فعال اصلاح طلب گفت: اگر رسانهها به یک آشتی و وفاق ملی برسند هم میتوانند بر رسانه ملی تاثیر بگذارند و بر نهادهای حاکمیتی و شبکههای اجتماعی سوار شوند.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-رضا حیدری؛ عبدالله ناصری یکی از چهرههای مطرح رسانهای در میان جریان اصلاحات است. در نمایشگاه مطبوعات از او دعوت کردیم که مهمان ما باشد. موضوع بحثمان نقش رسانهها در مدیریت درست افکار عمومی بود که خودش عنوان میکرد اولین بار است با این چنین موضوعی مواجه شده است و از بحث استقبال کرد. او در صحبتهایش انتقاداتی را به رسانه ملی وارد کرد و معتقد است که صدا و سیما نتوانسته است مطالبات نسل جدید را به خوبی سامان دهد و از سوی دیگر شکاف فعلی بین رسانههای اصلاح طلب و اصولگرا را نمیپسندد و معتقد است باید بحث گفت و گوی ملی از میان خود رسانهها آغاز شود. او گریزی هم به برجام زد و نکات جالبی را هم در خصوص آن گفت؛ که این بخش از صحبتهای او بعداً منتشر خواهد شد.
به نظر شما چقدر رسانهها در کشور افکار عمومی را به درستی هدایت میکنند؟ اگر ضعفی وجود دارد در چه چیزی است؟
من معتقدم که رسانه هم همانند خیلی از عرصههای دیگر اجتماعی و سیاسی در ایران قوام لازم خودش را پیدا نکرده است. یکی از این دلایل این بوده که پس از انقلاب اسلامی نیروهای حرفهای در رسانه وجود نداشته است. از طرفی رسانهها در ایران امنیت خاطر و امنیت کاری نداشته اند، البته این را نمیخواهم بگویم که برخی رسانههای همیشه آزاد بوده اند و برخی دیگر خیر، از این منظر به این مسئله نگاه نمیکنم، اما واقعیتی است که وجود دارد.
در هزاره سوم و انفجار اطلاعات که شبکههای اجتماعی روی سَر سایر رسانههای بلند شده اند و بیش از اینکه اثر بپذیرند، اثر میگذارند، خیلی روش حکومتی برای مدیریت رسانهها را نمیپسندم. یک زمانی رسانه را تعطیل میکردند، الان آن را بازداشت میکنند، البته نمیخواهم بگویم که صد در صد کار تمامی رسانههای خوب بوده است، اما رویکرد حاکمیتی در خصوص رسانهها، مطلوب و آزادمنشانه نبوده است.
یک علت هم این بوده که رسانه ملی ما و صدا و سیما در ساماندهی مطالبات خوب عمل نکرده است. ما وارد یک دوره از پدیدههای ارتباطاتی شدیم و با نسل جدیدی روبه رو هستیم که لزوماً مطالبات افرادی مثل من که در انقلاب بوده ایم را ندارد.
ببینید امروز من در خبرگزاری دانشجو هستم، شما سیاق سیاسی من را میدانید و من هم سیاق سیاسی شما را میدانم، اما این نسل فارغ از نگاه سیاسی اش، به عنوان نیروی جوان، مطالباتی دارد که الزاماً نسل امثال مثل من شاید نداشته باشد. این مطالبات در هر دو جناج سیاسی کشور وجود دارد و رسانه ملی در ساماندهی آن بسیار بهتر میتوانست عمل کند.
من به عنوان کنشگر سیاسی میتوانم این را بگویم که لااقل پس از دوم خرداد، رسانه ملی همیشه یک طرف دعوا بوده است و نقش خود را نتوانسته به خوبی ایفا کند. در زمان انتخابات دیدیم که برخیها اجازه گفت و گو دارند و برخی دیگر ندارند.
در این باره میخواهم خاطرهای بگویم. در سال ۸۶ من جلسهای را با آقای ضرغامی داشتم و به ایشان گفتم ما مسائل سیاسی را کنار میگذاریم و بیایید در مورد مسائل علمی و تخصصی کشور مثل، آب، بیکاری، اشتغال، محیط زیست و فحشا که دغدغه من اصلاح طلب و آقای حسین شریعتمداری اصولگرا هست صحبت کنیم.
گفتم شما بخشی از جامعه را محروم کرده اید که بیایند و بحث و تبادل نظر داشته باشند. به ایشان گفتم که من به شما حق میدهم که گرایش سیاسی داشته باشید و برنامه سیاسی تان را با رویکرد خاص ببندید، آقای بیطرف هم آنجا بودم و به ایشان اشاره کردم و گفتم شما در حوزه برق، انرژی و آب چند گروه در کشور میشناسید که ایشان عضو آن نباشد؟ ولی من تا به الان به عنوان یک بیننده آقای بی طرف را ندیده ام که در خصوص این مسائل در رسانه ملی صحبت کند.
آقای ضرغامی هم انتقادات ما را قبول داشت، اما عملی نشد. متاسفانه آقای احمدی نژاد به واگرایی بین رسانهها خیلی کمک کرد. معتقدم همین بحث آشتی ملی که در مطبوعات وجود دارد باید در بین خود رسانهها هم شکل بگیرد و همان طور که احزاب و گروههای سیاسی با یکدیگر گفت و گو میکنند، رسانههای نیز باید به این سمت بروند. ما چه رسانه اصول گرا و چه رسانه اصلاح طلب باشیم، در برخی موضوعات مثل پدیده شاندیز مشترک هستیم. ببینید اینها تمام زندگی خودشان را از دست داده اند، اما هیچ کس به داد آنها نمیرسد.
شما معتقدید رسانهها، چون حکومتی شدند افکار عمومی را درست نمیتوانند مدیریت کنند؟
معتقد نیستم صرفاً حکومتی شده اند میگویم مسائل را دسته بندی کنید. مسائلی که در آن مورد اختلاف نیست مثل پدیده شاندیز، کاسپین و هر چیز دیگری مثل فساد، تبعیض، فقر و فحشا چه برای مهدی جهانگیری و حسین فریدون باشد چه برای بقایی و هر کس دیگری اعم از اصلاح طلب و اصولگرا.
به نظرم اینها مسائل جدی جامعه ماست و رسانههای اصوگرا و اصلاح طلب باید در مورد آن بحث و تبادل نظر داشته باشند و نشستهای مشترکی برگزار کنند. این شکافی که بین رسانههای ایجاد شده از شکافی که در جامعه وجود دارد خیلی مهمتر است.
به نظرم اگر رسانهها به یک آشتی و وفاق ملی برسند میتواند بر بسیاری از مسائل تاثیر گذار باشند، هم میتوانند بر رسانه ملی تاثیر بگذارند و هم بر نهادهای حاکمیتی و هم بر شبکههای اجتماعی که گاهی بالای سر رسانه ملی سوار میشوند.
به افتراق بین رسانهها اشاره کردید چه باعث شده که هر روز شکاف بین رسانهها زیاد شود که گاهی یادمان برود که منافع ملی مان قربانی این زد و بندها میشود؟
یکی از مهمترین دلایل تقسیم بندی رسانههاست که موجب نابرابریهایی در عرصههای مختلف میشود که همه ما آن را دیده ایم و نیازی نیست من در این باره صحبت کنم. اما نکته دوم این است که اکثر رسانههای ما آمده اند و پشت یک جریان و حزب سیاسی قرار گرفته اند. رسانه حتی اگر ارگان یک حزب سیاسی خاص باشد، چون با افکار عمومی مواجه هست باید خودش را جدا کند و به نوعی استقلال داشته باشد.
در واقع اگر رسانه خودش را از این جریان سیاسی جدا کند و دارای استقلال شود میتوانند به صورت مشترک در خصوص بسیاری از مسائل کار کنند. مسائلی مثل پدیده شاندیز حق طبیعی مشترک است. در بین معترضین آن کسانی هستند که به آقای روحانی رای داده اند و افرادی هم هستند که به آقای رئیسی رای داده اند. به نظرم خبرگزاری دانشجو و ایلنا میتوانند در خصوص این مسائل، خطوط مشترک داشته باشند و سرفصل هایی تهیه کنند و با هم کار کنند.
ما فقط گفت و گو را از احزاب و نخبگان میخواهیم، اما رسانهها به همدیگر نگاه نمیکنند. به نظرم اگر این اتفاق بیفتد، با توجه به تاثیری که رسانهها در افکار عمومی و نخبگان دارند، میتوانند سرآغاز یک تعامل، تبادل نظر و یک گفت و گو در سطح ملی باشند.
من یادم هست در دوره اصلاحات دبیر کل حزب مشارکت به مرحوم عسگر اولادی نامهای نوشت و آنها با یکدیگر صحبت کردند که حرکت خیلی خوبی بود، اما پس انتخابات سال ۸۴ و روی کار آمدن دولت جدید زمین خورد. آن سال یک حزب این کار را انجام داد و حالا یک رسانه این کار را انجام دهد.
این کار را خود خبرگزاری دانشجو میتواند انجام دهد. همین طور که یک رسانه اصولگرا تریبون در اختیار من اصلاح طلب قرار میدهد، رسانههای اصلاح طلب هم این کار را انجام دهند، نقد هم بشوند، اشکالی ندارد.
من اولین باری است که در این باره مورد سوال قرار میگیرم. پیشنهاد میکنم که خبرگزاری دانشجو با سایت فعالی که دارد با چند رسانه همسوی خودش جلسهای بگذارد و اشاره کند که این چنین کاری را میخواهیم انجام دهیم. شبها کارتون خوابها در شوش گرسنه میخوابند، این که دیگر اصلاح طلب و اصول گرا نمیشناسد.