عدم انتخاب سخنگو از جانب دولت به یکی از معضلات اساسی برای مردم و رسانه از جهت پاسخگویی به چالش امروز کشور بدل شده و باید دید که این عدم انتخاب چه دلایلی دارد و چه تأثیرات سوئی برای جامعه خواهد داشت.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - نوشین نثاری، سخنگویی دولت در ایران سمتی است که با استقرار هر دولت پس از مراسم تحلیف، از جانب رئیسجمهور منصوب میشود و بهعنوان اصلیترین مرجع اطلاعرسانی عملکرد دولتها، وظیفه پاسخگویی در قبال اقدامات دولت را بر عهده دارد. بااینحال سایر اعضای کابینه دولت نیز موظفاند در جریان اطلاعرسانی به رسانههای جمعی مشارکت داشته باشند و علاوه بر اینکه یک سخنگو اطلاعاتی را از سطح جامعه دریافت میکند، دادههایی را در اختیار مردم قرار میدهد تا ابهامات شفاف سازی شوند. اما فارغ از اینکه دولت ما مدتی است که سخنگو ندارد. دولتهای چهارم، پنجم و ششم نیز در تمام طول عمر خود تصمیم به عدم استفاده از سخنگو گرفته بودند، اما میدانیم که فقدان سخنگو در دولت سبب شکلگیری پرسشهای بی شماری در افکار عمومی میشود.
نبود سخنگو بلای جان دولت در بهترین حالت انفعال دولت در پاسخگویی سبب خواهد شد تا میدان پاسخگویی و تشریح وضعیت در اختیار افرادی خارج از دولت قرار گیرد و این موضوع خود باعث شکلگیری فضایی میشود که به دلیل سکوت دولت میتوان هر نوع تحلیلی را بهراحتی در مورد عملکرد دولت ورود داد. این اظهارات تأثیر بسزایی بر افکار عمومی دارد. فرضیه دیگری درباره سکوت دولت و عدم انتخاب سخنگو وجود دارد و آن این است که دولت دریافته است که پس از هر اظهارنظر شرایط اقتصادی که مصداق آن وضعیت بازار ارز بوده، ضعیف میشود و به همین دلیل دولت تصمیم به سکوت گرفته و قصد دارد بهجای صحبت با اقدامات عملی، شرایط را کنترل کند. شاید حتی یکی دیگر از دلایلی که باعث عدم انتخاب سخنگوی دولت است این باشد که در این شرایط کسی حاضر نمیشود این مسئولیت را بپذیرد و البته دولت هم برنامهای برای پاسخگویی ندارد، زیرا حتی در دورهای هم که دولت سخنگو داشت، وی بهجای تشریح مواضع، عملکرد دولت را توجیه میکرد. علی صوفی عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در مورد انتخاب نکردن سخنگو از سوی دولت ضمن غیر طبیعی خواندن عدم تصمیم دولت در این مورد میگوید: دولت باید به صورت منطقی با مردم ارتباط داشته باشد. مردمی که به دولت و رئیسجمهور رأی دادند باید در جریان فعالیتهای دولت قرار بگیرند. در شرایط فعلی که وضعیت کشور تا حدودی غیرعادی است لازم است که دولت با انتخاب سخنگو مسائل مهم را برای مردم تبیین کند؛ بهویژه در عرصه اقتصادی که مشکلات اقتصادی با معیشت مردم گره خورده است. در این شرایط اظهر من الشمس است که بیشتر از گذشته ارتباط بین دولت و سایر ارکان نظام با مردم باید قویتر و شفافتر، صمیمانهتر و تأثیرگذارتر باشد.
مردم چه میخواهند؟! امروزه سخنگو باید توانایی انتقال مسائلی که در دولت میگذرد را داشته باشد و در درجه اول شخص رئیسجمهور باید این ارتباط را با مردم برقرار کند، زیرا بههرحال سخنگو یک واسطه بین دولت و مردم است. لازم است که سخنگو دولت بداند که افکار عمومی به چه مواردی حساس است و بداند که مردم چه سؤالاتی از دولت دارند و سخنگو باید این هوش و ذکاوت را داشته باشد که افکار عمومی را درک کند و بتواند بهدرستی پاسخگوی افکار عمومی باشد. ظاهراً دولت فکر میکند ارتباط دولت با افکار عمومی یا سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن تأثیری بر جامعهٔ مدنی نمیگذارد و این از ناحیه سخنگو و ناحیهٔ خود رئیسجمهور مشهود است. حال که دولت سخنگو ندارد - سخنگویی که میتوانست در اوج کش مکشهای نظام اقتصادی نقش روشنگری ایفا کند - جای خالی آن سؤال و پرسشهایی را در ذهنها تلنبار کرده و حدود ۲۵ هفته است که جلسات هفتگی سخنگوی دولت تعطیل است و مشخص نیست که چه زمانی قرار است پاسخگویی دولت از طریق سخنگو مجدد برقرار شود. آنچه مسلم است این است که دولت با همهٔ عملکردهای خوب و بد خود باید مهمترین راههای ارتباطی خود با رسانهها را دوباره احیا کند، حلقهای که خبرنگاران بتوانند از طریق آن و بدون واسطه تمامی سؤالات و دغدغههای مردمی را به گوش سخنگو و نهایتاً دولت برسانند، هرچند در جواب فقط بله و خیر بشنوند. با نگاهی به وضع موجود متوجه میشویم که ضعف اطلاعرسانی دولت فقط مختص ماههای اخیر و نداشتن سخنگو نیست. متأسفانه دولت از ابتدای تشکیل و حضورش حتی در دورهٔ اول هم آنچنانکه بایدوشاید از امکان پاسخگویی مناسب برخوردار نبوده است. افکار عمومی، سیاسیون و نخبگان انتظار دارند که در جریان اقدامات دولت قرار گیرند و این مسئله موجب کم شدن اعتماد مردم به دولت میشود.