گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی در حالی از راه میرسد که علیرغم همه رشادتها و سربلندیها در حوزههای امنیتی و نظامی و علمی اما معیشت و به تعبیری اقتصاد ایران در اوضاع مطلوبی بسر نمیبرد. در حالیکه یکی از شعارهای انقلاب اسلامی ایران عدالتخواهی و احقاق حقوق مستضعفان بود.
برای پاسخ به این سوال و پرداختن به دستاوردهای انقلاب اسلامی، به گفتگو با شهریار زرشناس پژوهشگر ایرانی حوزه ادبیات، فرهنگ، سیاست و فلسفه، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پرداختهایم. او که از نویسندگان هم دوره شهید آوینی در ماهنامه سوره و از روزنامهنگاران همدوره مهدی نصیری است مطالعات گستردهای در حوزه جریان شناسیو علوم انسانی داشتهاست. قسمت سوم این گفتگو در ادامه تقدیم میشود.
انقلاب اسلامی ساخت سیاسی شبه مدرن یعنی رژیم پهلوی را در هم شکست اما در اقتصاد دست نخورده باقی ماند
گفتید مقطع بعدی زیست شبهمدرنیستها در ایران بعد از انقلاب اسلامی است، انقلاب اسلامی که علیه شبهمدرنیته رخ داده بود چه شد که وضعیتش در اقتصاد و فرهنگ به امروز رسید؟
انقلاب اسلامی ساخت سیاسی غربزدگی شبه مدرن یعنی رژیم پهلوی را در هم شکست، اما مشکلی که باقی ماند این بود ساخت اقتصادی و فرهنگی شبهمدرنیته در هم شکسته نشد، حتی دست هم نخورد و اگر در جاهایی آسیبهای کوچکی دید، بازسازی شد و بدتر از دفعه اول به میدان آمد.
حلقه حول دولت مهندس موسوی و عبدالکریم سروش مدیران شبهمدرنیست را علیه انقلاب اسلامی شکل دادند
بازسازی شبهمدرنیته در ایران بعد از انقلاب سال 1375 توسط چه کسانی صورت گرفت؟
این یک سوال کلیدی است، مشکل اصلی افرادی هستند که پیادهسازی شبهمدرنیته در ایران را در دست دارند اگر فضای سیاسی ایران را از سال ۶۰ به بعد رصدکنیم به خصوص در قوه مجریه متوجه میشویم که در دل دولت مهندس موسوی در سالهای دهه ۶۰ یک حلقه با محوریت تئوریک عبدالکریم سروش شکل میگیرد البته این حلقه سرهای دیگری هم دارد.
یعنی در درون پیکره جمهوری اسلامی ایران و در دل قوه مجریه شبهمدرنیتهای علیه انقلاب اسلامی ایران شکل میگیرد. این حلقه ۷۰ تا ۷۵ درصد مدیران دولتی شبهمدرنیست جمهوری اسلامی ایران از سال 68 تا امروز را تامین میکند کسانی که در حلقه مهندس موسوی عضویت داشتند.
شاخه اجرایی جریان شبهمدرن اکثر پستهای دولتی و برخی پستهای مجلس را غصب کرد/ توسعه غربی بجای عدالت اسلامی
تفکر و تقسیمات این جریان شبهمدرن بعد از انقلاب اسلامی به چه نحوی است؟
عدهای از آنها در دوره دولت موسوی در قالب وزیر، معاون و مدیرکل و رئیس سازمان و معاون نخست وزیر فعال بودند. این حلقه روشنفکری، ایدئولوژیشان نئولیبرالی است و دو شاخه دارد یک شاخه فرهنگی- مطبوعاتی- رسانهای و یک شاخه بروکراتیک- دموکراتیک- اجرایی.
شاخه اجرایی اکثر پستهای دولتی و برخی پستهای مجلس را غصب میکنند این شاخه اجرایی همان شاخهای است که از سال ۶۸ به بعد که سیاستهای نئولیبرالی به سیاستهای رسمی کشور حاکم شد به وجود آمد و اقتصاد شبهمدرن را براساس سیاستهای نئولیبرالی بازسازی کرد.
بدبختیهای ما هم از همین جا شروع میشود یعنی به جای اینکه این حلقه مدیریتی در دهه ۶۰ و بعد از آن اقتصاد شبهمدرن ایران را به صورت انقلابی زیر و رو، متحول و آرمانگرایی عدالتمحور را مبتنی بر آموزههای اسلامی و اقتضائات و شرایط ایران لحاظ کند و نوعی اقتصاد عدالت محور، حامی مستضعفین و مردم را بازسازی کند، شبهمدرنیته را بر ما حاکم کرد. اقتصادی که میگفت طبیعی است که طبقه مستضعف زیر پرخهای توسعه له شوند و در عین حال حامی طبقه سرمایهدار رانتی بود.
اقتصاد شبهمدرن را در قالب برنامه توسعه وارد فاز رسمی اجرا کردند/عبارت نمیتوانیم کلیدواژه نئولیبرالها است
فعالیت اقتصادی شبهمدرنیسم نئولیبرال در ایران بعد از انقلاب اسلامی به چه صورت بوده است؟
از سال ۶۰ تا ۶۷ حرفشان این بود که نمیتوانیم بازسازی کنیم، چون جنگ است، فرصت نداریم یعنی در طول سالهای ۶۰ تا ۶۷ این حلقه حرفش این بود نمیتوانیم کاری بکنیم و مانع از آسیب دیدن اقتصاد شبهمدرن شدند.
از سال ۶۸ به بعد با دولت جدید و حاکم شدن رسمی اقتصاد نئولیبرال بر ایران رسما مبانی نظری این جریان در قالب برنامه توسعه اول بر کشور حاکم شد. نویسندگان و طراحان این برنامه تماما از نسخههای نئولیبرالی استفاده کرده بودند یعنی کسانی که اقتصاد شبهمدرن را از ۶۰ تا ۶۵ در ایران و در دوران جنگ کاملا حفظ کرده بودند تا حیاتش آسیب نبیند، از سال ۶۸ آن را بازسازی کردند.
یک اقتصاد شبهمدرنی که خودش ناکارآمد است بروکراسی فاسد و عدم توازن ساختاری دارد، تک محصولی است بلااستثنا دارای تورم یا رکود یا رکود تورمی است را به عرصه اقتصادی ایران آوردند لذا نسخه نئولیبرالی را به بدترین شکل ممکن در ایران بازسازی کردند.
اقتصادی که هر گاه به بن بست خورد پیکان اعتراضات را به سمت ولایت فقیه، نظارت شورای نگهبان، عدم اارتباط با آمریکا و فعالیتهای موفق ارتش و سپاه نشانه رفت و چون بازوی رسانهای قوی در داخل و خارج از کشور داشت در فرافکنیها پرشدت عمل کرد.
نئولیبرالیزم هر جا که رفته فاجعه به بار آورده، چه در کشورهای متروپل و چه در کشورهای پیرامونی
کدام اعتراضات در غرب را میتوان قیام علیه نئولیبرالیسم دانست؟
نئولیبرالیزم هر جا که رفته فاجعه به بار آورده است امروز در فرانسه برای چندین و چندمین بار اعتراضات مردم را مشاهده میکنید که به بلژیک، هلند و انگلیس کشیده شده است اعتراضات شبهای مونیخ علیه نئولیبرالیزم بود، اعتراضات لندن در سال ۲۰۱۱ که یک هفته تمام مردم را تحت کنترل تدابیر شدید امنیتی دولت قرار داد علیه نئولیبرالیزم بود.
نئولیبرالیزم هر جا که حاکم شده فاجعه به پا کرده است و بدبختی به بار آورده چه در کشورهای متروپل و چه در کشورهای پیرامونی.
استراتژیسیتهای نظام جهانی از ترس انقلاب مستضعفان جهان، موقتا از الگوهای نئولیبرال فاصله گرفتند
این اعتراضات نتایجی هم در بر داشته است؟
اقتصاد سرمایهگرایی سه نسخه اقتصادی اجتماعی دارد:یک ایدئولوژی کلاسیک که از قرن ۱۶ میلادی تا اوایل قرن بیستم در جریان بود بنا به دلایلی این رویکرد کنار گذاشته شد و رویکرد سوسیال دموکراسی لیبرال جایگزین شد. جریانی که افرادی، چون میتران، کالاهان در حزب کارگری انگلستان نماینده آن بودند و هم اکنون هم جرمی کوربن نماینده آن هستند.
وقتی لیبرالیسم کلاسیک پس از ۳۰۰ سال نتایج فاجعه باری در غرب به وجود آورد در آستانه قرن بیستم که در معرض سرنگونی قرار داشت به الگوی سوسیال دموکراسیِ لیبرال تغییر یافت چرا که استراتژیسیتهای نظام جهانی از ترس اینکه با انقلابهای خشن و قهرآمیز مردمی و کارگری و فرودستان و مستضعفان روبرو شوند رویکرد لیبرال کلاسیک را کنار گذاشتهاند و مخصوصا از نیمه دوم قرن بیستم یعنی از ۱۹۴۵ به سمت لیبرالیسم سوسیال دموکراتیک رفتند.
دولتهای سوسیال دموکرات یکی یکی در غرب بر سر کار آمدند و میگفتند برای اینکه خشم مردم را فروبنشانید یک مقدار کمی از سود سرمایهداران را کم کنید و به فرودستان بدهید تا مانع انقلاب آنها بشویم.
سوسیال دموکراسی تنها بخش کوچکی از چپاول طبقه سرمایهدار را به مستضعفان بخشید
سوسیال دموکراسی توانست حق فرودستان و مستضعفان جهان را به آنها بازگرداند؟
اما این مقدار کم را چگونه به فرودستان میدهیم در غالب بیمه بیکاری، خدمات درمانی رایگان و مدرسه و دانشگاههای دولتی یعنی چیزهایی که فقط باعث زنده مانده و نمردن مردم شود و مانع از انقلاب آنها گردد چرا که مردم از شدت فشار در آستانه انقلاب بودند.
قرن بیستم که شروع شد یک ششم زمین را که مارکسیسم و بولشوئیک در برگرفته بود و استراتژیستهای نظام جهانی از ترس فروپاشی نظام سرمایهگرایی از الگوهای لیبرالی کمی فاصله گرفتند.
در ۱۹۲۲ جهان لیبرالیسم مشاهده کرد که فاشیستها در ایتالیا بر سر کار آمده اند و در ۱۹۳۳ هم هیتلر در آلمان مستقر شده لذا ترسیدند که در ادامه کنترل جهان از دست آنها خارج شود لذا به هر زحمتی که بود آلمان را شکست دادند و روی پا ماندند و کمی رویهشان را به سمت سوسیال دموکراسی لیبرالی عوض کردند.
لذا چیزهایی که امروز به عنوان بیمه بیکاری در غرب بر سر ما میکوبند رهاورد فشار عظیمی است که به تودههای مردم و زیر دست و گرسنگان اعمال کرده بودند و از ترس انقلاب گرسنگان کوتاه آمدند اما باز هم حاضر نشدند در مالکیت با فرودستان شریک شوند.
طبقه سرمایهدار حتی نزول رشد سود را هم تحمل نمیکند
گفتید اعتراضات امروز اروپا علیه نئولیبرالیسم است چرا در غرب دوباره نئولیبرالها بر مسند قدرت نشستند؟
از زمانی که ایدئولوژی سوسیال دموکراسی لیبرال حاکم میشود تا ۱۹۷۵ کمی خشم و اعتراضات مردمی فروکش میکند، اما از میانهی دهه ۷۰ میلادی حرکت نرخ رشد سود سرمایهداران کمی نزول پیدا میکند لذا سرمایهداران نگران شدند و عنوان کردندکه سرمایه باید سود دم افزون داشته باشد یعنی طبقه سرمایهدار حتی نزول رشد سود را هم تحمل نکردند و از ۱۹۷۵ دوباره به این فکر افتادند که نسخه سوسیال دموکراسی لیبرال را کنار بگذارند و نسخه نئولیبرال را جایگزین کنند.
دلیل هم داشتند، چون دیدند سوسیال دموکراسی لیبرال کمی دنیا را آرام کرده و خطر انقلاب فرودستان فروکش کرده بود از سویی شوروی را هم زمینگیر کرده بودند و ایدئولوژی شرق جاذبه نداشت لذا نسخه نئولیبرالی که حادترین، فاجعهبارترین، ضدانسانی و ضد اخلاقیترین، سیاهترین و تلخترین نسخه است به کار گرفته شد.
با نئولیبرالیسم باید با عدالت خداحافظی کرد/ مدیران متکبر، اشرافی، نجومیبگیر و بیاعتنا به مردم همان نئولیبرالیسم بیرحم هستند
اشکال نسخه نئولیبرالیسم را در چه چیزی میدانید؟
این نسخه کاملا بیاعتنا به عدالت است و تئوریسن اصلی این نسخه یعنی هایک عدالت را یک وهم میداند یعنی برای متفکر اصلی این نسخه عدالت معنایی ندارد؛ بنابراین وقتی نسخه نئولیبرالی جایی حاکم میشود نمیتوان انتظار داشت مستضعفان امکاناتی داشته باشند و اقتصاد به سمت عدالت برود بلکه باید با عدالت و رشد طبقه ضعیف خداحافظی کرد.
وقتی نسخه نئولیبرالی به سمت جامعهای میرود یعنی سرمایهداران و کلان سرمایهداران به هارترین شیوه ممکن آمدهاند که مردم را غارت کنند و تمام جامعه تبدیل به بازار فراگیر شود نسخهای که به مردم میگفت تو باید تحت اختیار و سلطه من کار کنی و اگر حداکثر کار و حداقل دستمزد را نمیپذیری میتوانی بمیری و به من ربطی ندارد.
دقیقا همان رفتاری که امروز عینا از برخی وزرا مشاهده میکنیم. رفتاری اشرافیمنش، متکبرانه، غیرمسئولانه نسبت به مردم و فرودستان. شما میبینید در ایران هواپیما سقوط میکند دریغ از اینکه وزیر مربوطه یک عذرخواهی کند جواب میدهد که کشته شدگان بیمه بودند، این همان نئولیبرالیزم بیرحم است مدیران نئولیبرال متکبر، بیمسئولیت و لاابالی هستند و تا دلتان بخواهد اشرافیمنش و نجومیبگیر.
خصوصیسازی نئولیبرالها تنها یک فریب برای باقی نگهداشتن ثروت در دست خودشان است و فرسنگها با خصوصی سازی امام خمینی (ره) فاصله دارد
کدام سیاست نئولیبرالها در تداوم و ابقای آنها در حلقه مدیریتی کشور نقش بیشتری داشته است؟
یک نمونه از سیاستهای نئولیبرالی خصوصیسازی نئولیبرالی است. خصوصیسازی گونههای مختلفی دارد خصوصیسازی عادلانه، خصوصیسازی مردمی، خصوصیسازی نئولیبرالی.
از سال ۶۸ مسئولان به جای اینکه خصوصیسازی عادلانهی مردمی را اجرا کنند به سمت خصوصیسازی نئولیبرالی رفتند تا یک عده خاص که خودشان بودند، منتفع شوند کسانی که ژن خوب داشتند و هسته مرکزی طبقه سرمایهدار نوظهور در ایران بعد از انقلاب را تشکیل میدادند.
اصلا همین هسته مرکزی از فرآیند خصوصیسازی به وجود آمد. مثلا کارخانهای که چند میلیارد بود را به قیمت بسیار بسیار نازل به فلان نورچشمی فلان مسئول واگذار میکردند.
بانک به مردم وام قرضالحسنه دو سه میلیونی نمیدهد، اما به طبقه سرمایهدار وام قرضالپس نده میدهد/نابودی نیروی کار ذات خصوصیسازی نئولیبرالی است
بازوهای کمکی به خصوصیسازی نئولیبرالی کدامند؟ و کاریترین ضربهها را به چه کسانی وارد میکند؟
دولت مقابل مردم مسئول است حتی برخی ایدئولوژیهای اومانیستی هم به موضوع مسئولیت دولت در قبال مردم اذعان دارند وقتی اسلام میگوید مردم عیال حکومت هستند یعنی دولت در قبال مردم مسئول است و نمیتواند نسبت به سلامت، بهداشت، مسکن، آسایش مردم بیتوجه باشد و موظف است که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این امکانات را برای مردم فراهم کند.
قانون اساسی دولت را موظف کرده نه فقط شغل بلکه دیگر نیازهای مردم را هم تامین کند البته این به این معنا نیست که مردم کار نکنند مسئله این است که در مورد کار کردن متوجه باشیم که کارگران بیشتر کار میکنند یا سرمایهداران؟
طبقه سرمایهدار که کار نمیکند. در همین پروسه خصوصیسازی کارخانه ۸۰ میلیاردی را به سرمایهداری واگذار کردند که ۸ میلیارد هم بابت آن پرداخت نکرده است تازه آن رقمی هم که داده از بانک بدون بهره بانک مرکزی بوده است که مسئول آن بانک هم فلان فرد دولتی فامیل و هم حزبی اوست.
بانک به مردم وام قرض الحسنه دو سه میلیونی نمیدهد، اما به این طبقه سرمایهدار وام قرضالپس نده میدهد تازه هنوز پول ملک را کامل نداده صاحب کارخانه میشوند وظیفه دولت این است که وقتی میبیند که مزد کارگرها پرداخت نمیشود باید ورود کند، اما نئولیبرالها میگویند به ما ربطی ندارد و این یکی از فاکتورهای خصوصیسازی است.
خصوصیسازی نئولیبرال موجب له شدن اکثر فرودستان و مستضعفان زیر پای سرمایهداران میشود چرا که اغلب نیروهای کار را تشکیل میدهند؛ لذا خصوصیسازی نئولیبرال به قیمت له شدن اکثریت نیروی کار یک جامعه پیاده میشود و سود یک طیف محدود سرمایهدار را بالا میبرد و این اساسا جوهره نئولیبرالیزم است، شما این موضوع را در اعتراضات کارگری امروز مشاهده میکنید، مزدشان را نمیدهند محل کارشان را هم به یک آقازاده واگذار و خودشان را هم اخراج میکنند.
سیاست تعدیلی هم که از آن دم میزنند در واقع همین است که از وظایف دولت کم میکند دولتی که در حلقه بسته سرمایهداران گره خورده بیشتر باید به دست بیاورد و بقیه هم له شوند.
از منظر امام خمینی(ره) اصالت خصوصیسازی در سهیم کردن مردم است/ نباید سرمایه بزرگ ترک تازی کند
امام خمینی(ره) به چه نوع خصوصیسازی اعتقادی داشتند؟
امام خصوصیسازیای را قبول دارند که مردم در آن سهیم هستند . امام خمینی (ره) میگفت: مردم را در امور اقتصادی قاطی کنید به سرمایه متوسط و کوچک پر و بال دهید، نگذارید سرمایه بزرگ ترک تازی کند، اما خصوصیسازی را این گونه اجرا نکردند و کل قوه مجریه ما از سال ۶۸ به بعد تحت سلطه نسخه نئولیبرالی بوده است.
مبنای زندگی بشری تعاون است نه رقابت و خصومت/رقابت در شرایط مساوی صدق میکند نه در شرایط نابرابر
پس بحث رقابت در اقتصاد چه میشود؟
منطق نئولیبرال این است که میگوید زندگی یک مسابقه است و در این مسابقه هر کس باید خودش گلیم خودش را از آب بیرون بکشد آدمها بالغاند و خودشان باید سعی کنند در این رقابت پیروز شوند، اما حقیقت این است که مسابقهای در کار نیست مسابقه در صورتی است که همه در شرایط مساوی قرار داشته باشند.
در جواب این تفکر باید بگویم که اولا زندگی بشر مسابقه نیست مبنای زندگی بشری تعاون است نه رقابت و خصومت و این تفکر غلطی است.
حتی اگر بپذیریم که زندگی یک مسابقه است این زمین مسابقه عادلانه چیده نشده است زمین را به گونهای چیدهاند که عملا یک عده خیلی خیلی جلوتر باشند پدرانشان میلیاردر، رانتخوار، نجومی بگیر، ج. ه، ز. ه. و فلان باشند بعد چنین کلان سرمایهدارانی با یک انسان مستضعف مسابقه بدهند؟
معلوم است که او مسابقه را میبرد معلوم است که مردم عادی میبازند کسانی که حقوق ماهیانهشان را هم به موقع نمیگیرند وقتی هم که میگیرند کفاف زندگی را نمیدهد چنین مردمی چگونه با میلیاردرهای رانت خوار مسابقه بدهند. این مسابقه اساسا ظالمانه و ناعادلانه است منطق نئولیبرالیزم همین مسابقه ناعادلانه است.
در این زمینه کتابی به نام درسنامه مختصر لیبرالیزم کلاسیک و نئولیبرالیزم دارم یا کارهای دیگری، چون نئولیبرالیزم ایرانی و تهاجم فرهنگی.
شانس آوردیم که حوزه نظامی – امنیتی به دست لیبرالها نیست وگرنه آن را هم مثل اقتصاد نابود میکردند
جریان انقلابی در مقابل جریان نئولیبرال چه وظیفهای بر گردن دارد؟
ایران امروز اسیر عملکرد نئولیبرالهاست از سال ۶۸ تاکنون نسخههای مختلف نئولیبرالی در حال پیاده شدن است از سال ۶۸ به بعد نوعی ارتجاع و بازگشت به قبل از انقلاب شکل گرفت بازگشت شبه مدرنیستی.
انقلاب اسلامی توانست تجسم سیاست شبهمدرنیته غربگرای رژیم پهلوی را نابود کند، اما اقتصاد و فرهنگ شبهمدرنیته را نابود نکرد چرا که حلقه مدیریتی شبهمدرنیزم که از الگوهای نئولیبرالی استفاده میکرد قدرت را در جمهوری اسلامی در دست داشت و در همه این سالها به صورت قاطع بر مسند باقی ماند و در دو حوزه دیگر به خصوص در قوه مقننه هم کم و بیش حضور مستمر داشتند.
ریل گذاریهایی که در اقتصاد و فرهنگ در کشور صورت گرفته کاملا نئولیبرالی است. هم اکنون در جامعه ما یک نوع تقابل بین جبهه انقلابی آرمانگرایی که عدالتخواهی را دنبال میکنند، اما امکانات اجرایی چندانی ندارند نه مجلس و نه دولت دستشان است و در جاهای دیگر هم حضور مسئولیتی کم رنگ دارند با جبهه نئولیبرالی که کاملا مسئولیتها را در قبضه قدرت گرفته وجود دارد.
تنها شانسی که آوردهایم حوزه امنیتی- نظامی به دست جناح انقلابی است وگرنه نئولیبرالها آن را هم مثل اقتصاد و فرهنگ نابود میکردند. اگر هم کارآمدی در گوشهای از حوزه اقتصادی و فرهنگی میبینید تلاش جریان انقلابی بوده که روبان افتتاح آن توسط جریان نئولیبرال با اکره قیچی شده است. لذا بر ذمه جریان انقلابی است که حوزههای اقتصاد و فرهنگ را هم در جایگاه انقلابی و اسلامی خود قرار دهد.
اگر طبقه نئولیبرال سرمایهدار در سیاست باقی بماند باید منتظر وضعیت بدتر اقتصادی در ایران باشیم
به نظر شما شرایط اقتصادی ایران از این بدتر هم میشود؟
روندهای کلان اقتصادی و فرهنگی حتی برآیند شورای عالی انقلاب فرهنگی شبهمدرن نئولیبرال است اگر این ارتجاع شبهمدرن نئولیبرال بتواند در ساخت سیاسی حضور بسیار نیرومند پررنگ در کنترل کامل خود بگیرد استحاله جمهوری اسلامی ایران تمام و کمال رخ داده است آن موقع باید منتظر وضعیتی بسیار دشوارتر از امروز در همه حوزهها از جمله حوزه اقتصادی کشور باشیم.
حقیقت این است که نسخه انقلابی، اسلامی، آرمانگرا و عدالتخواه به حوزه اقتصاد وارد نشده و اقتصاد را به صورت انقلابی زیر و رو نکرده است و تمام مشکلات ما در اقتصاد از رکود، تورم بیکاری و آسیبپذیری شدید از تحریم به علت این عدم تغییر ساختاری مربوط است.
البته خود دکتر زرشناس و یا دانشجویان ایشان در این مورد بسیار کوتاهی کرده اند و جز یک فصل از غرب شناسی که برای چند سال پیشه و کیفیتش بسیار بده دیگر صوت انچنانی از ایشان نیست.
اقای زرشناس میشه گفت جزو معدود افراد در این کشوره که غرب و مبانی شناختی انها را بصورت اصل مطالعه کرده اند در تمام حوزه های سیاسی اقتصادی هنر 7 گانه و فرهنگی و غیرو ووو...اشراف دارند
بسیار مطالعه گر و دانا و دارای عمق تحلیلی بسیار عالی .امیدوارم بتونید بیشتر از این فرد مطالب بزارید و اگاهی بدهید تشکر