گروه دانشگاه
خبرگزاری دانشجو، یست و پنجم اردیبهشت مصادف با روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است که در مورد نقش این حکیم و شاعر ایرانی با عبدالرضا سیف استاد تمام رشته ادبیات دانشگاه تهران به گفتگوی تفضیلی پرداختهایم که بخش اول این گفتگو تقدیم خوانندگان میشود.
فردوسی، شخصیت حکیمی است و حکیم به معنای گذشته آن یعنی کسی که به جامع علوم تسلط داشته از ریاضیات و فلسفه، موسیقی و ستاره شناسی، جبر و هندسه تا علوم تجربی و پزشکی و الهیات، علوم قرآنی و معارف ائمه و.
او در شعرسرایی خود متوجه هدف والی است و با قوای عظیم فرهنگی، ادبی، اجتماعی، مذهبی و فکری وارد این حوزه میشود. در حقیقت شعر در دستان فردوسی یک ابزار برای انتقال مفهوم است.
کسی که وقتی میخواهد راه خود را باز کند در ابتدا میگوید به نام خداوند جان و خرد که از این برتر اندیشه برنگذرد یعنی بالاتر از خدا چیزی نیست آن هم خدایی که آفریدگار جان، روح، خرد، عقل و اندیشه است.
اندیشهای که مبنای حرکت بشر به سوی تعالی و پیشرفت است چنین شخصیتی از خدایی سخن میگوید که در مکان و زمان نمیگنجد و با چشم سر دیده نمیشود در واقع او در بیت ز. بینندگان آفریننده را / نبینی مرنجان دو بیننده را میخواهد به همان تفسیر لن ترانی اشاره کند که نمیشود خدا را با چشم سر دید و عالم تنها تکیهای از وجود و عنایت خداست. دیباچه و مقدمه فردوسی در ورود به شعر با مسائل عقلی و فکری آن هم در حوزه خداشناسی آغاز میشود و در شعر خود بسیار به لاشریک بودن خدا اشاره میکند که در ادامه علت آن را توضیح خواهم داد.
بعد از آن به مدح پیامبر و ائمه اطهار میپردازد و آنها را به مثابه کشتی نجات تصویر میکند و میگوید تنها راه نجات انسان از انواع عقاید باطل و فرق مختلف چنگ زدن به دامن نبی و ائمه است: یکی کشتی بسان عروس/ بیاراسته همچون نجم خروس/ بدو اندرون نبی و علی/ همان اهل بیت نبی و، ولی و یا در جای دیگر راه نجات انسان در عالم آخرت را این گونه عنوان میکند: اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد علی و نبی گیر جای.
وی بر مذهب شیعه به عنوان راه صحیح شناخت حق و مسیر زندگی و عقل گرایی اشاره میکند و میگوید: هم بر این زادم و هم بر این بگذرم/ چنان دان که خاک پی حیدرم.
دوره فردوسی دوره عقل و فکرگرایی است او با بزرگانی، چون ابن سینا هم عصر است یعنی در دوره طلایی سامانیان که دوره طلایی ایران نیز هست راه خردگرایی قبل از فردوسی و ابن سینا با افراد، چون رودکی، شیخ صدوق، شیخ کلنی و شیخ طوسی آغاز شده است.
رودکی هم اهل خرد و اندیشه است و باز در دوره او هم اسلام تعقل و فکر حاکم است، اما این اسلام تعقل کدام اسلام است؟ به گفته خود فردوسی مکتب شیعه و مسیر حضرت علی علیه السلام میباشد چرا که حضرت علی بیشترین دفاع را از عقل دارد و خود ایشان میفرمایند کتاب به خدا و سنت پیامبر و اجماع در بستر عقل پذیرفته است لذا دوره فردوسی که تمرکز بر شیوه ائمه اطهار است دوره خردگرایی میباشد.
قبل از فردوسی حکمایی، چون جابربن حیان شاگرد مستقیم امام صادق علیه السلام را داریم که شیخ طوسی که هم عصر فردوسی است شاگرد جابربن حیان است. کارویژه امام صادق علیه السلام نیز برای شاگردان خود تعلیم جنود عقل و جهل است و بیش از ۷۰ مورد از ثنویتهای باطل را برای شاگردان خود تفکیک میکند.
امثال جابربن حیان، زکریای رازی و ابن سینا قبل از اینکه پزشک باشند حکیم هستند و در بحث عقل کار کردند و آثار متعددی دارند.
در عصر فردوسی شیخ طوسی میزیسته و طوس یکی از شهرهای اصلی علمی و مذهبی ایران بوده است. او نظامیه نجف را بنیان نهاده و یکی از هم کلامان اصلی فردوسی بوده است. دو منبع اصلی از منابع شیعه مربوط به شیخ طوسی است که عبارتند از: تهذیب الاحکام و استبصار.
از خود این کتابهای شیخ طوسی میتوان به عقل گرایی او پی برد چگونه میشود احکام را تهذیب کرد و درست و غلط آن را تشخیص داد؟ قطعا مبتنی بر عقل. یا خود استبصار که بر بصیرت و عقل در منش دینی تاکید دارد انسان مسلمان را از دین داعشی و وهابیت که آن زمان اشائره نامیده میشد نجات میدهد لذا شیعه ماندگاری اش را مدیون کتاب استبصار شیخ طوسی است چرا که اگر فقیه عقل نداشته باشد جاهل است.
یکی از کتب شیخ کلینی نیز در باب اهمیت عقل و عقل گرایی است. مولوی هم وقتی از حضرت علی علیه السلام سخن میگوید به عقل گرایی حضرت اشاره میکند و میسراید:ای علی که جمله عقل بوده ای؛ یعنی عقل کل حضرت علی علیه السلام بوده است چنان که همه بزرگان شیعه و سنی حضرت علی علیه السلام را مظهر عقل میدانند چرا که عقل مبنای شناخت است.
فردوسی بی دلیل حکیم نیست، حکیمی که متوجه آثار اندیشمندان قبل و هم عصران خود بوده است چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران، حکیمی که شعر او بیانگر عمق اندیشه اوست.