
چرا انگلیس در بحرین پایگاه نظامی تأسیس کرده است؟
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، طی روزهای گذشته رسانههای بحرینی اعلام کردند که انگلیس یک پایگاه نظامی دائمی در این کشور احداث کرده است تا انگلیس پس از 46 سال مجدداً به خلیجفارس برگردد.
هرچند «بوریس جانسون» وزیر امور خارجه انگلیس اعلام کرد که این اقدام انگلیس باهدف نظامی نبوده و اقدامی نمادین برای نشان دادن حساسیت و دغدغه بریتانیا نسبت به خلیجفارس است؛ اما بیانهای که وزارت دفاع این کشور صادر نمود از کارکرد کاملاً نظامی آن خبر داد و اعلام کرده این پایگاه در منامه پایگاه استراتژیک اصلی در شرق کانال سوئز برای انگلیس و همپیمانان و شرکای آن خواهد بود و مرکز عملیات دریایی انگلیس در منطقه خلیجفارس و دریای سرخ و اقیانوس هند میشود.
مقامات رسمی دو کشور هدف اساسی از ایجاد پایگاه نظامی از سوی انگلیس در بحرین را افزایش همکاری دو کشور برای مقابله با تهدیدهای امنیتی (ازجمله مقابله با فعالیتهای تروریستی) و ایجاد ثبات در منطقه اعلام کردهاند.
«استيو دينتون»، فرمانده نيروي دريايي انگليس دراینباره هم گفته: هدف نيروي دريايي سلطنتي بريتانيا (انگلیس) ارتقا و تضمين امنيت دريايي در منطقه است و در اين چارچوب بناست نيروهاي دريايي در راستاي مقابله با دزدان دريايي، مبارزه با تروريسم و اطمينان از تحقق يك درياي آزاد را عملياتي كنند.
احداث این پايگاه نظامي حدود 15 ميليون پوند هزينه در برداشته که بودجه موردنیاز براي ساخت اين پايگاه نظامي از سوي آل خليفه تأمینشده است چراکه انگلیس پیشتر (در سال 2014) اعلام کرده بود که به دلیل مسائل اقتصادی شمار نیروهای نظامی خود را از 102 هزار نفر به 82 هزار نفر کاهش خواهد داد.
به گزارش «آسوشيتدپرس» طبق اطلاعات بهدستآمده در اين پايگاه، تسهيلات پشتيباني نيروي دريايي انگلیس با حدود ٥٠٠ پرسنل نيروي دريايي ازجمله ملوانان، سربازان و افسران مستقر است. مقامات انگلیسی اعلام كردند كه از سال ١٩٧١ تا به امروز اين اولين پايگاه دائمی بريتانيا در شرق كانال سوئز محسوب ميشود.
با اعلام خبر تأسیس این پایگاه نظامی روزنامه انگلیسی اينديپندنت درواکنشی منفی عنوان کرده که احداث پايگاه نظامي دائمي این کشور در بحرین «پاداشي در قبال سکوت آل خلیفه در مقابل نقض حقوق بشر در کشور بحرين» است.
هدف از تأسیس این پایگاه چیست؟
اما حضور انگلیسیها در منطقه خلیجفارس موجب ارائه تحلیلهای متفاوت و بعضاً متضادی شده است. برخی از کارشناسان سیاسی بر این باور هستند که حضور نظامی انگلیسیها بهمنظور کمک به آمریکاییها و تسهیل اقدامات این کشور علیه رفتارهای ایران است. کما اینکه صحبتهای فرمانده نیروی دریایی انگلیس مؤید همین مدعاست.
درواقع حضور هرچند کم تعداد انگلیسیها شاید بتواند بخشی از چالشهایی را که آمریکاییها چند سالی است در خلیجفارس با آن مواجهه هستند کاهش بدهد و از این طریق بتوانند نیروهای غربی مانور بیشتری انجام دهند؛ چراکه مختل شدن رفتوآمد در منطقه خلیجفارس و تنگه هرمز-به عنوان شاهراه انرژی جهان- قطعاً چالش بسیار ترسناکی برای غربیها که احتیاج شدیدی به نفت دارند، محسوب میشود.
اما از سوی دیگر برخی از تحلیلگران حضور انگلیسیها را بهنوعی حرکت مستقل از آمریکاییها و نوعی بازیابی قدرت این کشور در اوایل قرن 21 و قبل جنگ بینالملل اول دانستهاند.
حضور نظامی فرانسویها در سوریه و حمایت آنها از کردهای سوری و تأسیس پایگاه نظامی انگلیسیها مجدداً نشانههای از بازیگری مستقلی است سالهاست از سوی اروپاییها مشاهده نشده بود.
در همین باره روز گذشته «میثم سلیمانی» در گزارشی که در روزنامه اصلاحطلب اعتماد منتشر کرد اقدام کشورهای فرانسه و انگلیس را نوعی حرکت مستقل عنوان نموده و نوشته بود «كشورهاي اروپايي چه بهصورت فردي يا جمعي علاقه زيادي نسبت به گذشته در راستاي نقشآفريني در خاورميانه دارند. شايد تا حدود ١٠ سال پيش كسي تصور نميكرد اروپا بخواهد به شكلي خارج از ناتو و چارچوب دهه ٩٠ يا حتي در اوايل دهه اول قرن بيستم عمل كند؛ اما اروپاييها چشمانداز خود را بر همين مبنا طرحريزي كردند.»
مؤید این ادعا همصحبتها لئو واردكار، نخستوزير ايرلند است. وی چندي پيش در نشست سران اتحاديه اروپا عنوان كرد، ما ٢٨ كشور اتحاديه اروپا كشورهاي كوچكي هستيم كه در مسيرهاي مختلف توسط كشورهاي بزرگ احاطهشدهایم و گاهي اوقات با آنها مخالف هستيم. وي افزود در حال حاضر اتحاديه اروپا توسط دشمنان و متحدان خود محاصره ميشود كه ديگر نميتواند به آنها متكي باشد.
چندی پیش هم «فدريكا موگريني»، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا نيز در سالگرد آغاز بحران سوريه و در جمع وزراي خارجه اتحاديه اروپا گفته بود: «در حال حاضر به نظر ميرسد تنها اروپا و سازمان ملل است كه به راهحل سياسي براي سوريه معتقد است.»
شکاف بین اروپاییها و امریکا را چند ماهی هست که نیروهای غربگرا در ایران طرح کردهاند که میتوان مصادیق آن را اختلاف بر سر مسئله تعیین قدس بهعنوان پایتخت رژیم اشغالگر قدس، مسئله برجام و ماندن در این توافق و بحران سوریه را برشمرد.
درواقع تحلیلگران غربگرا با برجستهسازی این موضوع به این مسئله دامن میزنند که در روزگار بیثباتی تصمیمگیری سیاسی آمریکاییها میتوان با کنار گذاشتن این کشور، مسائل و چالشهای سیاسی را با اروپاییها طرح و به راهحلی برای پایان دادن به آنها رسید. تحلیلی که از سوی روزنامه اعتماد منتشرشده است دقیقاً بر همین ایده استوار است.
انگلیس دم ژئوپلیتیکی امریکا
اختلاف برخی کشورهایی اروپایی با امریکا و تلاش برای بازیگری مستقل قابلانکار نیست. کما اینکه حضور افرادی همانند «ماکرون» در قامت ریاست جمهوری فرانسه که سعی دارد کشورش را به قدرت سیاسی دوران «ژنرال دوگل» برساند و خروج انگلیس از اتحادیه اروپا همگی نشانههایی برای بازیابی قدرت مستقل این کشورهاست؛ اما نمیتوان پذیرفت که این کشورها هنوز بدون حمایت آمریکاییها بتوانند نقشی فعال در منطقه غرب آسیا و یا حل بحرانها ایفا کنند.
ازاینرو میتوان تأسیس پایگاه نظامی انگلیسیها در خلیجفارس را اولاً شکلگیری نوعی تحول راهبردی در سیاستهای نظامی انگلیسها دانست. چراکه آنها گونهای میخواهند از رقیب اروپایی خود (فرانسه) در منطقه عقب نمانند. انگلیسیها سالهاست که در نوعی از انزوای بینالمللی به سر میبرند و تلاش دارند از این وضعیت خارج شوند.
اما «مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی» با برشمردن موارد متعددی تأسیس این پایگاه را نوعی تقسیمکار بین انگلیس و امریکا خوانده و نوشته «انگلیس نشان داده است که برخلاف بیشتر کشورهای اروپایی، «شریک راهبردی وفاداری» برای آمریکا بوده و در حال حاضر که آمریکا در حال تقویت حضور خود در منطقه آسیا- پاسیفیک است، انگلیس را بهعنوان «حافظ منافع» خود در منطقه خلیجفارس در نظر گرفته است. (از انگلیس بهعنوان دم ژئوپلیتیکی آمریکا نیز یاد میشود). آمریکا در نظر دارد 60 درصد از توان نظامی خود را به حوزه پاسیفیک گسیل دارد.»
ازاینرو با توجه به ضعف مفرط کشوری مثل عربستان برای تأمین امنیت خلیجفارس و درگیری این کشور با یمن و تنش بالای سیاسی که با قطر ایجاد کرده است و متخاصم بودن ایران علیه منافع انگلیس و امریکا در خلیجفارس اساساً «دکترین نیکسون» از بین رفته است و هیچ کشوری در حوزه خلیجفارس توان اداره و ایفای نقش «ژاندارم منطقه» را ندارد. لذا تأسیس این پایگاه بهمنظور کنترل رفتارهای ایران و یا تشدید و تعمق اختلاف کشورهای اروپایی با امریکا نیست، بلکه تمایل آمریکاییها برای کاهش هزینهها، همکاری بیشتر با کشورهای همپیمان و سرمایهگذاری بیشتر در سایر مناطق برشمرد که مطمئنترین شریک برای این کار هم انگلیسیها هستند.