گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو -رضا حیدری؛ همه روزنامه نگاران این را می دانند که امیر سیاری بسیار خوش صحبت است و میانه خوبی هم با رسانه ها دارد. در صحبت صریح است و تا آنجایی که طبقه بندی های حفاظتی اجازه می دهند اطلاعات لازم را ارائه می کند. هرچند که در این زمینه بسیار زیرک است و چندباری هم که ما با اطلاعات جسته و گریخته خود، او را به چالش کشیدم تنها به یک لبخند اکفتا کرد و گفت«قرار نیست همه چیز را بدانید»!
او در این گفتوگو از نقش کلاه سبزها در حفظ خرمشهر میگوید و اولین برخوردش با
بنی صدر در باشگاه افسران نیروی هوایی دزفول. ماجرای نظامی شدن یک کشتی تفریحی را
بازگو می کنند و از تلاش برخی کشورهای شمالی ایران برای تحقیر نیروی دریایی ارتش
صحبت به میان می آورد. این خطوط حاصل مصاحبه یک ساعته ما در دفتر کار دریادار سیاری به مناسبت هفته دفاع مقدس است. هرچند که بخشی
از این گفتوگو به دلیل آن چیزی که رعایت طبقه بندی حفاظتی خوانده می شود؛ هیچگاه
منتشر نخواهد شد!
چه زمانی نظامی شدید و لباس تکاوران نیروی دریایی را پوشیدید؟
در مورد این سوال شما می توان یک کتاب نوشت. اما به صورت
خلاصه من سال 1353 وارد ارتش شدم و سال 1357 هم به نیروی دریایی ملحق شدم و کارم
را در این نیرو به عنوان فرمانده تکاوران نیروی دریایی در منجیل آغاز کردم. بعد از
این زمان است که درگیر فضای انقلاب شدیم و بخشی از نقاط کشور به وسیله گروهک ها و
منافقین در غرب و کشور ناآرام شد. در این برهه ما وارد کار شدیم و بعد از آن هم
جنگ شد
اولین مأموریتتان کردستان بود؟
بله. امام جمله تاریخی دارد که به عنوان فرمانده کل قوا دستور می دهم ارتش برود وضع پاوه را روشن کند، کلماتش ممکن است دقیق نباشد ولی اصلش این است. اولین بار بود که امام چنین فرمانی را داده بودند آن موقع در منجیل خدمت می کردیم.از آنجا حرکت کردیم و رفتیم در منطقه برای برقراری امنیت. یک مدتی هم با گروههای شهید چمران همکاری داشتیم و بعد از مدتی به علت نیاز به انجام ماموریت در جنوب جابه جا شدیم به سمت جنوب رفتیم.
تکاورها یا کلا نیروهای ارتشی تا قبل فرمان امام داخل پاوه نبودند؟
حتما بوده اند. البته در این مورد اطلاع دقیقی ندارم چرا که
من در جایگاهی نبودم که اطلاعات دقیقی داشته باشم. من یک افسری بودم که کار
عملیاتی انجام میدادم. اما بعد از فرمان امام(ره) ما حرکت کردیم و مدتی را آنجا
بودیم.
تکاورها در پاوه عملیاتی انجام دادند؟
جایی که ما حضور پیدا کردیم، گردنه خان بود. در برخی از مسیرها رفت و آمد برای
مردم مختل شده بود و ما در این مناطق مستقر بودیم تا امنیت را برگردانیم. البته من
اوضاعی که خودم حضور داشته ام را شرح می دهم از وضع سایر نیروها اطلاع ندارم و
باید از خودشان سوال کنید. ما مامور تامین امنیت در این گردنه بودیم که اتفاقاً در
همین گردنه نیز فرمانده ما «مهرابی» به شهادت رسید.
چه زمانی وارد خرمشهر شدید؟
بعد از ماجرای پاوه به خوزستان رفتیم. در بوشهر بودیم که
جنگ شروع شد. در صحبت هایی که آقای صمدی هم گفته اند و در سایر عزیزان هم به کرات
آن را نقل کرده اند؛ خرمشهر قبل از آنکه مورد هجوم قرار بگیرد نیروهای گشتی و
شناسایی ما متوجه حمله شده بودند و ما هم این اطلاعات را به سیستم می دادیم اما به
هر دلیلی به این مسئله توجه نشد و دشمن حمله کرد. عراق در 31 شهریور به ما هجوم
آورد اما نیروی دریایی در تاریخ 29 شهریور ماه پست فرماندهی و اتاق جنگ را تحت
عنوان نیروی رزمی 421 در بوشهر تشکیل میدهد و این امر نشانگر این است که ما متوجه
بودیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
شما از ابتدای درگیری در خرمشهر حضور داشتید؟
خیر. تا روز سوم در خرمشهر حضور نداشتم. بعد به همان گردانی اضافه شدم که
جناب صمدی فرماندهی آن را بر عهده داشت. در خوزستان بودیم که ما را به تهران احضار
کردند، به منجیل رفتیم و مجدد به تهران بازگشتیم. ظهر روز 31 شهریورماه در فرودگاه
مهرآباد حضور داشتیم و تمام تجهیزات لازم
را گرفته و در هواپیما نشسته بودیم و مهیای حرکت به سمت یک مقصد نامعلوم. در همان
حین بود که فرودگاه بمباران شد و ما متوجه شدیم که دشمن وارد شده است. در این
بمباران هواپیمای ما آسیب دید. بعد از تعویض هواپیما به مقصد نامعلومی که قبلاً
گفته شد حرکت کردیم و بعد از رسیدن متوجه شدیم که بندرعباس است، بحثی بود که عراقی
ها به دنبال تسخیر جزایر است، بلافاصله وارد جزایر شدیم و بعد از 24 ساعت به
بندرعباس برگشتیم و مجدد به مقصد نامعلوم دیگری حرکت کردیم، وقتی رسیدم و پرسیدیم
که در کجا هستیم گفتند که در شیراز هستید. بعد از آن مجدد هواپیما عوض شد و به
مقصد نامعلوم دیگری پرواز کردیم. در پرواز گفتند که وضعیت قرمز است و بدین معنی
است که حمله هوایی شده است. وقتی رسیدم تمامی تجهیزات و مهمات را تخلیه کردیم از
باند دور شدیم و پناه گرفتیم.
به ما گفته شد که در دزفول هستیم. در آنجا بلافاصله ما را احضار و نسبت به منطقه و
وضعیت توجیه کردند. من بنی صدر را اینجا دیدم. سرتیپ ظهیر نژاد ما را توجیه کرد که
باید حرکت کنیم به سمت شوش و آن سوی شهر که رودخانه کرخه نور از زیر پل نادری به سمت شوش حرکت می کند دشمن در حال
حرکت است؛ که ما باید میرفتیم از آنجا دفاع کنیم که دشمن نتواند از رودخانه عبور
کند. اگر دشمن پل را تصرف میکرد چون فرودگاه اضطراری شهر با فاصله کمی از آن قرار
داشت عملا شوش و دزفول سقوط میکرد.
ما حرکت کردیم، رفتیم پشت شوش، از فاصله شوش تا پل نادری مستقر شدیم و چند روزی
دفاع کردیم که دشمن نتواند عبور کند. در حقیقت باعث شدیم که دشمن نتواند از
رودخانه و پل نادری عبور کند و فرودگاه اضطراری را تصرف کند و شوش را اشغال کند یا
به سمت دزفول حرکت کند این یکی از مهمترین حرکاتی بود که در این مقطع زمانی
تکاوران دریایی انجام دادند.
این اقدام ما بسیار مهم بود. فرمانده کل قوا در مورد اهمیت
نگه داری شوش و پل نادری صحبت کردند و گفتند که چه اقداماتی صورت گرفت تا ما توانستیم شوش و دزفول را حفظ
کنیم. بعد از ما نیروی زمینی ارتش که در ایستگاه 5 با دشمن درگیر بود تجدید قوا
شد؛ آمدند و جای ما را گرفتند. بعد از این است که ما مجدد به خرمشهر برگشتیم و تا
صبح روز 4 آبان 59 که معرف شد به حماسه مقاومت 34 روزه خرمشهر در این شهر بودیم.
دشمن به دلیل فشار زیادی که آورده بود توانست قسمی از شهر را تصرف کند و ما مجبور
شدیم از کارون عبور کنیم و آن سوی رودخانه موضع پدافندی احداث کردیم و اجازه
ندادیم که دشمن از کارون عبور کند. جالب است که ما در همان ابتدا برای آنکه مانع
حرکت دشمن بشویم به دنبال تخریب پل بودیم و تکاوران عملیات ویژه پل را خرج گذاری
کرده بودند که اگر آنها قصد داشتند از کارون عبور کنند با تخریب پل مانع حرکت آنها
بشویم چرا که در صورت عبور آنها آبادان به خطر می افتاد و احتمال هجوم به این شهر
هم می رفت اما عراقی ها از ترس قسمتی از پل که در تصرف خودشان بود را تخریب کردند.
بعد از 34 روز که عراقی ها نتوانستند شهر را تصرف کنند مجبور شد که راهبردش را
تغییر دهد و از آن سوی خرمشهر حمله کنند، یعنی رفتند پشت بهمن شیر و از سمت کوی
ذولفقاری بر روی بهمن شیر پل زدند و وارد جزیزه آبادان شدند. در 9 آبان در کوی
ذوالفقاری به اتفاق گردان سرهنگ کتیری از لشکر 77 پیروز خراسان با آنها درگیر
شدیم. مهمترین دستاورد این مقاومت شکست راهبرد دشمن بود چرا که مجبور شد شهر را
دور بزند و در صدد تصرف جزیزه آبادان برآید و تفکرش را برای تصرف خرمشهر و آبادان
و... را تغییر دهد!
چه کسانی بیشترین نقش را قبل از سقوط خرمشهر داشتند؟
در آن زمان تنها یگان آموزش دیده، ورزیده، آماده وآشنا به جنگ شهری، تکاوران نیروی
دریایی بودند. اما نیروهای دیگر از ارتش هم بودند، از کمیته افرادی حضور داشتند، نیروهای مردمی هم میجنگیدند اما یکان سازمان یافته مجهزی که توانایی در چنین جنگ را داشت تنها تکاوران هستند.
تکاور آدمی بود که آموزش های لازم را دیده بود و به اصطلاح ما در زمان تکاوری خودمان «هر تکاور یک دسته یعنی هر تکاور نیروی دریایی برابر با یک دسته نظامی 30
نفره است و بچه ها اینطور تکاور را مقایسه می کردند. این چنین آدم هایی در خرمشهر حضور داشتند و بروید ببینید چه اقداماتی کردن و چه حماسه هایی آفریدند
جناب محسن رضایی سال ها قبل در برنامه تلویزیونی گفتند که
عراقی ها تصور می کردند که مقاومت 34 روز خرمشهر به خاطر کلاه سبزهای ارتش بوده
است. بعد اشاره کردند که اینطور نبود و خودم مردم جنگیدند!
اشاره کردم که کلاه سبزها تنها یگان آموزش دیده خرمشهر بودند. سپاه در آن زمان
هنوز تشکیل نشده بود اما کمیته ها بودند. شهید جهان آرا حضور دارند. ناخدا صمدی هم
کاملاً به آن اشاره کرده است. شهر تا زمانی شهر است که مردم در آن حضور دارند پس
نمی توان مقاومت مردمی را نادیده گرفت. در خرمشهر کمیته هست، ژاندارمری هست، مردم
هستند اما محور با چه کسانی است؟ با یگان آموزش دیده مجهز!
جناب صمدی در گفتگوی خودشان این مسائل را طرح و پاسخ می
دهند. یکی از مواردی که ما اعتراض کردیم «سریال کیمیا» بود. نه به این خاطر که در
آن نقش کلاه سبزها کم رنگ دیده شده بود. بلکه به این خاطر ما ایرانی ها اینقدر بی
غیرت بودیم که یک دختر 14 ساله بجنگد. من الان 62 سال دارم و آن زمان 24 سال
داشتم. من بی غیرت بودم که دختر ما برود بجنگد؟! ما آنجا حضور داشتیم و با عراقی ها درگیر بودیم که آنها فکر
نکنند می توانند هر کاری که می خواهند می توانند انجام دهند. تکاوران در خرمشهر
باشند و یک دختر 14 ساله اینطور بجنگد و در حال اسارت باشد و ما هم زنده نشسته
باشیم؟ این جزو افتخارات ماست؟ جزو حقارت ماست. من به این برنامه اعتراض کردم و در
صداوسیما یک ساعت در باره آن هم صحبت کردم اما پخش نشد.
من میگویم نیروهای مردمی بوده اند، شهید جهان آرار بود، سیستم وجود داشته است، ژاندارمری و عشایر هم بوده اند . دانشجویان دانشگاه افسری هم حضور داشتند. بخشی از یگانهای نیروی زمینی هم بودند. اما تنها یگان آموزش دیده و آشنا با جنگ شهری کلاه سبزها بودند. در خرمشهر همه دست به دست هم داده بودند و اصلا دفاع ما به همین دلیل پیروز شد و اگر مردم به کمک ما نمی آمدند مگر ما پیروز می شدیم؟
نیروهای مردمی قطعا بودند کمیته بوده شهید جهان آرا بوده سیستم وجود داشته
ژاندارمری بودند عشایر همه بودن منتهی ما
می گوییم که نیروی سازمان یافته آموزش دیده مجهز آشنا به جنگ شهری بوده و همه کمک
کردن دست در دست هم داده اند هر کاری از دستش برمی آمده انجام داده اصلا دفاع ما
با این نحو پیروز شد اگر مردم به کمک نیروها نیامده بودند مگر ما پیروز می
شدیم؟ اساس جنگ در دنیا این است این که
نیروهای مسلح ما به تنهایی بتوانند مدت های مدید در مقابل جنگ بایستند که نیست
نیروهای مسلح ارکان هستند مردم هستند که کمک می کنند بسیج است که کمک می کند
نیروهای مردمی هستند که کمک می کنند و گرنه چه قدر آدم کلا در نیروهای مسلح می شود
جمع کرد همه دنیا این طور است اساسا یکی از هنرهای امام این بود که جنگ را مردمی
کرد مردم آمدند این همه جوان و دانشگاهی پای کار آمد.
در مقاومت 34 روزه چند تکاور ارتشی شهید شدند؟
آمار شهدا دقیقا یادم نیست اما نزدیک به 80 و یا 90 تکاور شهید شدند.
شما گفتید بنی صدر را هم دیدید، صحبتی هم رد و
بدل شد؟
من بنی صدر را در باشگاه افسران پایگاه هوایی دزفول دیدم. وقتی
که هواپیما ما در این شهر نشست، آخر شب بود تا خودمان را جمع و جور کردیم در مسجد
پایگاه هوایی بودیم. بعد از نماز صبح هم ما را احظار کردند که به باشگاه افسران پایگاه هوایی برویم.
وقتی به آنجا رفتیم دیدیم که تیمسار ظهیرنژاد است که متاثر از اتفاقات رخ داد طول
باشگاه را قدم میزند، ایشان یکی از افسران مومن، متعهد، مسلمان و قاطع بود. پیش
ایشان که رفتیم میزی بود که در پشت آن و روی صندلی بنی صدر خوابش برده بود و
ظهیرنژاد ما را نسبت به عملیات توجه کرد و گفتند که باید فرودگاه اضطراری را حفظ
کنید و اجازه ندهید دشمن ورد کند.
مسئولیت شما در این دوره چیست؟
من فرمانده دسته بودم.
شما جزء نیروهای ناخدا صمدی بودید؟
ما اول جزو نیروهای صمدی نبودیم صمدی فرمانده گردان بوشهر
بود ما از منجیل اعزام شده بودیم یعنی ما یگانی بودیم که در منجیل تشکیل شد به کمک
گردان بوشهر حرکت کردیم اما تحت امر آقای صمدی رفتیم.
با سپاه در تعامل کامل
هستیم و در صورت نیاز به عنوان پشتیبان آنها حضور خواهیم یافت.
علت خروج ارتش از خلیج فارس و حضور نیروی دریایی سپاه در این منطقه چیست؟
در حال حاضر کشور دو بازی توانمند برای حفظ انقلاب و کشور داریم. ارتش جمهوری
اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در راس این دو نیرو فرمانده کل قوا
حضور دارند و بنابر صلاح دید و دستورالعمل های ایشان که به نیروهای داده می شود تقسیم وظایف صورت
می گیرد.
بنا بر تدابیر معظم له هر نیرو بنابر استعداد و تجهیزات خود مامور به انجام وظیفه خاص شد. در خلیج
فارس به عنوان یک دریای نیمه بسته با عمق کم است؛ بهترین وسیله ای که می تواند در
این دریا رزم داشته باشد تجهیزات نیروی دریایی
سپاه
است که امروز
از توانمندی
خوبی
برخوردار
هستند.
ارتش و سپاه از خرمشهر تا پسابندر سیستم های نظارتی و کنترلی دارند و در تعامل کامل
با یکدیگر هستند. نیروی دریایی به دلیل جنس تجهیزاتی که دارد به دنبال دریانوردی
در آب های آزاد و حضور خارج از منطقه است و به عنوان یک نیروی راهبردی به دنبال
حضور در اقانوس اطلس، هند، آرام، جنوب شرق آسیا و مدیترانه است. لذا به صورت مشهود
تقسیم کار بین این دو نیرو صورت گرفته است
برای اجرای هر گونه عملیات نظامی این دو نیرو در هماهنگی کامل با یکدیگر عمل می کنند و ما یکدیگر
را پشتیبانی
مینماییم.
با امارات و یا کشورهای خلیج فارس تا به حال درگیری داشته ایم؟
نه عبور صیادها و لنج ها از خطوط مرزی را نمی توان گفت که درگیری بوده است.
برخی اخبار تایید نشده وجود دارد که در گذشته تنش هایی وجود داشته و درگیری محدودی با اینها داشته ایم؟
در مرزبانی ممکن است اتفاق افتاده باشد، اینها بحث های مرزبانی است در مرزهای زمینی گاهی این اتفاق می افتد.
از طرف این کشور ها هیچ وقت تهدید نظامی نشده ایم و یا برای ما ایجاد مشکل کنند؟
نه اینقدر امادگی ما بالا است که کسی جرات نمی کند نسبت به
ما تعرضی داشته باشد خودشان هم می دانند.
من سال 77 به عنوان فرمانده ناوگان شمال منصوب شدم. در آن زمان کشورهایی همسایه شمالی ما رزمایشی برگزار کردند و از ایران نیز دعوت کردند که در این رزمایش شرکت کند. در آن زمان ما هیچ یگانی رزمی در شمال کشور نداشتیم. یک کشتی تفریحی و سلطنتی در شمال بود که ما آن را به روزرسانی کردیم و سیستم آن را تغییر دادیم و به عنوان یک ناو رزمی و با تجهیزات لازم و با نام حمزه به ناوگان شمال اضافه کردیم که هنوز این کشتی در حال خدمت است.
در آن زمان ما چیزی نداشتیم که در رزمایش خزر شرکت کنیم.
سازماندهی کردیم که از جنوب برای شرکت در این رزمایش یگان شناوری ببریم. یعنی از
طریق خلیج عدن و مدیترانه حرکت کنیم به سمت دریایی سیاه و از ولگا وارد خزر بشویم که در میانه راه به
ما اطلاع دادند اجازه ورود از ولگا را به ما نمیدهند و نیروهای ما برگشتند.
حضرت آقا فرمودند اینا می دانستند که شما چیزی ندارید و به همین خاطر شما را دعوت
کردند که شما بگویید نداریم و نمی توانیم در رزمایش شرکت کنیم و تحقیر بشوید. بعد
ادامه دادند بروید و از تحقیر بیرون بیایید. گفتند بروید ناوچههای کوچک را روی
تریلی بگذارید و به شمال بیاورید و در رزمایش شرکت کنید اما در
آن زمان (بحث 20 سال پیش است) راه های زمینی این امکان را نداشتند به ایشان گفتیم
نمی توانیم به این شکل ناوچه ها را جا به جا کنیم ایشان هم فرمودند: بسیار خب در
تحقیر بمانید، بروید آنها را تکه تکه کنید و در شمال مجدد به هم متصل کنید. بررسی
کردیم و دیدیم این امکان هم وجود ندارد باز ایشان فرمودند پس در تحقیر بمانید؛ غیرت
دارید، همت دارید، بسازید.
همین جمله ایشان سرآغاز تحول در ناوگان شمال کشور شد. ایشان این جمله را اوایل سال 78 فرمودند. چهارسال بعد (سال 82) ناو موشک انداز پیکان در دانشگاه دریایی حضرت امام (ره) در نوشهر با حضور معظم له که برای دانش آموختگی نیروها آمده بودند الحاق شد. سه سال بعد مجدد ایشان برای دانش آموختگی حضور پیدا کردند جوشن مجدد توسط ایشان الحاق شد. سال 88 هم درفش اضافه شد، سال 91 دماوند و امسال هم ان شاء الله سپر به ناوگان شمال اضافه خواهد شد.
نام تمامی این ناوها موشک
اندازه-به جز دماوند که در کلاس موج است- اسامی شاهنامه ای است. جوشن، درفش،
پیکان، گرز، سپر که در کلاس سینا (کلاس کوچک تر و موشک انداز) هستند. دماوند هم
ناوشکن است و در کلاس موج است، در همان کلاسی که جماران هست.
در پروژه موج چند ناوشکن اضافه می کنیم؟
تا آنجایی که در سازمان هست اضافه می کنیم (با خنده). موج
یک جماران بود، موج دو دماوند بود موج سه و چهار نیز در حال ساخت است. چون در کلاس
موج نام ناوشکن ها بر اساس قلل ایران است ما آلان سهند، سبلان و دماوند را داریم
لذا موج بعدی شاید دنا و یا تفتان باشد.
پروژه شیراز در چه سطح و کلاسی است؟
شیراز هم ناوشکن است اما ماموریت آن متفاوت است.
ما در پروژه موج چند درصد را به معنی واقعی در داخل می سازیم؟
همه را داخل می سازیم کسی چیزی به ما نمی دهند. از طراحی و ساخت و تمام مراحل در داخل کشور تولید می شود
هدف بعدی حضور نیروی دریایی در کجاست؟
هدف بعدی نیروی دریایی حضور در آب های آزاد و اقیانوس اطلس است. جایی که امریکایی ها گفتند ایرانی های نمی توانند به اینجا بیایند. کلیپی درست کردند و به صورت تصویری گفتند که ما توان حضور در آن آب ها را نداریم. آنها این کلیپ را بعد از آنکه ما گفتیم قصد داریم در آب های بین المللی و اقیانوس اطلس حضور پیدا کنیم ساختند و در شبکه سی ان ان پخش کردند و گفتند از بندرعباس تا امریکا 9 هزار مایل است، یعنی 18 هزار کیلومتر و ایرانی ها نمی توانند تا اینجا بیایند. حالا ما در برنامه داریم که حتما به آنجا سفر کنیم و بعد کلیپ را بسازیم و برایشان ارسال کنیم که ما می توانیم و وقتی یک ایرانی کاری را گفت حتما انجام می دهد. ان شاء الله خدا عمر و توان به ما بدهد حتما این کار را خواهیم کرد و در آب های بین المللی حضور پیدا خواهیم کرد و این کلیپ را درست می کنیم و برایشان ارسال خواهیم کرد.
به این مرد،می گویند فرمانده ولایت مدار-مدیرعزت آفرین-مطیع محض شصت ویکمین زعیم ولایت