به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در دولت اصلاحات «گفتوگوی تمدنها» مطرح شد و سادهلوحان تصور میکردند در برابر سلطه جویان اگر لبخند بزنند و شعارهای زیبایی مانند گفتوگوی تمدنها را مطرح کنند نظام سلطه دگرگون شده و متنبه میشود اما دولت آمریکا پاسخ آنها را اینگونه داد: «ایران محور شرارت است» حالا همان جماعت سهلاندیش به روحانی پیشنهاد دادهاند که در پاسخ ترامپ که هر روز ایران و ایرانی را تهدید میکند نیز از «گفتوگوی تمدنها» استفاده کند!
روزنامه همدلی در یادداشتی به موضوع حضور رئیسجمهور در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت پرداخت ونوشت: «حسن روحانی بهطور اساسی قرار است از چه سخن بگوید و گفتههای او تا چه اندازه میتواند افکار عمومی مسئولان و مردم جهان را تحت تاثیر قرار دهد که زبان گویا و نماینده راستین ملت ایران باشد. این درست همان کاری است که سیدمحمدخاتمی با طرح موضوع «گفتوگوی تمدنها» انجام داد و توانست گوش جامعه جهانی را با ندای صلح مردم ایران بنوازد و چهرهای دقیق و حقیقی از باطن ایرانیان را برای جهانیان به تصویر بکشد... خاتمی توانست با تدبیر، منطق و پشتوانه عظیم ملت ایران، از این چالش بزرگ فرصتهای بزرگتر بسازد و سطح روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای تاثیرگذار جهان را به نزدیکترین روابط در تاریخ پس از انقلاب تبدیل کند و همین سطح نزدیک روابط سیاسی باعث شد تا اقتصاد کشور در شرایط تحریمهای آن روز آمریکا نیز به شکوفایی نسبی برسد».
چنین پیشنهاد مضحکی از سوی این روزنامه اصلاحطلب در حالی است که این جریان پاسخ نمیدهد آیا بواقع «گفتوگوی تمدنها» دوای درد برون رفت از شرایط کنونیست؟! با بررسی کوتاهی میتوان دریافت که این ایده حتی در زمان طرح آن توسط ایده پردازش نیز کارساز نبوده چرا که اجرای آن هیچ دستاورد قابل اعتنایی را به دنبال نداشته است. اینکه غرب ظاهرا از این موضوع استقبال کرد به این دلیل است که هرآنچه شرق را از مقاومت بازداشته به سمت گفتوگو بیاورد مورد پسند آنها خواهد بود. ذکر این نکته ضروری است که ما نیز گفتوگو را ارجح دانسته و حل منازعات را بر پایه آن اولی میدانیم اما تبصرههایی باید به این اصل افزود: نخست آنکه گفتوگو در شرایط عادلانه و برابر صورت گیرد و در آن نگاه از بالا به پایین از جانب برخی کشورها وجود نداشته باشد. دوم آنکه طرفین خود را موظف به ارجای تعهدات گفتوگو بدانند. سوم آنکه در جریان گفتوگو یک طرف با نیت به زانو درآوردن و تحمیل زورگویی نباشد و...
رویاپردازیهای جماعت سادهلوح!
حتی یک مورد گفتوگو که یک سمت آن استعمارگران و سلطه جویان بودهاند، نخواهید یافت که تبصرههایی که در بالا به آناشاره شده در آن به اجرا درآمده باشد. نمونه کاملا ملموس آنچه گفته شد برجام است که در پی چندسال گفتوگو و رسیدن به یک توافقنامه و اجرای پیش از موعد تعهدات توسط دولت ایران باز هم غرب به تعهداتش عمل نکرد.
نتیجه استقبال غرب از شعار رئیسدولت اصلاحات این شد که جرج بوش، ایران را محور شرارت خواند. به همین خاطر است که میگوییم غرب ظاهرا از این موضوع استقبال کرد به این خاطر است که آمریکا با همراهی اروپا پس از اجرای یک تئاتر خیابانی (11سپتامبر) حمله گسترده را به همسایگان ایران (عراق و افغانستان) آغاز کردند و اگر نبود لطف خداوند و آمادگی، توان نیروهای مسلح و اقتدار دفاعی کشورمان، قطعا ما نیز هدف تجاوز سلطهطلبان شده بودیم؛ حتی به رغم دولت اصلاحطلب و شعارهایش.
موضوع مهم دیگر این است که رئیسدولت اصلاحات در زمانی که این شعار قشنگ را سرمیداد اصلا به این اندیشه نکرده بود که گفتوگو در شرایط برابر محقق میشود و در غیرآن دیگر گفتوگو نیست بلکه سخن گفتن یکطرفه است. قطعا منظور از گفتوگوی تمدنها نشستن و برخاستن دو رئیسجمهور و صحبت آنها درباره یک تمدن نیست بلکه تعامل دو تمدن با یکدیگر است و به نظر میرسد که رسانه اصلیترین ابزار این تعامل است. آیا در دنیای کنونی که درصد بسیار بالایی از رسانهها در اختیار نظام سلطه است امکان گفت و شنود برابر وجود دارد؟ این را نیز باید در نظر داشت که نظام سلطه همان میزان بسیار اندک رسانههای غیرهمسو با خود را تاب نمیآورد و حذف شبکههای هیسپان تیوی و العالم یا پرس تی وی از برخی ماهوارهها گویای همین نکته است. اینها گفته شد که بدانیم مدعیان اصلاحطلبی در برخورد با موضوعات چقدر سطحی برخود کرده و شیفته شعار درمانده شعارزدگی هستند.
شنا در هرجومرج مجازی با دروغ و تهمت!
روزنامه اعتماد در صفحه نخست خود یادداشتی را به قلم یکی از نمایندگان لیست امید در مجلس منتشر کرد که به فضای مجازی اختصاص داشت.
این نماینده پرحاشیه لیست امید در این یادداشت نوشته: «نكته نخستي كه درباره اظهارنظرهاي مختلف در فضاي مجازي بايد برروي آن تاكيد شود، آزادي بيان و آزادي رسانه است كه بايد به عنوان يك حق و فرصت براي رشد، بالندگي و تبادل انديشه به آن نگاه كرد و احترام گذاشت. طبيعتا رسانههاي جديد به ويژه فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي بستر نويني را براي آزادي بيان و آزادي رسانه پديد آوردهاند زيرا افراد ميتوانند بدون هزينه چنداني و با يك دسترسي ساده به اينترنت از اين بستر به عنوان يك فرصت براي تبادل انديشه و انتشار آراي خود استفاده كنند كه اين مهم نيز فرصت بزرگي بوده و به نوبه خود ماهيت رسانه را دستخوش تغيير و تحول گستردهاي كرده است.»
آزادی بیان سخن راست یا دروغ؟ آزادی بیان سخن صواب یا خلاف؟ ضمن آنکه در مقابل آزادی بیان، سوءاستفاده از این مفهوم و عرصههای آن نیز متاسفانه رایج است. نماینده نویسنده یادداشت فوق خود یکی از کسانی است که به جد و جهد در محیط مجازی به تکثیر ظن و گمان خویش مشغول است. آری اینکه فضای مجازی رسانهای در دست همگان است بسیار خوب است اما میتواند این خصوصیت فضای مجازی به بستر آسیب زا بدل شود به این صورت که نمایندهای این محیط را به بستری برای ایجاد فشار علیه این و آن، یا تخریب دیگران بدل نماید. چنانکه نماینده نویسنده این یادداشت نیز تاکنون بارها مطالب غیرواقع و غیرمستند را علیه اشخاص گوناگون مطرح کرده و در نهایت با یک عذرخواهی همه چیز را ظاهرا جمع و جور کرده است. باید به این نکته توجه کنیم که وقتی با هدف ترورشخصیت علیه اشخاص یا نهادها چیزی مطرح میشود آن شایعه یا اتهام به سرعت در جامعه نشر مییابد حال آنکه عذرخواهی گوینده به هیچ عنوان چنین فراگیر نخواهد شد.
ضمن آنکهاشخاصی از قبیل این نماینده حضورشان در مجلس برای کسب شخصیت حقوقی است که تحت لوای آن و به نفع ولینعمتان خویش به یک اهرم فشار بدل شوند و با انتشار دروغ راه را برای پیش بردن سیاستهای خود فراهم کنند. نمونه آنچه گفته شد را باید در طرح موضوع حسابهای قوه قضائیه توسط این نماینده جستوجو کرد. نخستین بار که این موضوع به صورت هدفمند توسط او مطرح شد به طرق مختلف درباره آن حسابها شفافسازی شد. حتی گروهی از نمایندگان به دعوت قوهقضائیه برای بررسی آن حسابها رفتند و در پایان بر نادرست بودن ادعای آن نماینده صحه گذاشتند اما چندی بعد که دوباره گویا فشار به قوه قضائیه توسط ولینعمتان به او ابلاغ شد باز هم همان مورد توسط این نماینده مطرح شد.
آیا اینها را نیز باید در شمار بالندگی و تبادل اندیشه قرار داد و در شمار محسنات فضای مجازی گذاشت؟!
خوشرقصی ارگان دولت برای FATF
روزنامه ایران دیروز در مطلبی درباره لوایح مربوط به FATF نوشت: «امروز بیش از آنکه از یک منظر کارشناسی، فنی و علمی به مسئله نگاه شود، تنها با تکیه بر جهتگیریهای سیاسی نسبت به آن داوری میشود. این درحالی است که فرآیندهای مربوط به «FATF» به آییننامههای اجرایی بانکها و نظام تبادلات مالی و پولی کشور مربوط میشود تا از پولشویی و فسادهای ملی و فراملی جلوگیری کند.»
مارشال بیلینگزلی، رئیسFATF و دستیار بخش تامین مالی تروریسم وزارت خزانهداری آمریکا در جلسه استماع روز پنجشنبه کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا صراحتا اعتراف کرد که برای مقابله با ایران همکاری نزدیکی با اسرائیل و عربستان داریم!
پیشتر هم خوان زاراته، معاون سابق مدیریت مبارزه با تروریسم و جرائم مالی در وزارت خزانهداری آمریکا گفته بود: برای قراردادن ایران در تنگنا و سختتر کردن شرایط برای این کشور، به حضور کامل FATF نیاز است.
دیگر آنکه منتقدان به صراحت دلایل مخالفت خود را بیان کرده و هم نوشتهاند. با این موجود سوءاستفاده از عنوان «سیاسی» از سوی حامیان دولت در همه موارد نشان از ناتوانی آنها در پاسخ به مسایل مطرح شده توسط منتقدان است. یکی از این موارد این است که در شرایط جنگ اقتصادی که در آن هستیم دادن تمام اطلاعات بانکی و مالی به دشمن با کدام عقل و منطق سازگار است؟!
تشنگان قدرت و عبور از روحانی
روزنامه آرمان در مطلبی نوشت: «آقای روحانی متناسب رأی به دست آورده از حمایت جریان اصلاحات، عنایت و توجهی به این جریان ندارد».
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت: «روحاني از اصلاحطلبان عبور كرد؛ اما اصلاحطلبان نه»!
عطش دستیابی به قدرت و بیتوجهی به مشکلات و دغدغههای مردم در مدعیان اصلاحات به حدی گسترش یافته است که پس از یکسال از آغاز به کار دولت دوازدهم؛ این جماعت به دنبال تبرئه خود از دولت است.
مدعیان اصلاحات علیرغم تصاحب اکثریت مطلق کرسیهای کابینه، به دنبال تبرئه خود از ناکامیهای دولت هستند و از پاسخگویی درباره عملکرد و ارائه کارنامه فرار میکنند.
پیش از این یکی از فعالین مدعی اصلاحطلبی گفته بود: «اصلاحطلبها نه تنها نباید پاسخگوی عملکرد ریاست جمهوری باشند، بلکه باید به نمایندگی از مردم از رئیسجمهور پرسشگری کنند. مردم این واقعیت را به خوبی دریافتند که اصلاحطلبان از شخص روحانی حمایت نکردند بلکه برنامههای او را مورد حمایت قرار دادند».
نوع رفتار مدعیان اصلاحات با دولت دوازدهم، ادامه راهی است که این طیف در دولت یازدهم دنبال کردند و نتیجه آن، ناکارآمدی اقتصادی، بر زمین ماندن بسیاری از وعدهها، تحمیل تحریمهای بیشتر به جای لغو تحریمها و حاشیهسازیهای مصنوعی بود که اتلاف نیروی دولت و هزینه شدن امکانات و ظرفیتها در جادههای فرعی را به دنبال داشت.
اعتراف ناخواسته زنجیرهایها
روزنامه شرق در یادداشتی به دوگانه اوباما و ترامپ پرداخت و نوشت: «کارشناسان معتقدند اوباما منافع آمریکا را بهتر از ترامپ تامین میکرد».
در بخشی از این یادداشت آمده است: «آنها که پشت سر ترامپ جمع شدهاند تا با هر قیمتی آمریکا را شماره یک در جهان کنند، تصور دارند اگر در چند سال بتوانند جلوی چین را بگیرند و امتیازات آمریکا را در حدی منحصربهفرد کنند که دوباره آمریکا از بقیه رقبا پیشی بگیرد، کاری انجام شده، وگرنه آمریکا قافیه را به رقبا میبازد. بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان در آمریکا و جهان معتقدند این روش ترامپ راه به جایی نمیبرد و آمریکا را منزوی و منفور میکند، درحالیکه با تعامل و همکاری با جهان، مانند روش تعاملی اوباما، بهتر میتوان منافع آمریکا را تضمین کرد.»
اینکه «اوباما منافع آمریکا را بهتر از ترامپ تأمین میکرد» دقیقا همان چیزی است که سالها تکرار کردهایم، اما باید گزاره مهمی را پیش فرض قرار دهیم. آن گزاره این است که آمریکا سردمدار استعمار نوین است و منافع او منافع استعماری است. بر مبنای این گزاره منافع آمریکا اگرچه ممکن است برای این کشور خوب باشد اما برای کشورهای هدف خوب نیست و بهرهجویی و سلطه طلبی بر آنهاست.
«ادوارد سعید» بحثی دقیق و مفصل درباره این شکل استعمار دارد. این استاد شهیر دانشگاههای آمریکا معتقد است که در این نظام حتی تمام آنچه که با عنوان مطالعات شرقشناسی و مانند آن توسط آمریکا و آمریکائیان یا وابستگان این کشور انجام میگیرد عملا در خدمت استعمارگری خواهد بود و یا قرار خواهد گرفت. به این ترتیب که شاید یک شرق شناس با نیت و انگیزه کاردانشگاهی به این مطالعات بپردازد اما محصول کار او در نهایت در نظامی قرار میگیرد که خروجی آن تلاش برای سلطه بیشتر و بهرهجویی فراوانتر است. حال در چنین نظامی علیالقاعده اوباما یا ترامپ نه میخواهند و نه میتوانند که در جهت مخالف با آن مشی شاخص (که سلطهگری است) حرکت کنند بنابراین دوگانه ترامپ و اوباما عملا چیزی ساختگی است. قیاس این دو را شاید با تسامح بتوان قیاس میان بد و بدتر خواند.
با مقدمه فوق میخواهیم این نکته را یادآور شویم که اگر نظام آمریکا ماهیتی سلطه طلب و استعمارگر دارد (که دارد و در آن شکی نیست) پس وقتی میگوییم اوباما منافع آمریکا را بهتر تامین میکرد یعنی اوباما بهتر میتوانست وجهه سلطه طلبی و استعمارگری را به اجرا درآورد چرا که در دنیای اکنون که زمانه استعمار کلاسیک گذشته، بهترین حالت گسترش سلطه و استعمارگری با لبخند و ظاهری مودب است.
همین منافع آمریکاست که اوباما و جان کری را به ماندن در برجام ترغیب میکند و غفلت از منافع استعماری آمریکاست که به خروج ترامپ از برجام منجر میشود.