محمدعلی نجفی، هنرمند پیشکسوت معماری، مدیر اسبق سینمایی و کارگردان سینما و تلویزیون کشورمان شب گذشته میهمان برنامهای دیگر از «چهل چراغ» بود.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ کارگردان سریال تاریخی-دینی «سربداران» درباره چگونگی ورود هنرمندان به واقعه عظیم عاشورا گفت: «واقعه عاشورا موارد مختلفی را شامل میشود که یکی مساله تاریخی است که در یک زمان مشخصی جنگی پیش آمد و گروهی در برابر نیروی مخالف برای ابراز عقیده خود قرار گرفتند. در شکل نگاهی غیر تاریخی، مساله دیگر به تشیع برمی گردد. به دلیل این که از اول تشیع به نوعی در اقلیت قرار گرفت، چون به راحتی اشرافیت وارد دربار پادشاهان شد و طبیعتا این مساله با فرهنگ ائمه و به خصوص زندگی نبی اکرم تفاوتهای زیادی دارد. از این نظر شاخهای به نام تشیع شکل گرفت که میخواست آن اسلام حقیقی را بیان کند و بابتش هم هزینههای زیادی داد.»
نجفی که نقش مهمی در شکل گیری سینمای پس از انقلاب داشته است، واقعه عاشورا را بسیار عظیمتر از نگاه هنرمندان دانست و گفت: «در اصفهان واعظی داشتیم که روزهایی که قرار بود برنامه داشته باشد از کل منطقه جمعیت میآمد. کار آن واعظ این بود که تخیل مردم را به حرکت درمی آورد و مخاطب در تخیلش فضای واقعه را میساخت. حالا اگر بخواهیم همان را در سینما بسازیم، به نظرم بسیار ضعیف درخواهد آمد. مثلا حافظ در شعر خود تخیلی را به کار میگیرد و میگوید: «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند...» در واقعیت که نمیتوان این را نشان داد. در شاهنامه هم ساخت این تخیل وجود دارد و به تعداد مخاطب میتوان تصویر در این گونه اشعار یافت.»
میهمان برنامه «چهل چراغ» به نقش مهم و تاثیرگذار تعزیه در انتقال مفاهیم عاشورایی پرداخت و گفت: «خودم در خمینی شهر اصفهان تعزیهای را شاهد بودم که در صحنه قتلگاه، شمر نسخه خود را اجرا کرد و رفت تا سر امام حسین را قطع کند. وقتی بازیگر امام حسین (ع) در خیمه گاه بود شروع به خواندن نوحهای کرد. شمر با شنیدن آن نوحه زانو زد و شمشیرش را زمین گذاشت و گفت: «اجرت با اباعبدالله». شمر در آن تعزیه سینه میزد و مردم هم سینه میزدند. وقتی تمام شد و شمر داشت به قتلگاه میرفت، خانمی بچه مریضش را آورد و به شمر داد تا به قتلگاه ببرد. این حس مربوط به جهان تخیل است. خدا بیامرزد شهید مطهری را که میگفت: عاشورا تنها موجی است که هر چه دامنه اش وسیعتر میشود، قدرتمندتر میشود.»
کارگردان سریال «سربداران» در بخشی دیگر از برنامه گفت: «سینما تا مرحلهای که بتواند تخیل انسان را فعال کند، میتواند کاری کند. به نظر من جهان عاشورا، دنیای درونی آدمها را فعال میکند و هرکسی به میزان شناختی که دارد میتواند خود را پیدا کند. من هرگز به خودم اجازه ندادم که در سینما به این موضوعات نزدیک شوم. مگر این که از موضوع حسی بگیرم. مثل فضاهایی که از عاشورا در ساخت «سربداران» استفاده کردم.» محمدعلی نجفی ادامه داد: «عاشورا واقعهای است که بُعد درونی اش بیشتر از بُعد بیرونی است یعنی یک نفر تصمیم میگیرد که یک تنه بایستد حتی اگر کودک شیرخواره اش را به میدان ببرد. این نگاهی فراواقعی است و اگر این حس را بتوانیم وارد سینما کنیم، خوب است مثلا در نقاشی استاد فرشچیان به زیبایی این کار را کرد. اگر هنرمندان تشیع مانند محتشم کاشانی و شهریار از واقعه عاشورا ایده بگیرند، میتوانند موفق باشند.»
نجفی در پاسخ به این که چرا نمیتوان به شکل عینی به بازسازی واقعه عاشورا پرداخت، گفت: «در تاریخ سینما فیلم خوبی با نام «اسپارتاکوس» ساخته شد که درباره شخصیتی است که در برابر ظلم ایستاد، اما آن فیلم بعد از نمایش دیگر تمام شد، اما جهان عاشورا هیچ وقت تمام نمیشود. هنرمند دینی تنها میتواند حس واقعه را در خود بیابد و براساس آن فضای جدیدی را ایجاد کند. در عاشورا در مدت زمانی مشخص اتفاقی افتاد و نمایش این مدت و درباره آدم هایی متفاوت در سینما مشکل است.»
میهمان برنامه تلویزیونی «چهل چراغ» با اشاره به دامنه حسی ارادتمندان مسلمان و غیر مسلمان به امام حسین (ع) گفت: «تشیع این حس را تبدیل به یک جهان کرد. باید از آن ایده گرفت و آن را تبدیل به جهان سینمایی کرد و نباید به شکلی باشد که باور مردم مخدوش شود.» نجفی به ذکر بخشی از اتفاق رخ داده در سریال «سربداران» پرداخت و گفت: «جایی که مردم در مسجد نیشابور جمع میشوند و قاضی شارح برای بیعت کارگردانی مجلس را به عهده دارد، شیخ بالای منبر میرود و تنها یک جمله میگوید که مگر یزید مسلمان نبود؟! و پایین میآید و همین یک جمله تاثیرش را میگذارد. باید حس اتفاق را باور کرد و آن را تبدیل به تصویر ساخت.»
در بخشی دیگر از برنامه، محمدعلی نجفی با ذکر مثالی تفاوت دیدگاههای مختلف هنری را مشخص کرد و گفت: «خالق مسجد شیخ لطف الله اصفهان اثری به وجود میآورد که آدم دیگر شناختهای قبلی اش را حذف میکند و همه عناصر را چنان یکدست و متفاوت میسازد که بیننده با جهان جدیدی مواجه میشود. مسجد شیخ لطف الله معماری بسیار خاصی دارد و انگار به گونهای ساخته شده که حضور هر شخص در آن جهان عبادت است. این جهانی است که من از آن صحبت میکنم. برای همین چه خارجی و چه ایرانی که به آن فضا میرود، مکث میکند چرا که اگر از تعلقات دنیا قطع شوی به عبادت رسیده ای.»
وی ادامه داد: «معمار مسجد شیخ لطف الله پای کارش نوشته که کار استاد حسین بنای اصفهانی؛ حقیر فقیر محتاج رحمت الهی. اما در همان دوره میکل آنژ مجسمه موسی را میسازد که به اندازه شیخ لطف الله حیرت آور است، اما میگوید چرا حرف نمیزنی موسی؟! یعنی خودش را با خدا قیاس میکند و فرق موسای خود و موسای خدا را در این میبیند که تنها مجسمه اش حرف نمیزند! او در مقابل خدا قدرت نمایی میکند در حالی که معمار مسجد شیخ لطف الله امیدوار است که هنرش مورد توجه خدا واقع شود و این تصور تشیع میباشد که از عاشورا گرفته است.»