گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و مجلس دهم مباحثی در حوزه زن و خانواده در دستور کار مجلس و دولت قرار گرفت که نه تنها متفاوت از گذشته که در بسیاری موارد در تضاد کامل با شرع اسلامی، قانون و فرهنگ ملی مردم ایران بوده است، تا جایی که با پذیرش آموزشهای جنسی سند توسعه پایدار 2030 یونسکو به صورت مستقیم توسط حسن روحانی و اسحاق جهانگیری، رهبر معظم انقلاب شخصا ورود کردند و در مورد مغایرت این سند با شرع اسلام و فرهنگ ملت ایران بیمهابا تذکر دادند.
اما این مخالفتهای صریح مانع دولت روحانی و مجلس دهم نشد تا لوایحی چون طرح افزایش سن ازدواج و یا کاهش جمعیت را به صحن مجلس نبرند و یا دنبال نکنند. لوایحی که به ظاهر دارای منافع زیادی هستند اما از نظر کارشناسان در محتوا دارای خشونت و خطرات زیادی برای خانواده، اخلاق و به خصوص زن هستند.
طرح افزایش سن ازدواج مدتی است که توسط فراکسیون زنان مجلس و معاونت زن و خانواده ریاست جمهوری به شدت در حال پیگیری است. اما در همین مدت کارشناسان زیادی در حوزه خانواده، زنان، پزشکی، روانشناسی و جامعهشناسی به نقد جدی در مورد آن پرداختهاند. در ابطه با این طرح با سینا کلهر استاد دانشگاه و مدیر کل دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس به گفتگوی تفضیلی پرداختهایم که مشروح آن در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
از منظر دین با شروع تکلیف، کودکی پایان مییابد
در رابطه با طرح افزایش حداقل سن ازدواج یک مسئله که توسط بانیان طرح بسیار مطرح میشود بحث ازدواج کودکان است، اما سوالی که ما از آنها داریم این است که اساسا دامنه و محدوده کودکی تا چه سنی است؟ کسی که به بلوغ جنسی رسیده و میل جنسی او و تمایل او به جنس مخالف کاملا فعال شده همچنان اصطلاح کودک بر او اطلاق میگردد؟
دقیقا این یک نکته است که چگونه کودکی و میل جنسی با همدیگر در یکجا جمع میشوند؟ میلی که فرد به خاطر آن، چون امکان ازدواج را به هر دلیلی ندارد وارد روابطی مثل دوست دختری یا دوست پسری میشود آیا باز هم در این حال باید به فرد کودک اطلاق کنیم؟
مفهوم کودکی از جهت تغییرات زیستی و بیولوژیکی منطبق با همان چیزی است که دین بعد از آن مرحله تکلیف را برای بشر قرار داده است یعنی با شروع تحولات بیولوژیکی و فیزیکی که فرد را از حالت کودکی خارج میکند و بسته به افراد مختلف هم سن متفاوتی دارد و خیلی هم نمیتوان سن خاصی را به عنوان معیار برای آن تعیین کرد تعریف میشود.
اگرچه دین اسلام به طور کلی سن ۹ سالگی برای دختران و ۱۵ سالگی را برای پسران را مطرح میکند، اما همین سن در مورد همه افراد تطبیق ندارد و برخی پسران رسما در سن 12- 13سالگی به بلوغ میرسند کمااینکه پسرهای ۸- ۹ سالهای هم داریم که ممیز هستند یعنی اگرچه بلوغ جسمی آنها کامل نشده ولی مسائل جنسی را تشخیص میدهند.
سن بلوغ دختر به ۱۱.۵ و پسر به ۱۲.۵ سال کاهش یافته است/ آیا کسانی به دنبال شیوع ولنگاری جنسی در ایران هستند؟
بنابراین بین سن بلوغ تا سنی که به عنوان سن رسمی ازدواج در طرح افطایش حداقل سن ازدواج تعیین میکنند چقدر فاصله خواهد افتاد؟ عواقب آن چیست؟
طبق همه نظریههای جامعه شناختی و روانشناختی مطرح سن بلوغ پایین آمده و طبق مطالعات سن بلوغ دختر به ۱۱.۵ و پسر به ۱۲.۵ سال کاهش یافته است.
سوال این است که برای سن بلوغی که به ۱۱.۵ تا ۱۲.۵ کاهش یافته و قانون سن ازدواجی که شما آن را ۱۸ سال برای پسر و ۱۶ سال برای دختر قرار دادهاید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ نمایندگان مجلس دقیقا در مورد چنین موضوعی چیست؟ آیا راه حلی که برای سن ازدواج مطرح میکنید راه حل قابل اعتماد و بدون ضرری است؟
آیا آنها با این طرح خواستهاند موافقت خود را در آزادی فرزندان در مسائل جنسی دنبال کنند یا میخواستند که فرزندان ما خودشان به نحوی نیاز جنسی خود را برطرف کنند؟
مسئولیتزدایی و سنگاندازی در امر ازدواج یعنی فرد میتواند از راهی غیر از ازدواج نیازش را برآورده کند
طرح افزایش حداقل سن ازدواج چه مفهومی را به مخاطب انتقال میدهد؟
وقتی از فرد مسئولیتزدایی میشود و به او گفته میشود که تا سن ۱۸ سالگی اجازه ازدواج نداری و باید تحصیل کنی پس از آن هم باید به سربازی بروی و بعد هم باید چند سالی را صرف پیدا کردن شغل بکنی یعنی به زبان بیزبانی به او گفتهای که مهمترین نیاز و فشار طبیعی که او را به تشکیل خانواده سوق میداد، میتواند به شیوه دیگری غیر از ازدواج برآورده شود.
ممنوعیت ازدواج موجب نابودی سعادت و زندگی مشترک افراد در آینده خواهد شد
این طرح چه اثری روی میزان ازدواج و کیفیت آن خواهد داشت؟
با وجود این دسته از قوانین چگونه ممکن است که افراد وارد زندگی مشترک شوند؟ قطعا میزان ازدواج کاهش خواهد یافت همم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت. مشکلاتی که این نوع از قوانین به وجود میآورند این است که سعادت و آینده فرد را به صورت کلی نابود میکنند.
ممکن است فردی از طریق خودارضایی و یا روابط خارج از قاعده نیاز جنسی خودش را برطرف کند، اما حتی اگر در دهه سوم و چهارم عمرش وارد زندگی مشترک شود زندگی زناشویی موفقی نخواهد داشت و کل زندگی افراد جامعه قربانی تصمیم نادرستی میشود که روزی در مجلس گرفته شده و ممنوعیتی است که توسط نمایندگان مجلس اعمال شده، اما هیچ مبنا و بنیاد درستی نداشته است.
مطالعات نشان میدهد که خانواده دوست دارد به هنجارهای خود بازگردد
امروز خانوادهها تمایل به کدام سمت دارند؟
از حیث تحولات خانواده اتفاقات جالبی در حال رخ دادن است و ما نوعی از بازگشت را در هنجارهای خانواده مشاهده میکنیم نتایجی که پیمایشهای سال ۸۳ در مورد تنبیه فرزند نشان میدهد این است که آن زمان مخالفت بسیار شدیدی در مورد تنبیه فرزندان وجود داشته، ولی پیمایشها در سال ۹۲ نشان میدهد که از شدت آن مخالفتها کاسته شده و حتی طرفدارانی برای تنبیه در حد تربیت زیاد شده است.
چرا که تربیت فرزند بدون تنبیه نوعی رهایی و بی مسئولیتی خانواده نسبت به فرزند را در پی داشته و نهایتا به نارضایتی خانوادهها انجامیده است و خود خانوادهها به این نتیجه رسیدند که تنبیه (البته نه صرفا بدنی و در حد معقول) برای تربیت مناسب است.لذا لازم نیست چند دهه چیزی را که از همین الان مشکلاتش بدیهی است را امتحان کنیم، بعد بخواهیم از آن برگردیم.
هنرمندان و سینماگران در رسانهها گفتند که ای کاش زودتر ازدواج کرده بودند/ورود زودتر به زندگی مشترک موفقیتهای بیشتری به همراه دارد
کمی در مورد موفقیتها در صورت ورود سریعتر فرد به زندگی مشترک توضیح دهید.
در همین روزها و ماههای گذشته از زبان سینماگران متعددی شنیدیم که اقرار کردند که کاش زودتر ازدواج کرده بودند و یا اینکه خانمهای هنرمندی که اقرار کردند که سنشان بالا رفته و دیگر خواستگار ندارند.
این افراد تجربه حقیقی خود را بیدریغ در اختیار مردم قرار دادند و اگر زودتر ازدواج میکردند به گفته خودشان خوشبختتر بودند؛ این گفتهها منطبق بر آماری است که عنوان میکند ورود زودتر فرد به زندگی مشترک موفقیت تحصیلی و رضایت از زندگی و پیشرفت بیشتری را به دنبال دارد.
حقیقت این است که تعداد زیادی انسان در آغاز نیاز ازدواج کردهاند و موفقیت تحصیلی و شغلی بیشتری کسب کرده و پیشرفتشان بیشتر بوده است.
ازدواج نیمهوابسته کمک به زوجهای جوان برای زودتر ازدواج کردن و مستقل شدن است/من با ازدواج فرزندم در سن نیاز او را از منجلاب فساد نجات میدهم
خاطرم هست شما طرحی به نام ازدواج نیمه وابسته را مطرح کردید و عدهای هم خیلی تند با آن برخورد کردند میتوانید کمی در مورد آن توضیح دهید؟
زمانی که بنده ایده ازدواج وابسته را مطرح کردم صرفا به صورت سطحی به موضوع نپرداختم بلکه هدفم این بود که عنوان کنم اگر شما نیاز فرد را به شیوه طبیعی برآورده نکنید در تمام زندگی دچار بحران میشود در حالیکه جامعه سالم جامعهای است که وقتی نیازی ایجاد شد به شیوه سالم و طبیعی امکان پاسخگویی برای آن را داشته باشد.
حال اگر هنجارها و فشارهای اقتصادی اجتماعی این اجازه را نمیدهد باید سازوکار دیگری را طراحی کنیم تا بتواند فشارها را کنترل کند و از این جهت بود که طرح ازدواج نیمه وابسته را در حمایت خانواده مطرح کردم .اما متاسفانه عدهای به این نوع از ازدواج نسبت زندگی انگلی را میدهند و میگویند شما افراد را وابسته به خانواده میکنید.
چنین افرادی نمیتوانند به این فکر کنند که من در طرح ازدواج نیمه وابسته وقتی مسئله وابستگی فرد به خانواده را میپذیرم دارم او را از منجلاب فساد و بحران بیرون میکشم و وابسته به والدینی میکنم که آرام آرام او را به زندگی مستقل هدایت میکنند به گونهای که دختر و پسری که همدیگر را مناسب زندگی مشترک میدانند با حمایت اولیه و مالی خانواده هردو وارد زندگی مشترک شوند و خانوادهها کمک کنند که کم کم مستقل بشوند.
گاهی کج فهمیها در این حوزه به حدی میشود که مجبور میشویم از حیات وحش برای آنها مثال بزنیم در حیات وحش هم بچهها اول شکار کردن و روشهای مختلف در امان ماندن را یاد میگیرند بعد از والدین خود جدا میشوند و به صورت انفرادی یا در گروه جدید زندگی میکنند.
در اسلام غریزه جنسی غریزه زندگی است/پاسخ نادرست به آن یعنی نابودی حیات و سعادت فرد و اجتماع
اساسا غریزه جنسی چه جایگاهی در اسلام دارد؟
یک مشکل دیگر در زمینه روابط جنسی در کشور ما این است که یک نگاه زهد محوری نسبت به مسئله و رابطه جنسی وجود دارد که عده بسیاری خواسته یا ناخواسته به آن دامن میزنند با اینکه ما در مسئله پاسخگویی به موقع به نیاز جنسی به مشکل خوردهایم همچنان بسیاری از اهل فن از حرف زدن در مورد آن طفره میروند.
چون اساسا آنها نگاهی که به انسان دارند یک انسان زاهد بدون غریزه جنسی است. نتیجه چنین نگاهی این شده که مسئله جنسی به صورت یک شر انگاشته میشود که باید خیلی سریع از شر این شر خلاص شد و هیچگونه نباید برای آن وقتی گذاشت.
این موضوعی است که اصلا مهم نیست این ناشی از نگاه رهبانیت مسیحیت زدهای است که اصلا انطباقی با نگاه اسلامی ندارد. در اسلام غریزه جنسی غریزه زندگی است که هر نوع پاسخ نادرست به آن دادن باعث آسیبهای جدی به آینده فرد و اجتماع میشود.
از بلوغ اجتماعی یک قله دستنیافتنی فراتصور ساختهاند/ افزایش سن ازدواج باعث افزایش دوره پاسخگویی نادرست به نیاز جنسی و طلاق میشود
منظور از بلوغ عقلی اجتماعی که طرح افزایش حداقل سن ازدواج به دنبال آن است دقیقا چیست؟
موضوع دیگر مسئله بلوغ اجتماعی و عقلی است، اما نه یک بلوغ فراتصور، تا حدی که فرد بتواند مسئولیتپذیر باشد، خیلی هیجانزده رفتار نکند و بطور معمول خوب و بد را متوجه بشود، فرد میتواند وارد زندگی مشترک بشود و بسیاری از مراحل تکاملی بلوغ اجتماعی و عقلی بعد از ازدواج رخ میدهد.
اما مسئله نگاهی است که میگوید بگذار آدمها به بلوغ اجتماعی برسند بعد از آن با هم زندگی مشترک تشکیل دهند این نگاه باید پاسخ دهد آدمهایی که در سنین بالا به بلوغ اجتماعی میرسند قرار است زندگی تشکیل بدهند که چه بشود؟
کسی که مدتها تحت فشار نیاز جنسی بوده، یا نیاز را سرکوب کرده یا دچار انحراف شده،او وقتی در سن بالا دارد ازدواج میکند دچار چه مشکلاتی است؟ اصلا چقدر فشار جنسی اجازه داده که او به جنبههای دیگر رشد دست پیدا کند؟
افزایش حداقل سن ازدواج باعث افزایش دوره پاسخگویی نادرست به نیاز جنسی مثلا افزایش دوره خودارضایی است که یکی از عواقب آن ناتوانی جنسی در زندگی مشترک آینده است.
فردی که به ناتوانی جنسی مبتلا میشود گیریم که بلوغ اجتماعی هم در آینده پیدا کند این فرد به خاطر این اختلال زندگی زناشویی موفقی نخواهد داشت و همان طور هم که آمار میگوید به سمت طلاق کشیده خواهد شد.
بلوغ عقلی و اجتماعی تابع تربیت است نه سن/هیچ کس در 18 سالگی خود بخود بلوغ عقلی پیدا نمیکند
بیشترین مولفه هایی که در بلوغ عقلی و اجتماعی نقش بازی میکنند کدامند؟
خانواده اولین و آخرین نهاد مسئول تربیت فرزند برای زندگی است اما متاسفانه خانوادههای ما برای اینکه مسئولیتهای مربوط به رشد و تربیت را از دوش خود بردارند خود را به تغافل میزنند و این مسئولیتهای تربیتی را به عهده مدرسه، رسانه، دولت و اجتماع میاندازند.
وظیفه اصلی خانواده آماده کردن فرد برای ورود به زندگی است در این صورت حتی اگر آموزش و پرورش و رسانه هم کارهای زیادی انجام دهند موفقیتی در آمادگی فرد برای ورود به زندگی حاصل نخواهد شد.
البته نهادهای رسانه، دولت و اجتماع میتوانند نقش داشته باشند، اما تنها نقش تکمیلی دارند و نهاد اصلی نیستند و ۸۰ درصد تربیت فرد برعهده خانواده است البته به این هم اذعان دارنم که خانواده به شدت متاثر از رسانه است.
هیچ وقت رسانه و مدرسه نمیتواند او را آماده کند و هم اکنون هم میلیونها مجرد را سراغ داریم که با سنین بالا آمادگی پذیرش مسئولیت زندگی را ندارند.
اگر فرد تربیت نشود بلوغ عقلی و فکری رخ نخواهد داد حتی در سنین بالا. بنابراین این طور نیست که اگر فرد به ۱۸ سالگی رسید خود بخود به بلوغ عقلی و فکری میرسد .
اگر تربیت توسط نهاد خانواده انجام شد دختر در همان حدود سنی که دین میگوید یعنی ۹ سالگی به بالا و پسران ۱۵ سالگی به بالا که مطابق با رشد فیزیولوژیک آنها هم است آماده ورود به زندگی مشترک هستند.
البته نباید از صحبت من این گونه برداشت شود که من میخواهم که ازدواجها در سن ۱۰ سالگی صورت پذیرد حرف من این است که راه ارضای شرعی نیازها نباید بسته شود و اگر فردی خواست مثلا در سن ۱۴ سالگی وارد زندگی مشترک شود نباید منع قانونی برای او وجود داشته باشد.
خانوادهها از تربیت فرزند بیشتر به دنبال آمادگی ورود به شغل هستند تا آمادگی ورود به زندگی
اکنون کدام موضوع در مورد فرزندان برای والدین در الویت است؟
متاسفانه گفتار خانواده از تربیت فرزند برای آمادگی ورود به زندگی به گفتار تربیت فرزند برای ورود به شغل تغییر پیدا کرده است لذا طبیعی است که تعداد زیادی از افراد را میبینیم که در سنین ۳۰، ۴۰ سالگی به سر میبرند، اما توانایی ورود به زندگی مشترک را ندارند، چون هرگز در این زمینه تربیت نشدهاند و تواناییهایشان رشد نکرده است.
ازدواج فرزندان خانواده در گرو باور والدین به نیاز آنها است
چقدر خانوادهها در افزایش نیافتن سن ازدواج موثر هستند؟
همچنین اگر والدین به این درک و باور برسند که بچههایشان ابتدای نوجوانی به بلوغ میرسند و نیاز به ازدواج خواهند کرد آنها را برای پذیرش مسئولیتهای زندگی آماده خواهند کرد و اگر هم زمانی فرزندشان چنین چیزی را مطرح کرد ناگهان شوکه نمیشوند و دیگر تحصیل، سربازی، خانه و ماشین مانعی برای ازدواج نخواهد بود.
برخی از NGOهایی که در زمینه افزایش سن ازدواج فعالیت میکنند دنبال جابجایی اولویتهای کشور هستند
یک سوال دیگر این است که چرا مجلس به دنبال مطرح کردن چنین لوایحی است؟
پاسخ سوال شما این است که تعداد زیادی NGO وجود دارند که به صورت شبانهروزی برای عادیسازی این موضوع فعالیت میکنند و تلاش میکنند بصورت فرهنگی و با پوشش مردمی بستر لوایحی که فاصله زیادی با فرهنگ بومی و دینی دارند را فراهم کنند.
به مرور زمان هم برای خود افرادی را در دولتها و مجلسها پیدا میکنند. آنچه امروز در قالب لوایح و طرح در حوزه خانواده مطرح میشود برایش کار چندین ساله در سمنها انجام شده است.
کمترین آمار طلاق مربوط به گروه سنی زیر ۱۹ سال است
یکی از اشکالاتی که به ازدواجهای زیر 18 سال وارد میشود آمار بالای طلاق در آنها است، چقدر این آمار صحت دارد؟
طبق آنچه که در گزارش رسمی مرکز پژوهشهای مجلس آورده شده است بیشترین آمار طلاق مربوط به ازدواجهای گروه سنی ۲۵ تا ۲۹ سال است و کمترین آمار طلاق مربوط به ازدواجهای گروه سنی زیر ۱۹ سال است که آمار طلاقشان تنها 3 درصد است.
ممکن است کسی بگوید تمرکز ازدواجها در سنین 25 تا 29 سالگی است و طبیعی است که طلاقها هم بیشتر باشند اما باید بگویم که ما شاخص دیگری به نام شاخص نسبت طلاق به ازدواج داریم که میزان طلاقها و ازدواجها در هر رده سنی را عنوان میکند و این شاخص هم برای ازدواجهای زیر 19 سال کمتر است یعنی بطور کلی طلاقها در سنین زیر 19 سالگی کمتر از طلاقها در سنین 25 تا 29 سالگی است.
اگر افراد زیر 18 سال در هنگام ازدواج عاملیت نداشتهاند آیا بعد از آنهم عاملیت پیدا نکردهاند؟
البته این اشکال را هم وارد میکنند که افراد زیر 18 سال ج خود عاملیت چندانی ندارند و در ازدواج خود نقشی بازی نمیکنند.
مدافعین طرح افزایش حداقل سن ازدواج میگویند که رده سنی زیر 19 سال توانایی و عاملیت ندارند و خودشان در موضوع ازدواج دارای اراده نیستند، اما من به این اشکال این گونه پاسخ میدهم اگر فردی در زیر سن ۱۸ سال برای ازدواج خودش عاملیت نداشته در بالای ۲۰ سالگی هم عاملیت پیدا نکرده؟
و یا اگر بعد 20 سالگی زندگی ناموفقی میداشته، نمیفهمیده که باید طلاق بگیرد؟ و اگر چنین بود ما باید شاهد انبوه طلاقها در سن ۱۹ تا ۲۰ سال میبودیم و چنین استدلالی یک استدلال سوخته است.
حقیقت این است که کسی که زودتر ازدواج کرده تطابق بیشتری با زندگی پیدا کرده، خشونتها و تنش کمتری تحمل میکند و رضایت جنسی بالاتری هم دارد.
جمعیت زیادی حرامزاده روی دست غرب باقی مانده است/ چرا عدهای دنبال الگوبرداری از آن هستند؟
بسیاری از کارشناسان از عواقب بد چنین طرحهایی در غرب میگویند و نسبت به مواردی چون روابط جنسی خارج از ازدواج و مسئله حرامزادگی آن کشورها هشدار میدهند،واکنش طرفداران این طرح نسبت به اینگونه موارد چیست؟
کسانی که در مجلس دنبال افزایش حداقل سن ازدواج هستند در مورد بحرانهای آزادسازی روابط جنسی در جامعه غربی تنها میگویند این موارد هم ممکن است پیش بیاید و باید با آنها کنار آمد.
اگر نگاهی به نقشه جهانی خانواده بیندازیم که رسما توسط سازمان ملل منتشر شده است ازدواجهای رسمی از غیررسمی تفکیک گردیده همچنین توالید نسل کشورها از طریق ازدواج رسمی و رابطه خارج از ازدواج جدا شده است یعنی هم اکنون نسلی از کودکان با پدر نامشخص بر روی دست این کشورها باقی مانده است این درصدها در کشورهای پیشرفتهای، چون آمریکا بالای ۵۱ درصد، آلمان بالای ۳۷ درصد، فرانسه بالای ۵۷ درصد، کلمبیا بالای ۸۰ درصد و ... است.
آمار سازمان ملل روابط نامشروع خارج از ازدواج
آمار سازمان ملل از حرامزادگی کشورهای مختلف
آیا کودک که بدون والدین مشخص که حاضر نیستند مسئولیت او را بپذیرند دچار بحران هویتی نمیشود و صرف اینکه برای او شناسنامه و یا مهد کودک و یا خانواده بعدی در نظر گرفته شود تمام نیازهای او پوشش داده خواهد شد؟
چرا نوجوانانی در خود آمریکا اسلحه به کمر میبندند و خود و همکلاسیهایشان را به رگبار میبندند و نهایتا میگویند از جامعه که پنج پدر به من معرفی کرده انتقام گرفتهام؟ بله این موارد طبیعت جامعهای است که روابط مشروع جنسی را ممنوع میکند و سپس روابط نامشروع را آزاد میگذارد.
اما مسئله دردناک جایی است که چرا افرادی از جامعه مسلمان با این شیوه زندگی کنار میآیند و حتی دنبال الگوبرداری از آن برای مردم معتقد ایران هستند؟