به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمود سریعالقلم، مشاور روحانی در زمان ریاست وی بر مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری که نظریاتش با آب و تاب فروان به عنوان یک نظریه پرداز! در بین رسانه های اصلاح طلب بازنشر می شود، اخیراً و پس از گذشت پنج سال از هدر رفت سرمایه کشور توسط دولت متبوع وی، خدشه های جدی به فتح الفتوح برجام وارد کرده و در ضمن آن صریحا به رویکرد برجامی روحانی و ظریف انتقادهای جدی وارد کرده است.
این شخصیت تئوری پرداز که به رسانه ملی برای مصاحبه با مردم کوچه و بازار همچون رانندگان تاکسی در مورد پرونده هسته ای تاخته بود، امروز پس از پنج سال لب به سخن گشوده و در پس پرده ژست روشنفکری و باسوادی، همان حرف های ملت ایران را تکرار کرده است؛ با این تفاوت که ملت ایران با تکیه به تجربه خود، انتهای این حرکت را پیش بینی نموده بودند اما ظاهرا شخصیت های دانشگاهی و متخصصی همچون روحانی، ظریف، عراقچی و سریع القلم از درک این حقیقت عاجز بودند و با اصرار به یک فهم غلط این حرکت خطا را تا آنجا ادامه دادند که راه پس و پیش ندارند و در مقطعی به توجیه گر اعمال آمریکا تبدیل شده بودند.
اتصال اقتصاد کشور به برجام و معطلی پنج ساله اقتصاد از همان روز اول مورد انتقاد همه دلسوزان کشور قرار گرفت که متاسفانه گوش شنوایی برای این حرف وجود نداشت. امروز پس از گذشت پنج سال و در اوج مشکلات ناشی از این نگاه، سریع القم همان شخصیت نزدیک به روحانی منتقد این موضوع شده است. چندی پیش ابوطالبی، معاون سابق سیاسی دفتر رئیس جمهور هم گفته بود «کاش رئیسجمهور برجام و اقتصاد را به هم گره نمیزد».
باید گفت خیلی وقت است برای برجام فتح الفتوح و آثار آن، اعتباری نمانده و تمام کسانی که آن را برای خودشان افتخار می دانستند، امروز این گردن آویز را سمتی پرت می دهند تا ردی از خود به جای نگذارند.
در ادامه اهم اظهارات سریع القلم را خواهید خواند:
*همزمان با مذاکرات ایران و قدرتهای جهانی، فضایی در کشور ایجاد شد که میگفت اگر برجام شکل بگیرد، تحریمها برداشته میشود، سرمایهگذاری خارجی فوراً شروع میشود و همه مشکلات حل خواهد شد. این تصور از برجام از ابتدا اشتباه بود.
*وزارت خارجه به گونهای وانمود کرد که انگار با برجام همه مسائل حل خواهد شد و این اشتباه بود.
* اگر کسی آمریکا را بشناسد میداند که در سیاستگذاریهای دولت و حاکمیت آمریکا نسبت به ایران و منطقه خاورمیانه، جایگاه یهودیان آمریکا بسیار تعیین کننده است و موضع آنها در بیست سال اخیر ثابت بوده است.
*موضوع هستهای برای غرب مهم است نه به خاطر اهمیت خود موضوع هستهای بلکه به دلیل امنیت اسرائیل.
پاکستان امروز یک قدرت هستهای است و گفته میشود حدود هشتاد کلاهک هستهای دارد، اما کسی با پاکستان کاری ندارد. چرا؟ چرا حقوق بشر و موضوع هستهای را برای ایران مسئله میکنند و برای برخی کشورهای دیگر نمیکنند؟ چرا حضور ما در منطقه حساسیتزا میشود اما حضور عربستان و ترکیه و در مرتبه بعدی مصر در منطقه حساسیتزا نمیشود؟ هشتاد - نود درصد کانون اختلافات ما با آمریکا و به تبع آن با غرب، موضوع اسرائیل و لابی یهودیان آمریکا است.
*آیا ما شناخت عمیقی از سازوکارهای داخلی آمریکا مانند نقش کنگره، لابیها و نقش جدید عربستان در آمریکا داشتیم؟ اگر نقش مذاکره کنندگان را صد بدانیم، من جایگاه چین و اروپاییها را نزدیک به صفر، روسیه را پانزده و آمریکا را 85 میدانم. آیا آمریکا محصور در نهاد ریاست جمهوری و شخص رئیس جمهور است؟ من با دستگاه دیپلماسی نه رابطه داشتم و نه دارم. ولی وقتی از بیرون محتوای سخنرانیها و مواضع و اظهارنظرها را با متدولوژی روابط بینالملل که در دسترس داریم مطالعه میکنم تا اندازه قابل توجهی متوجه میشوم تمامی ابعاد موضوع و مسائل سیاسی جانبی در آمریکا و آیندهنگریهای لازم در نظر گرفته نشده است.
*حدود بیست سال است که این تخیل در دستگاه دیپلماسی ما وجود دارد که میتوانیم اروپا را از آمریکا جدا کنیم. نمیدانیم که اقتصاد، سیاست، امنیت و فرهنگ اروپا و آمریکا چقدر به هم پیوسته است؟ OECD یک بلوک عظیم است و هفتاد درصد اقتصاد جهانی را در اختیار دارد. ارقام تجارت بین اروپا و آمریکا را باید مطالعه کنیم تا متوجه شویم که سیاست اروپا و آمریکا را نمیتوان از هم جدا کرد. آمریکا با اتحادیه اروپا 686 میلیارد دلار، با چین 636 میلیارد دلار، با کانادا 582 میلیارد دلار و با ژاپن 204 میلیارد دلار تجارت میکند. حتی آمریکا با مکزیک 616 میلیارد تجارت دارد.
*عمده گشایشی که در برجام قرار بود تحقق پذیرد متوجه آمریکا است و اگر آمریکا از آن خارج باشد، بقیه اعضا نقش بنیادی ندارند. به یک معنا ما به نقطه صفر در مشکلات ایران و آمریکا بازگشتهایم و اگر از تحریمها صحبت میشود، ناشی از این وضعیت است.
منبع: جهان نیوز