به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، آخرین برنامه زاویه در شبکه چهار صداوسیما در سال 1395 شامل بحثی داغ با حضور پیام فضلینژاد، فرید مدرسی، دکتر احمد شکرچی و سیدرضا سجادینژاد بود که با بخشهای پرچالشی روبهرو شد. موضوع اصلی این برنامه پیرامون مباحثات ایدئولوژیک و گفتگوهای عقیدتی متمرکز شد که متن پیاده شده این بخش از آن را در ادامه میخوانید:
سیدرضا سجادینژاد، سردبیر سایت دینآنلاین در ابتدای برنامه گفت: سپهر اندیشه در هر جایی دو عرصه دارد: یک عرصه عرصه رسمی معرفت که حامیانی دارد، ارگانهایی دارد، قدرت پشت سر آن است، اندیشورانی در آن ساخت حضور دارند و پروژههایی دارند. اما به ساحت غیررسمی اندیشه، قدرت به آن توجه ندارد. یک رسانه لازم است، تامین مالی شود، لازم است حمایت امنیتی شود و مسایل دیگری. این رسانهها به سراغ ساحتهای رسمی میروند و به ساحتهای دیگر توجه نمیکنند...
انقلابیون در دعوت به مباحثه و مناظره پیشرو بودند
پیام فضلینژاد، سردبیر سابق مجله عصر اندیشه و پژوهشگر علوم انسانی سخنان خود در برنامه زاویه را با اشاره به تاریخچه مناظرههای ایدئولوژیک پس از انقلاب اسلامی آغاز کرد و گفت: از ابتدای انقلاب که بررسی کنیم، تئوریسینهای ما همواره دعوت به گفتگو و مباحثات انتقادی میکردند، مانند شهید مطهری. متاسفانه در برابر دعوت انقلابیون اصیل به دیالوگ، آنها پاسخی جز گلوله و ترور و مبارزه مسلخانه و براندازی و... نگرفتند که امشب خواهم گفت چرا. شهید بهشتی همان ابتدای انقلاب به دانشگاه میرفت و با منافقین مناظره میکرد. برای من جالب است که علیرغم انتقاداتی که به صداوسیما میشود و گاهی هم وارد است، اما از نظر تاریخی میبینیم که صداوسیما در این زمینهها پیشرو بوده است.
فضلینژاد ادامه داد: صداوسیما از خرداد 1359 بحث مناظرههای ایدئولوژیک را آغاز کرد و همان زمان از آقای هاشمی رفسنجانی و دکتر سروش برای مناظره با سران مجاهدین خلق دعوت کرد، اما منافقین نیامدند و جلسه لغو شد. کشوری که از شهریور 1359 در شرایط جنگی است، در بهار 1360 شورای سرپرستی صداوسیما بیانیه میدهد و از همه جریانهای فکری و سیاسی دعوت میکند. مناظرات ایدئولوژیک 7 جلسه در ابتدای جنگ با حضور علامه مصباح یزدی، دکتر سروش از یک سو و فرخ نگهدار و احسان طبری برگزار شد تا درباره ماتریالیسم، تضاد دیالکتیکی و مارکسیسم گفتگو کنند. خب، چه کسانی نیامدند؟ بنیصدر، جبهه ملی، نهضت آزادی، منافقین، جاما و دکتر پیمان نیامدند و شرکت نکردند.
نویسنده کتاب «ارتش سری روشنفکران» افزود: هرقدر ما جلوتر رفتیم، همین افراد به میدان گفتگو نمیآمدند. عجیب است که بنیصدر سال 1355 در فرانسه با سران فدائیان خلق مناظره میکند، اما چند سال بعد در کشور خودش، زمانی که رئیسجمهور است و مردم نیاز دارند که ایشان وارد مباحثات فکری شود، جواب رد به این دعوتها میدهد.
وی اظهار داشت: همیشه انقلابیون پیشگام دعوت به مباحثات انتقادی بودند، اما برعکس، آنهایی که شعار دموکراسی، آزادی عقیده، شنیدن صدای مخالف و گفتگو و... میدهند، آنها معمولا صحنه را خالی کردند. یکی از اصلیترین بحثهایی که ما در دهه 1370 داشتیم، این بود که همواره دکتر سروش، آقای مجتهد شبستری، آقای ملکیان و... دعوت میشدند، اما نمیآمدند. سال 1374 آقای پورنجاتی قائم مقام وقت سازمان صداوسیما مصاحبهای کرد و گفت که ما از دکتر سروش دعوت کردهایم که برای بحث درباره پلورالیسم، کثرت گرایی دینی، سکولاریسم و بحثهایی که میکنند به تلویزیون بیایند و اتفاقا از طریق یکی از دوستانشان، که مسئولیتی هم در تلویزیون داشتند، این پیغام را دادیم، اما شرطهای نامتعارف گذاشتند و نیامدند.
باید به شدت جلوی ورود برخی تفکرات را به زاویه گرفت
در ادامه این برنامه، فرید مدرسی، مدیر اجرایی سابق مجله اندیشه پویا در پاسخ به سخنان فضلینژاد گفت: متولد شدن برنامه زاویه یک تحول است. وقتی صداوسیما از برنامهای مثل «هویت» به برنامهای مثل زاویه میرسد، این یک ترقی و تحول است. اگرچه برنامه زاویه به دنبال یک گفتگوی فکری است، نه یک گفتگوی ایدئولوژیک و اعتقادی. وقتی پای ایدئولوژی وسط میآید، دیگر گفتگو نمیتوان کرد و همانطور که آقای فضلینژاد گفتند، آنها گفتگو نبود، بلکه بحثهای کلامی و اعتقادی بود و دو طرف بدون اینگه به هم گوش بدهند، دنبال این بود که از ایدئولوژی خودش دفاع کند. زاویه یک طفل است و ایراداتی دارد. به نظر باید فکر کرد که زاویه باید چه کند که به دام برخی اتفاقات نیفتد. اگر میخواهید برنامه زاویه مامن و تربیون جریانهای فکری باشد، باید بپذیزیم که جریانهای فکری جایی در زاویه داشته باشند. وقتی این نگاه را داشته باشیم،
مدرسی اضافه کرد: نمیتوانیم به سمت توهین، انگ زدن و فشاگری و... برویم، اما در برخی برنامههای زاویه این اتفاق میافتد. یعنی یکی از میهمانها به راحتی شخصیتهای فکری که هرچند سیاسی بوده و هستند با اتهاماتی مثل نقوذی، خائن، فراماسون و... خطاب میشوند. ما اگر بخواهیم محمدعلی فروغی و علی اکبر سیاسی را با این عنوانها بزنیم، خب باید دهخدا و سیدجمال و بهبهانی را هم بزنیم. و حتی افراطیتر، برخی از دوستان تا آنجا جلو میروند که میگویند ماموران بریتانیا در بیت آخوند خراسانی هم نفوذ کرده بودند و به این دلیل بود که آخوند از مشروطه حمایت کرد.
وی اظهار داشت: آقای صلواتی! شما باید خیلی جدیتر در برابر برخی حرفهایی که در زاویه زده میشود بایستید و به این راحتی اجازه ندهید به یک جریان فکری که در این مملکت به هر حال عقبهای داشتهاند و عقبهای دارند، توهین و افترا زده بشه. از طرف دیگر ما خیلی مشکل داریم. هنوز که هنوز است، برخی جریانهای فکری نسبت به صداوسیما بیاعتمادند. برخلاف فضاسازیای که میشود که این بیاعتمادی در جریانهای سکولار یا غیردینی وجود دارد، برعکس در جماعت دینمداران ما چنین است. من سوال میکنم: چرا آقای جعفریان، به عنوان شخصیتی صاحبنظر در تاریخ اسلام، به صداوسیما نمیآید. حتی برخی از شخصیتهایی که از جریان فکری مقابل فکری من هستند، یعنی دوستان اصولگرا حاضر نیستند برای دیالوگ به تلویزیون بیایند. چرا زده شدند؟ این اتفاقاتی درون صداوسیما افتاده چه بوده که آنها را ناراحت کرده است؟
مدیر اجرایی سابق مجله اندیشه پویا در ادامه این برنامه گفت: من فکر میکنم جریانی که همه را به نفوذی و فراماسونر بودن تهدید میکند و همه را تک تک حذف میکند، به یک جایی میرسد که فقط برادر حسن و برادر حسین میمانند که آنها هم به نظر من، درون خودشان با هم مشکل دارند. یعنی وقتی مینشینید با همان برادر حسن و برادر حسین، میبینیم نسبت به هم انتقادات و اشکالات جدی دارند. این جماعت میخواهد هیچ چیز در مملکت از نظر فکری وجود نداشته باشد. پس باید به شدت جلوی این تفکر و ورودش را به فضای زاویه بگیریم و اجازه ندهیم. جریان فکری جریان نزاع و خشونت و جنگ نیست، اگر احساس کند فضا ناآرام است، اگر احساس کند به آن توهین شود عقب مینشیند. گالیله هم در دادگاه تفتیش عقاید توبه کرد! یعنی سریع عقبنشنی میکند. ما قرار نیست مبارزه کنیم. ما حیثیت، شان و پرستیژ داریم و حاضر نیستیم پرستیژمان به خاطر یک برنامه یا یک فضایی لکه دار شود. شما در سوژههایتان مباحث اعتقادی و ایدئلوژیک را لحاظ نکنید.
علیرضا صلواتی، مجری برنامه در پاسخ به فرید مدرسی توضیح داد: البته من میخواهم گوش کنم، اما در همان برنامه درباره نفوذ که گفتید شخصی ادعاهایی را مطرح کرد، فرد دیگری هم حضور داشت که نقدا پاسخش را داد.
نمیتوانیم یک جریان را از پروسه گفتگو حذف کنیم
پیام فضلینژاد در دور دوم سخنان خود با نقد ادعاهای مدرسی گفت: من با آقای مدرسی و این روایت از تاریخ اندیشه معاصر موافق نیستم که گفتگوی ایدئولوژیک غیر از گفتگوی فکری است، موافق نیستم و در مناظرات ایدئولوژیک اول انقلاب نیز اینگونه نبود که طرفین صرفا حرف خود را بزنند. وقتی ما دعوت به گفتگوی فکری میکنیم و قرار است سلیقههای مختلف که در کشور موجودیت دارند و ایدئولوژیهای روشنی نیز دارند، نمیتوانیم مثل آقای مدرسی داس دستمان بگیریم و دیگری را حذف کنیم. گفتند جلوی این تفکر را باید گرفت! چرا میخواهند خودشان جلوی یک تفکری که لیبل افشاگر به آن میزنند، با همه نواقص و محاسنی که آراء مختلف میتواند داشته باشد، بگیرند و میگویند نباید به آنها تریبون داد؟ این رویکرد با شعارهایی که میدهند و در دهههای گذشته نیز نمونههای آن را شاهد بودهایم، صادق نیست و تطابق ندارد.
سردبیر سابق مجله عصر اندیشه افزود: آفت گفتگوهای ایدئولوژیک و مباحثات عقیدتی این است که ما از مفاهیم و مبانی فاصله بگیریم و روی اشخاص برویم. هر جا استدلال نیست، روی اشخاص میروند و درباره آنها فقط بحث میکنند. ما در این جلسه حداقل یک منظومه مشخصی داریم. اینکه برادر حسین و برادر حسن چه کردند، یا به هم انتقاد داشتند، خب اینکه نشان میدهد پس آنها چقدر متساهل بودند! اگر در یک جریان فکری و ایدئولوژیک آدمهایی باشند که به هم نقد داشته باشند، چه اشکالی دارد؟ شهید بهشتی کفت ما اگر 8درصد در مسائل با هم اشتراکنظر داشته باشیم، کار میکنیم و انقلاب را پیش میبریم، نیاز نیست 98درصد با هم اشتراکنظر داشته باشیم.
وی ادامه داد: آقای مدرسى میفرمایند که مثلا از دکتر نصر باید تمجید کنیم. من موافق نیستم؛ از ایشان یا هر کس دیگری نباید تمجید کنیم، بلکه ما باید #حلیل کنیم. یک روزی، همین دوستان آقای مدرسی در انتشارات طرح نو از یک سو کتاب «گفتگو در جهان واقعی» را از دکتر على پایا چاپ میکردند، اما در کنار آن دکتر محمدرضا نیکفر کتاب «شگردهای بحث با بنیادگرایان» را ترجمه میکرد تا آموزش دهند که چگونه باید به منتقدان برچسب بنیادگرایی و ایدئولوژیک زد؛ آن هم به کسانی که اینگونه نیستند. آموزش میدادند که چگونه میتوان منتقدان را در بحث محکوم کرد! بعد میفرمایند گفتگو باید بدون پیش فرض و براساس استدلال باشد. این ادعاها با هم سازگار نیست.
فضلینژاد گفت: متاسفانه جریانی که در طول این سالها داعیهدار گفتگوی تمدنها بود و حتی آقای خاتمی هزاره گفتگو را مطرح کردند، اما در همان زمان در مرکز گفتگوی تمدنها کتابهایی چاپ میکردند که آنها هم روشهای محکوم کردن منتقدان را آموزش میداد. به مخاطبانشان شگرد یاد میدادند که چگونه در بحث برچسب امنیتیبودن و پرونده ساز بودن به منتقدان بزنند.
این پژوهشگر با اشاره به این گزاره که « باید سایه سیاست را باید از سر تفکر برداشت» گفت: من هم موافقم و همین جاست که کنش دکتر حداد عادل یا دکتر دارابی در عرصه فکر و نظر معنای خود را پیدا میکند، اما حالا که این چهرهها فارغ از سیاست بحث اندیشهای کردهاند، میگوئید این رفتارشان پارادوکس است؟! اینگونه که نباید بحث کرد.