل از انقلاب غیرعادی و شگفتانگیز بود
رحیمیان: بله، بههرحال اگر بخواهیم فضای آن زمان حوزهها و آن ذهنیت حاکمه بر حوزهها و زمامداران آن را توصیف کنیم، طبعاً پدیده امام یک پدیده غیرعادی و شگفتانگیری بود. امام از سال 41 وارد عرصه مبارزه شد. البته این نکته را باید عرض کنم که تفکر امام قبل از آغاز نهضت از دو جهت شکل میگیرد. یکی از بعد معنوی؛ اما در طول 40 سال، یعنی تقریباً از 21 سالگی تا 62 سالگی که نهضت شروع میشود، از بعد معنوی به اوج خودسازی و معنویت والا دست پیدا کرده است. این نکته اساسی شخصیت حضرت امام است که آن نفوذ کلام و جذابیت خارقالعاده حضرت امام در درجه اول و قبل از آغاز نهضت و همچنین مسئله تفکر سیاسی حضرت امام، نشئت گرفته از آن معنویت و عبودیت محض و خالص امام در درگاه خداوند متعال است.
یامینپور: آثار اخلاقی و عرفانی امام هم مربوط به همان سالها است؟
امام اوج تکامل معنوی خود را تا شروع نهضت طی کرده بود
رحیمیان: در همان مبدأ و قبل از سال 41 نوشته شده است. طی این مراحل داستانهای زیاد دارد. انس و ارتباط ایشان با مرحوم آیتالله شاهآبادی و دوستانی که آن زمان داشتند مثل آقای معلم دامغانی که همدرس ایشان در خواندن فصوص نزد مرحوم شاهآبادی بود و نکاتی که از مرحوم معلم دامغانی شنیدهام، چیزهای عجیب و غریبی است که نشان میدهد امام اوج تکامل معنوی خود را در آن دوره طی کرده است.
از بعد علمی، فقه و اصول و سایر رشتههای اسلامی هم حضرت امام این تکامل را طی کرده بودند. در همین حال امام آن نگاه خاص خود نسبت به اسلام و برداشتی که از قرآن میکند -که بعدها در سیر تکاملی خود در سالهای آخر عمرشان با تعبیر اسلام ناب محمدی(ص) و تقابل آن با اسلام آمریکایی تبیین میکنند- این مسئله را در متن حرکت و حتی نوشتههای خود میآورد که آغاز یکی از قدیمیترین نوشتههای حضرت امام که الان هم در کتابخانه وزیری یزد وجود دارد و در سالهای زیادی قبل از آغاز نهضت آن متن را یادداشت کردند با این آیه است که «إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة أَن تَقُومُوا لِلّهِ» (سوره سباء، آیه 46)، و این نه فقط یک توصیه و موعظه برای شاگردان و دستپروردگان او بود، بلکه حقیقتی است که آنموقع در عرصه تکاملی حضرت امام شکل گرفته است.
«قیام لله» آن شاکله اصلی حضرت امام است. آنوقتی که شرایط اقتضا میکند و بعد از رحلت آیتالله بروجردی که آنزمان ایشان حریم آیتالله بروجردی را حفظ میکند و در سایه ایشان حرکت میکند و حتی اگر حرکتهای سیاسی در آن زمان داشته باز هم در سایه آیتالله بروجردی است، بلکه از رحلت آیتالله بروجردی و همزمان با پیشآمدن لوایح ایالتی و ولایتی امام، نهضت خود را آغاز میکند.
این موضوع برخلاف محتوای بعضی سریالها است که اخیراً پخش میشود که از قول همان درباریها نقل میکند «الان کسی بنام روحالله خمینی هست که خیلی نفوذ و شهرت دارد». در همان آغاز اینگونه امام را ترسیم کردند. نه، اینطور نبود. اتفاقاً در آغاز نهضت، جز در محافل علمی و نخبگان حوزوی امام شهرتی نداشت و در جامعه شناختهشده نبود. حتی در قم امام ناشناس بود. امام بعد از اینکه با دست خالی و بدون عِده و عُده و صرفاً با توکل به خداوند متعال، با همه وجود جان خود را کف دست گذاشت و وارد عرصه مبارزه فعال و تهاجمی در مقابل رژیم و پشتیبانان رژیم شد، بعد از این ورود شجاعانه یکباره شخصیت امام شناخته شد و محبت و علاقه مردم نسبت به امام شروع شد.
یامینپور: یعنی همه این قضایا بعد از رحلت آیتالله بروجردی و بعد از سال 41 است؟
رحیمیان: بعد از رحلت آیتالله بروجردی قم عمدتاً سه مرجع مشهور داشت. تا قبل از پاییز سال 41 که نهضت شروع شد، آن سه مرجع در شهرت در قم و سطح کشور از امام جلو بودند. در اصفهان معدود روحانیونی بودند که بعد از رحلت آیتالله بروجردی تقلید از امام را شروع کردند. عامه مردم و حوزه اصفهان اصلاً توجه و شناختی از حضرت امام نداشتند.
یامینپور: نکته دقیقاً همین است که چه حرف و حدیثی در باره حضرت امام در حوزه عملیه قم بین فضلا و علما و طلاب رایج بود که حتی تاحدود بسیاری امام را منزوی میکرد. این یک قرائتی از اسلام و فقه جعفری است که یک مثال و نمونه بارزی مثل حاجآقا روحالله را منزوی میکند، چرا؟ چون ایشان فردی بوده که سالها پیش، ماشین کرایهای میگرفته و به تهران میآمده و بهقول شما کارهای قاچاقی انجام میداده، از جمله پیگیری مسائل سیاسی.
جملاتی از امام میخوانم و ناظر به اینها سئوالاتی از شما میپرسم. امام میفرمایند: «در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است.
عدهای مقدسنمای واپسگرا همهچیز را حرام میدانستند و هیچکس قدرت این را را نداشت که در مقابل اینها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد، و قهراً فقیه هم مجاز نبود از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.
بهزعم بعضی افراد روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سروپای وجودش ببارد، و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسهای زیر نیمکاسه داشت و این از مسائل رایج حوزهها بود که هرکس کج راه میرفت متدینتر بود. یادگرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک بهشمار میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفی، از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود».
لحن حضرت امام و تعابیری که ایشان راجع به وضعیت روحانیت و حوزهها بهکار میگیرند خیلی لحن سوزناک و تندی است و در واقع معرفی میکنند که چطور من از این فضای رایج حوزهها فاصله گرفتم. در صدر این جمله، جملهای است با این تعبیر که «اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است»، اینجا یک سئوال پیش میآید، آیا جریان مقابل حضرت امام شاهدوست بودند، علمای درباری بودند و در این خیانت شریک بودند و یا این براساس انحرافی از تلقی سیاست بود که میگفتند حالا یک شاه شیعهای است، برای چه ما باید دخالت کنیم و اجازه دهیم کارشان را بکنیم؟
یکی از بزرگترین هنرهای امام این بود که خیلی از افراد را در خدمت نهضت درآورد
رحیمیان: یک سندی را من از نزدیک دیدم، ولی به آن صورت گفته نشده، مثل مواردی که بهخط امام در صحیفه ایشان آمده، در باره نجف، نامهای که یکی از مرحومین به امام راجع به حوزه نجف نوشته بود، داستانی را دیده و نوشته و بعد امام به آن فرد جواب میدهد. در نامهای که امام جواب دادند اینطور آمده: و اما در ارتباط با حوزه نجف، «صَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَدْيً وَ فِي الْحَلْقِ شَجيً». امام، بخشی از خطبه شقشقیه حضرت امیر(ع) را در مقابل آن جریانهایی که امیرالمؤمنین(ع) با آن کوه صبر و عظمتش آن تعبیر را دارد که خار در چشم و استخوان در گلو، در باره بعضی از عناصر در حوزه نجف بیان میکند. البته در قم و آن زمانی که امام آن جمله را در باره حاجآقا مصطفی بیان میکنند، در همانجا تصریح میکنند که ناظر به مسئله فلسفه و عرفان بوده است، نه الزاماً در باره مسائل سیاسی، چون آنموقع اصلاً نمود بیّنی در باره ایفای نقش سیاسی حضرت امام برای حوزه مشخص نبوده است.
در نجف مشخصاً آن گلایه و درددلی که میکند ناظر به همان بعد نهضت و حرکت سیاسی حضرت امام است. در قم و عموم مجامع حوزوی این حرکت امام، حرکتی غریب بود. البته یکی از بزرگترین هنرهای امام این بود که خیلی افراد را در این راه آورد. من آنموقع سعی میکردم بفهمانم که پشت پرده خیلی افراد را خبر ندارید. این را بهعنوان فضیلت آنها تلقی نکنید، این را بهعنوان فضیلت و تلاش امام تلقی کنید. من در جریان بودم که امام چقدر با سعه صدر و محبت و اخلاق فوقالعاده تلاش میکرد که این آقایان را همراه کند.
یعنی اگر مراجع در آنزمان تا یک حدی با حضرت امام همراه شدند، این محصول تلاش فوقالعاده حضرت امام برای جذب و همراه کردن آنها در مسیر نهضت بود که در بعضی موارد موفق بود، در بعضی موارد نسبتاً موفق و در بعضی موارد هم امام موفق نشدند. ماجراهایی مثل آیتالله شریعتمداری پیش آمد که نهایتاً در تقابل با نهضت بود که البته خیلی از مسائل آن آشکار شد و داستان عجیب خلق مسلمان پیش آمد. هنر امام در زمینه همراه و همگامسازی حوزهها و مخصوصاً بزرگان در حوزه خیلی سختتر و برجستهتر از هنر مقابله با مستکبرین و طاغوتها است.
یامینپور: خاطرم هست شهید مطهری این را گفتهاند که اصلاح از درون بسیار دشوارتر از مبارزه با بیرون است. بخصوص متدینین به یک چیزی بهعنوان آیین عبادی عادت کرده باشند و حالا اگر بخواهید این را اصلاح کنید، قطعاً مقاومت خواهند کرد.
یک جمله دیگر بخوانم و بعد سئوالم را از آقای رحیمیان بپرسم.
«روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدسمآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام امریکاییاند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟»
بهنظر میرسد جا ندارد بگوییم مفاهیمی که در این گزارهها بود منقضی و منتفی شدهاند، بخصوص با هشدارهای رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر، انگار هنوز هست. راجع به مفهوم تحجر و واپسگرایی و مقدسنمایی که امام میفرمایند اینها تیشه به ریشه نظام میزنند صحبت کنید.
آغاز خیلی از مسلکسازی ها و ایجاد فرقههای باطل از حوزه علمیه بوده است
رحیمیان: بخشی از این جریان نشئت گرفته از تفکر انحرافی نسبت به اسلام است. بخشی از این جریان دست پرورده دشمنان اسلام و دستگاههای جاسوسی غرب هستند. در طول این سده اخیر و حتی قبل از آن ما شاهد انواع مسلکسازیها و چهرهسازیها و ایجاد فرقههای باطل بودیم که آغاز اکثر آنها از حوزههای علمیه بوده است. بههرحال قطعاً بعد از ضربهای که استکبار و دشمنان اسلام از نهضت خوردند، الان سازمانیافتهتر و حسابشدهتر در جهت تقویت و چهرهسازی از آن جریانها و حتی مرجعسازی از آنها هستند. ما نباید غافل شویم که آنها قطعاً در صدد این هستند که افرادی را وارد حوزهها کنند و حسابشده آنها را جلو ببرند و مراحل علمی و فقهی و حوزوی را طی کنند و از آنها برای آینده چهرهسازی کنند. حتی مرجع درست کردن هم جزو برنامههای آنها خواهد بود. بنابراین این مسئله، پایان یافته نیست.
یامینپور: امام این بحث تحجر و واپسگرایی را در کنار اسلام آمریکایی و لیبرالها قرار میدهد. این خیلی جالب است. بهنظر میرسد کلمه تحجر را برای لیبرالها هم بهکار میبرد. انگار آنروی سکه متحجرین، لیبرالها هستند.
متحجرین و لیبرالها دو روی یک سکه هستند
رحیمیان: در همین سالهای اخیر اگر مشاهده کنید، لیبرالترین آدمها و بهاصطلاح روشنفکران غربزده چهارآتشه، وقتی جلو میروند در نهایت کار به انجمن حجتیه وصل میشوند. چیز عجیبی است. انجمن حجتیه بهعنوان نماد تحجرگرایی و آن آقایان بهعنوان نماد روشنفکری غربگرا در یک نقطهای با همدیگر تلاقی میکنند و مفصلترین تمجیدها و مقالهها را در روزنامههای زنجیرهای در مقطعی، بهزبان همان لیبرالهای غربزده برای پیشوایان انجمن حجتیه مینوشتند. آنها دو روی یک سکه هستند.
یامینپور: نکته اینجاست که در دورهای، لیبرالها و غرب پرستها و کراواتیها و امثال آنها، بهشدت جلوی روحانیت موضع میگیرند و روحانیت و حوزههای علمیه را نماد عقبگرد و تحجر و واپسگرایی معرفی میکنند و حرف از این میزنند که دین باید از عرصه سیاست بیرون رود، چون تلقی روحانیت از دین یک تلقی عقبافتادهای است، ولی بعد از مدتی مواردی پیش میآید که ما هم در دهه 70 با چشمان خود دیدهایم، بعد از آن در سالهای بعد بخصوص سالهای اخیر همان جریان کتشلواری و کراواتی که علیه روحانیت موضع میگیرد، یک بدنه روحانی و عمامه بهسر هم تبلیغ میکنند و این آدمهای عمامه بهسر که با اینها کنار آمدند، اتفاقاً از نوع بسیار متحجر ملبسین هستند. میخواهم بگویم امام در دهه 60 مفهومی را تولید میکنند که سالها بعد مصادیق آن پیدا میشود.
بعضی از مدعیان انقلابیگری خط امامی هم از جریان لیبرال و متحجر حمایت میکنند
رحیمیان: جالب اینجاست که این جریان لیبرال غربگرا و غربپرست علاوه بر آن متحجرینی که آنگونه هستند، بعضی از مدعیان انقلابیگری خط امامی هم از آنها حمایت میکنند. این خیلی عجیبتر است. نهفقط تمجید از آن آدمهای متحجر، از کسانیکه مدعی انحصاری خط امام هستند، اما در مقام عمل آنوقت که با خط و راه و مسیری که امام برای آینده ترسیم کرده، میبینیم که مورد تمجید آنها قرار میگیرد.
این در حالی است که ما یقین داریم و بنده این را بهصورت مباشر شاهد بودم که اینها به بدترین وجه ممکن از آیتالله منتظری انتقاد و ایشان را مسخره میکردند. بدترین تعبیرات را نسبت به ایشان بهکار میبرند، اما آنوقت که موفق شدند آقای منتظری را نسبت به خط امام زاویهدار کنند، امام در اوج بزرگنمایی و تقدیس و تمجید از ایشان عمل کردند. یا الان در زمان حاضر سراغ دارم که مثلاً فلانآقا و شیخنا را به اندازه سر سوزنی قبول ندارند، او را مسخره میکردند و دست میانداختند، حضوراً و غیاباً، ولی همینقدر که بدانند و توانستند با روشهایی که بهکار بردند و نقاط ضعفی که اینها پیدا کردند اینها را به نقطه اوج رساندند.
یامینپور: ترفیع درجه هم پیدا میکنند.
رحیمیان: بله، همان آدمی که العیاذبالله تعبیر گربهنره را در باره او بهکار میبردند، یکدفعه مرجععالیقدر میشود. ما شاهد بودیم که در موارد بسیار و متعدد از این افراد تمجید میکردند. بهخاطر حب نسبت به آنها نبود، برای بغضی که نسبت به انقلاب و اصول خط امام دارند، سعی میکنند حداکثر بهرهبرداری را چه از متحجرین و چه از افرادی که اینگونه با راه امام زاویه پیدا کردند انجام دهند.
نکته جالب روند تکمیلی و تبیینی مقام معظم رهبری در باره خط امام است که در کنار مسئله اسلام آمریکایی، شیعه انگلیسی را مطرح میکنند که یکی از مقولات بسیار پرمعنایی بود که ایشان مطرح کردند. یعنی این تعبیر بسیار عمیق را که نسبت به جریان واپسگرایی که همواره در تقابل با خط امام بودند و بهنوعی در خدمت دشمنان اسلام حرکت میکردند را برای آنها هم بهکار بردند. این دو جریان هم دو روی یک سکه و دو لبه قیچی هستند که برای تقابل با اسلام ناب توسط دشمنان اسلام و راه امام شکل گرفته و بهشدت روی آن برنامهریزی میکنند.
یامین پور: از مدعیان انحصاری خط امام نام بردید. جالب است که یکعده منحصراً مدعی خط امام باشند. این را یک جریان میدانید؟ چه تهدیدی از سوی اینها متوجه ماست؟
مدعیان انحصاری خط امام باصراحت خودشان را در تقابل با یک چهره الهی قرار نمیدهند
رحیمیان: این شیوه رایجی در دنیاست که از آغاز خلقت هم بوده است که «إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ» (سوره قصص، آیه 20) با صراحت خودشان را در تقابل یک چهره محبوب و الهی قرار نمیدهند و اریبی وارد قضیه میشوند. با ادعای طرفداری و پیروی و کمی بالاتر ادعا میکنند اصلاً ما هستیم که خط امام هستیم. این جور شنیده میشود. این در حالیاست که امام شاخصهای خود را مشخص کرده است.
امروز شاخص اصلی خط امام، مسئله ولایت فقیه است که اتفاقاً این ولی فقیه توانسته در طول سه دهه هم از بعد نظری و هم در مقام عمل و اجرا، بیشترین تلاش را در جهت تببین خط امام و تحقق آرمانهای امام داشته باشد. شیاطینی که میخواهند با این خط تقابل کنند، طبیعی است که بگویند پیرو خط امام هستند و اصلاً خود را سردمدار و میراثدار خط امام میدانند و میگویند ما هستیم که باید منحصراً صیانت از خط امام کنیم و آثار ایشان را حفظ کنیم. اما میبینیم آنها در کنار کسانی نشستند و عکس یادگاری میگیرند که همواره مطرود و مبغوض امام بودند و همواره در تقابل با خط امام بودند. شما مدعیان خط امام چکار با نهضت آزادی؟! شما مدعیان خط امام را چکار با پیوند مستحکم با بیت آقای منتظری بعد از آن همه مسائل و فرجههایی که پیش آمد؟! شما مدعیان خط امام را چه ارتباطی با کسانی که بیشترین فاصله را در مقام عمل با نظام و همصدایی با دشمنان نظام و انقلاب مطرح کردند؟ خوشبختانه مردم این مسائل را بهخوبی شناختند. اصول و بینات و شاخصهای خط امام روشن است.
بنابراین میبینیم تولی آنها با کسانی است که با امام زاویه داشتند یا در تقابل با امام بودند و تبری آنها از کسانی است که امروز برای انقلاب و اسلام جان میدهند و هستی خود را فدا میکنند. آنهایی که رهروان راستین راه امام هستند. در دفتر امام از نظر فیزیکی، نزدیکترین افراد به امام بودیم. هر روز و هر ساعت امکان دسترسی به امام داشتن و در نزدیکترین نقطه خدمت امام نشستن نصیب ما میشد، اما «نزد منی، در یمنی». در مقابل کسانی بودند که در یمن بودند، ولی نزد امام بودند. آنهایی که چهبسا در آرزوی یک بار زیارت امام از نزدیک، ولو در حسینیه جماران در این آرزو به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند و به این آرزو نرسیدند، همان کسانی که امام گفت من دست و بازوی شما را میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم.
یامینپور: امروز با یک نسلی مواجهیم که خیلی از آنها بعد از ارتحال امام بهدنیا آمدند و یا در دوران امام سن پایینی داشتند و بسیاری از امام سخن میگویند و جلوههای متعارضی را از امام میبینند. فرض کنید از امام سخنرانیهایی راجع به استکبارستیزی و استحکام در مقابل آمریکا پخش میشود، ولی یکی از یاران امام خوابی از امام تعریف میکند که مقابل این حرفهای امام است و یک چیز متعارض در اذهان شکل میگیرد. یا جماران حضرت امام را با آن سادگی دیدند و بعد حرم امام را میبینند و باز هم یک چیز متعارضی در ذهن آنها شکل میگیرد. این تعارض چگونه در اذهان حل میشود؟ فکر میکنید بزرگترین انحرافی که محکمات اندیشه امام را تهدید میکند چیست؟
رحیمیان: من فکر میکنم هیچچیزی نمیتواند «حق» را تهدید کند. ممکن است در مقطعی ابری و گردوغباری روی آن بنشاند، ولی هیچوقت خورشید حق خاموششدنی نیست. اگر خورشید وجود امیرالمؤمنین(ع) علیرغم همه تلاشهایی که دشمنان کردند، ولی در عین حال به تعبیر آن دانشمند، شرق و غرب عالم را فضایل علی فراگرفت؛ این طبیعت حق است.
آن مقداری که معتقدیم تفکر امام منطبق با حق بود که اعتقاد بنده و همه ما این است که واقعاً امام معصوم نبود که بگوییم «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَی» (سوره نجم، آیه3) یک انسان غیرمعصومی بود، ولی وقتی زندگی این مرد را مرور میکنیم، اول تا آخر زندگی امام کاملاً منطبق با قرآن و حقیقت معارف دین است. بنابراین این حقیقت و نورانیت و پیوند الهی امکان اینکه تحریف شود ندارد. البته تلاش میشود و در مواردی ممکن است جمعی از اقشار مردمی را دچار خطا کند، ولی ما نسبت به روند آینده شکی نداریم و میبینیم تفکر امام روز به روز در حال گسترش است و همین نسلی که امام را ندیده و بعد از 10 سال از رحلت امام بهدنیا آمده، الان «یؤمنون بالغیب» هستند و چهبسا از کسانی که زمان امام بودند و محضر امام را درک کردند، پایبندی مستحکمتری از آنها دارند. این بهخاطر حقانیت و نورانیتی است که در کلام و وصیتنامه امام است.
مهم این است که نسل حاضر باید بهجای استناد به خوابها و خاطرهها و گفتههای این و آن استناد به وصیتنامه حضرت امام کنند. خودشان هم در آخرین جملات وصیتنامه نوشتند الان که من زنده هستم چیزهایی از قول من گفته میشود که واقعیت ندارد و بعد هم پیشبینی کردند که چنین اتفاقی خواهد افتاد، اما حواستان باشد آنچیزی که به خط من نوشته شده و به صوت و تصویر حضرت امام در صداوسیما وجود دارد استناد کنید. ما باید امام را از این منظر نگاه کنیم. با خواب و خاطره نمیشود. خیلی چیز عجیبی است که آدمهایی خود را مدعی خط امام میدانند، اما صریحترین خط امام را وارونه تفسیر میکنند.
در آخرین جمله وصیتنامه حضرت امام است که «من در طول مدت نهضت انقلاب، بهواسطه سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد ذکری از آنها کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنها اغفال شدهام.
آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود و میزان در هر فرد حالی فعلی اوست»، احیاناً امام حکمی به آنها داده و از آنها تعریف و تمجیده هم کرده است، چون همه احکام امام مشتمل بر تمجید نیست، تمجید بالاتر از احکامی است که افراد از امام دارند. از این روشنتر؟ اینکه مربوط به همان زمانی که وصیتنامه نوشتهاند نیست، تا ابد هم یک اصل ثابت و قطعی است که میزان قضاوت راجع به هرکس حال فعلی اوست. دیروز مسلمان بوده، امروز مرتد شده است. دیروز انقلابی بوده، امروز ضدانقلاب شده است. دیروز از دیوار سفارت آمریکا بالا رفته، امروز عذرخواه و مدافع آمریکا شده است. دیروز اهل جبهه بوده و امروز ضد جبهه صحبت میکند. آنوقت آن آقا که در سایتها همه آمده بود، میگفت منظور امام از این جمله، ساواکیها بودهاند! این راجع به مسئولین جمهوری اسلامی است. امام از کدام ساواکی تمجید کرد که بعد میگوید میزان حال فعلی اوست؟! بههرحال این مسئله روشن و بدیهی است که نسل امروز توجه به شایعات ندارد.
یامین پور: آقای رحیمیان! ما شما را بهعنوان یک فرد نگران و دغدغهمند میشناسیم که هروقت فرصت آن را پیدا کردید ابراز نگرانی کردید و سعی کردید شفافسازی کنید. سئوال بنده این است که خود شما بهعنوان شخصیتی که ذوب در حضرت امام بودید و هستید بزرگترین نگرانی در تحریف خط اصیل و اصل حضرت امام چیست؟ یعنی فکر میکنید خناسان و اهل سالوس امروز بهدنبال ضربهزدن به کدام بعد از اندیشه و خط امام هستند؟
بعد انقلابی و صلابت حضرت امام، موضوعی که خناسان بهدنبال ضربهزدن به آن هستند
رحیمیان: بعد انقلابی حضرت امام. بعد صلابت و شجاعت حضرت امام در مقابل دشمنان. امام همانطور که میدانید و اشاره شد، به قرآن باور داشت و باور او به قرآن به همه قرآن بود. اینگونه نبود که «لا اله» را قبول داشته باشند و «الا الله» را نه، یؤمن ببعض و یکفر ببعض نبود، اینطور نبود که فقط رحمه للعالمین پیامبر را ببیند، «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (سوره توبه/ آیه 73) را هم میدید. امام به همان اندازه که رحماء بینهم را عمل میکرد و به آن اعتقاد و باور داشت، اشداء علیالکفار بود. الان عدهای هستند که میخواهند چهرهای از امام ترسیم کنند که این ویژگی و جامعیت و این تولی و تبری و این تقابل و صلابت قاطعی را که امام در مقابل دشمنان داشتند طور دیگری جلوه دهند. اتفاقاً در طول نهضت، امام سر سوزنی مقابل مستکبرین و طاغوتها چه در نسبت به شاه و چه به مستکبرین عالم کوتاه نیامد.
اصلاً بهصورت آشکار گفت ما درصدد نابودی سرمایهداری و کمونیسم هستیم. اینگونه هم عمل کرد و ایستاد. میخواهند امام را استحاله و عمدتاً این بعد مقاومت و صلابت امام در مقابل دشمنان را کمرنگ کنند و زمینه را برای دستدادن و قدمزدن و مماشات با آنها را فراهم کنند و نتیجه ان را هم در این قضایای اخیر شاهد بودیم. از آن طرف هم اگر چنانچه راه امام را به همان سبک ادامه دهیم که امام همواره مهاجم بود و جریان مقابل امام یعنی استکبار مدافع بود ادامه دهیم موفق میشویم. امام فعال بود و آنها منفعل بودند. مقام معظم رهبری فرمودند هرجا ما انقلابی عمل کردیم موفق بودیم.
انقلابی یعنی شجاع بودن. چند نفر از وعاظ اصفهان در کربلا با ما برخورد کردند. امام کربلا بودند و زمان زیارت مخصوصه بود. از وعاظ شجاع هم بودند. میگفتند میترسیم در نجف خدمت امام برسیم، چون ممکن است مراقب باشند و بعد برای ما مشکلساز شود. میخواهیم در کربلا در ساعتی که کسی ما را نبیند خدمت امام برسیم. ساعتی را تنظیم کردم و اجازه گرفتم و آنها را به خدمت امام بردم.
منزل امام یک حیاط داشت که شاید پنج متر در پنج متر مساحت داشت. امام در کاخ نمینشست. یکی از محقرترین خانههای کربلا که آن هم یکی از مقلدین حضرت امام در اختیار ایشان قرار داده بود. به هر صورت به محضی که نشستم و آنها را معرفی کردم، امام شروع به صحبت کردند. مفصل صحبت کردند و حرف را به جایی بردند که گفتند غیر از اینکه نباید کاری انجام دهید، اگر کسی کاری انجام داد مخبر ما باشید و عامل ساواک، به آنجا برسید حاضر هستید این کار را انجام دهید؟ اگر حاضر نیستید همان قدم اول سر مرز بایستید. بعد تشبیه کردند و فرمودند مستکبرین و رژیم شاه مثل سگ درنده هستند، در مقابل این سگ اگر ایستادید و تهاجم کردید، فرار میکنند، اگر چنانچه عقبنشینی کردید و ترسیدید پاچه شما را میگیرد، اگر بیشتر ضعف نشان دادید، پای تو را میگیرد و اگر بیشتر ضعف نشان دادید، تا تو را ندرد، دست از سرت برندارد و تو را نابود میکند. تز امام این بود که در مقابل دشمن و مستکبرین اگر مقاومت کردید و ایستادید موفق میشوید.
در مقام عمل هم در همه صحنهها با صلابت و شجاعت ایستاد و موفق شد با اعتقاد به آیه قرآن که «وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا» (سوره آل عمران/ آیه 120) اگر تقوا پیشه کنید و صبورانه مقاومت کنید، کید دشمنان نمیتواند ضرری به شما برساند، برای اینکه خداوند فرموده «إِنَّ اللّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ» (همان) خداوند به عمل دشمنان و آنچه را دنبال میکنند احاطه دارد.
امیدواریم خداوند توفیق عنایت کند سرباز مخلص امام باشیم و در راه او باشیم، این سربازی جز در سایه ولایت امکانپذیر نیست. اگر از سایه ولایت خارج شدیم، جز اینکه در سایه شیطان و اتباعش قرار بگیریم، گزینه دیگری نداریم.
یامینپور: انشاءالله جزو سربازان حضرت امام بهحساب بیاییم.