چه کردستان باشد چه کاتالونیا، جهت تعیین سرنوشت یکمنطقه، آرای همه مردم کشورِ مادر ملاک است، نهفقط رای ساکنانِ آن استان خاص که طبعا مجموع جمعیتشان در برابر جمعیت کل کشور، اقلیتی کوچک است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حسین دهباشی در یادداشتی نوشت: الف: چه کردستان باشد چه کاتالونیا، جهت تعیین سرنوشت یکمنطقه، آرای همه مردم کشورِ مادر ملاک است، نهفقط رای ساکنانِ آن استان خاص که طبعا مجموع جمعیتشان در برابر جمعیت کل کشور، اقلیتی کوچک است.
ب: یکقطعه از سرزمین اصلی (مثلا یکاستان) چونان ملک مُشاع در مالکیٓتِ مُشترکِ همه اتباع کشور است. ولو ساکن آن قطعه نباشند. سکونت فرد یا قومی در جایی، حق بیشتری برای او به نسبت سایر هموطناناش ایجاد نمیکند.
ج: یکگیلانی همانقدر از نفتِ خوزستان سهم میبرد که یکخوزستانی. و یک یزدی همانقدر مالک منابع آبِ استان اصفهان است که یکاصفهانی. یکآذربایجانی اگرچه به زبان تُرکی تکلّم میکند، میپذیرد که زبان رسمی استاناش فارسی باشد چراکه زبان مُشترک اکثریت مردم ایران است و حتی اهالی سرحدات شرقی کشور از سرخس تا گواتر گلزارهای شهدا در همه شهر و روستاهایی خود دارند از مردمانی که در استانهای غربی و بسیار دور و با لهجه و قومیتی کاملا متفاوت، شربت شیرین شهادت در راه خدا و تمامیت ارضی وطن نوشیدهاند.
د: آیا قواعد «مالکیت مُشاع کشور برای همه شهروندان» و «بیاعتباری انتخابات منطقهای در برابر رای ملٓی» امرِ جدیدی است؟ خیر. حتی در دموکراسیهای غربی این قواعد فصلالخطاب است. به عنوان نمونه نگاه شود به جریان جنگهای داخلی آمریکا (۱۸۶۱ /۱۸۶۵) که در برابر انتخاب رییسجمهوری که قایل به لغو بردهداری بود یازده ایالت جنوبی به سوی دو گزینه استمرار بردهداری برخلاف نظر اکثریت مردم آمریکا یا استقلال از این کشور رفتند. پاسخ اما چه بود؟ رد هردو گزینه و سرکوب قاطع نظامی ایالات شورشی و برقراری حاکمیت برابر قانون در سراسر کشور.