به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، تا قبل از تصویب و اعمال قانون «منع به کارگیری بازنشستگان» موضوع پیر و کهنه بودن ساختار سیاسی مطرح میشد اما اجرای این قانون به وضوح این معضل مدیریتی را در سراسر کشور و خصوصا در حلقههای بالایی مدیریتی و سیاسی کشور نشان داد. زنان نیز از این مشکل مبرا نبودهاند و تقریبا حضور چشمگیری از زنان کهنسال در ساختار دولتی دیده میشود که بعضا سابقه طول و درازی در حوزه مدیریت دارند.
اخیرا «شهیندخت مولاوردی» در استعفانامهای که بالاجبار بعد از اعمال قانون منع به کارگیری بازنشستگان نوشت، از رئیسجمهور خواست تا با جدایی وی از دولت موافقت کند.
پس از این استعفانامه زنان اصلاحطلب که البته حلقه بسته مدیریتی را تشکیل میدهند، دست به تمجید و حتی مرثیهسرایی برای جدایی مولاوردی از دولت زدند.
«الهه کولایی»، در اینباره نوشت: «آه از نهاد جامعه مدنی و مدافعان حقوق بشر برآمد. کنارهگیری تاسفانگیز خانم مولاوردی، نسنجیده و نارسا بودن قانون جدید جلوگیری از ادامه کار بازنشستگان را آشکارتر ساخته است.»
«معصومه ابتکار»، معاون زنان و خانواده رئیسجمهور هم گفته است: «اصلاح قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان، نیروهای ارزشمندی را از دولت جدا کرد. از بهترین، پرتلاش و شایستهترین آنها خانم شهیندخت مولاوردی است.»
این اظهارات در حالی است که چندی قبل «فاطمه دانشور» فعال اصلاحطلب از حلقه بسته مدیریتی جریان اصلاحات در حوزه زنان خبر داد و گفت: «زمانی هم که آقای روحانی میخواهد از زنان در سطوح بالای مدیریتی استفاده کند، متاسفانه ما یک دایره بسیار محدود زنان را داریم که از دورههای مختلف ریاستجمهوری تحت عنوان مشاورین زن در کنار رئیسجمهورهای مقاطع مختلف بودند. اینها گروههایی را دارند که یک گروه معدود چند نفره میشوند. در نهایت هیچ زن دیگری را در جمع خود راه نمیدهند. متاسفانه زنان ما باید از این مجرا عبور کنند که در نهایت نیز زنان توانمند ما نمیتوانند از آن عبور کنند چون این عده محدود از زنان، سایر زنان توانمند را قبول ندارند».
باید این سؤال را پرسید که نتیجه شعار و بازی با احساسات و گرم کردن تنور هیجانات زنانه در ساختارهای سیاسی چیست؟ چرا در جریان اصلاحطلب که ادعای حمایت از زنان را همواره مطرح میکند تنها معدود زنان آن هم کهنسالی دیده میشوند که از دوره اصلاحات در 20 سال قبل بودهاند و حالا با این حمایتها جای پای خود را سفتتر کردهاند. از سوی دیگر چرا چهرههای جدید زنانه در این راستا دیده نمیشود.
چهرههای معدودی هم که در این وادی راه پیدا کردهاند تنها از خاصیت و امتیاز ویژه «ژن خوب» بودن بهرهمند هستند که عملکرد ضعیف آنها داد بدنه اصلاحطلب را درآورده است. از «فاطمه حسینی» دختر صفدر حسینی گرفته تا «فاطمه ذوالقدر» فرزند مصطفی ذوالقدر و... نام این افراد را مشاهده میکنیم. قبیلهگرایی یکی از تناقضات طیف مدعی اصلاحطلبی است.