آخرین اخبار:
کد خبر:۷۵۳۶۰۶
گفتگوی ویژه|

شهید جهادی دهه‌هفتادی به روایت پدر/ «امیرمحمد» جانش را در راه مردمش فدا کرد

پدر شهید اژدری گفت: در سفری که به تبریز داشتیم کفش چرم دست دوزی خریده بود. فردای روزی که از سفر برگشتیم، دیدیم که یک دمپایی پاره به پا دارد؛ متوجه شدیم که به جایی رفته و کسی به او گفته کفش نداری به ما بدهی؟ و او هم بخشیده بود.

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-نیلوفر هوشمند؛ امیر محمد اژدری، جهادگر نمونه و جوانی بود که چند ماه قبل در راه کار جهادی پ،س یک سانه رانندگی جان خود را در راه مردمش بخشید. آوازه او  نه تنها ب رزبان همه جهادگرها که هم نسل هایش نیز پیچیده است. همین امر سبب شد تا به منزل پدری او رفته و با خانواده اش به گفتگو بنشینیم.

پدر شهید جهادگر امیرمحمد اژدری  در ابتدا با اشاره به اینکه فعالیت‌های جهادی فرزندش قدمتی دیرینه دارد، گفت: وقتی که امیرمحمد ۱۳ سال داشت برای اولین بار به اردوی جهادی رفت. او از این اردو بسیار تاثیر گرفته بود و همین شروعی بود برای فعالیت‌های جهادی ۱۳ ساله او تا اینکه در این راه به شهادت رسید. بعد از اینکه امیرمحمد وارد دانشگاه شد با همکلاسی‌های دوران مدرسه اش و معلم آن دوره (آقای مسکنی) «قرارگاه جهادی امام رضا» را راه اندازی کردند و در آن به فعالیت پرداختند و اوج فعالیت‌های او در این قرارگاه آغاز شد.

پدر شهید اژدری با اشاره به اینکه فرزندش دغدغه مشکلات مردم را داشت، گفت: آنقدر دغدغه و درد مردم را داشت که ما او را خیلی کم در خانه می‌دیدیم و مدام در حال رسیدگی به مشکلات، در جلسات و یا فعالیت‌های جهادی بود. عشق و دلسوزی او نسبت به مردم توصیف ناپذیر است. وی بیشتر روز‌های هفته را مشغول فعالیت جهادی بود تا جایی که شاید ۲ یا ۳ روز در هفته آن هم ما او را چند ساعت در خانه می‌دیدیم و بیشترین دغدغه اش باز کردن گره مشکلات مردم بود دوستان او هم به اتفاق همین را می‌گویند که او حتی در کار‌های اداری و ... نیز مشکل‌گشا بود و هر جا کار بچه‌های جهادی گیر می‌کرد به امیرمحمد زنگ می‌زدند.

وی افزود: کار‌های جهادی که او انجام می‌داد آنقدر گستردگی داشت که ما ثلثِ ثلث آن را هم نمی‌دانستیم. بعد از شهادتش متوجه گستردگی فعالیت‌هایش شدیم و تا این حد گستردگی اقدامات او را نمی‌دانستیم. تا قبل از سال ۹۳ گروه‌های عمرانی را به مناطق محروم کشور می‌برد و بعد از سال ۹۳ آغازگر اردو‌های جهادی پزشکی بود که این کار بسیار کار سنگینی بود، اما او به خوبی توانست از پس آن بربیاید و با استقبال گسترده‌ای روبرو شد.

پدر شهید اژدری در مورد خلقیات پسرش گفت: اخلاق خوش او زبان زد همه جهادگر‌ها است و از بچگی نیز شیطنت و آزار و اذیتی نداشت و حتی خواسته‌ای نیز نداشت و خیلی از دوستان او نمی‌دانستند که او در منطقه یکِ تهران زندگی می‌کند و بعد از شهادتش تعجب کرده بودند که او در این منطقه زندگی می‌کند و با این حال تا این حد به فکر محرومین است. با وجود اینکه تمام امکانات برایش مهیا بود عشق این را داشت که به محرومین کمک کند. گاهی به او تذکر می‌دادیم که فعالیت هایت را کمتر کن چرا که با این از حجم فعالیت اگر بخواهی ازدواج کنی دختر‌های امروز با این شرایط کنار نمی‌آیند، اما همیشه تکه کلامش این بود که کار‌های را که من انجام می‌دهم بعدا خواهید فهمید که چه بوده است و ما تا آن زمان متوجه حرف هایش نمی‌شدیم.

وی ادامه داد: در یک سفری که به تبریز داشتیم کفش چرم دست دوزی خریده بود فردای روزی که از سفر برگشته بودیم به خانه آمد و دیدیم که یک دمپایی پاره به پا دارد دلیلش را از او جویا شدیم و فکر می‌کردیم که شاید کفشش را در مسجد دزدیده باشند. اما متوجه شدیم که به جایی رفته و یک نفر به او گفته کفش نداری به ما بدهی و او هم کفشش را درآورده و به او داده است و دمپایی پاره‌ای را به پا کرده و آمده است. یک ساعت گران قیمت داشت که در یک دوره همی دوستانه وقتی دوستانش گفته بودند هر کسی هر قدر می‌تواند کمک کند ساعتش را درآورده بود و به آن‌ها داده بود و گفته بود این را بفروشید.

پدر این جهادگر شهید با اشاره به اینکه نسل امیرمحمد باید فعالیت‌های او را ادامه دهند، گفت: من به دوستان او هم گفتم تا می‌توانید به کار‌های جهادی ادامه دهید چرا که این کشور محروم کم ندارد و متاسفانه دولتی را داریم که به فکر محرومین نیست و امیرمحمد کاری کرد که به او والی دهه ۷۰ می‌گویند. برای خیلی‌ها قابل تعجب است که یک دهه هفتادی بتواند این همه فعالیت داشته باشد و من به او افتخار می‌کنم و امیدوارم بتواند الگوی خوبی برای بچه‌های دهه‌های ۸۰ و ۹۰ باشد چرا که این‌ها کسانی هستند که انقلاب را ندیده‌اند و با این وجود پای این انقلاب ایستادند و به محرومین کمک می‌کنند.

وی با اشاره به کار‌های ناتمام فرزندش گفت: امیرمحمد دو کار بسیار مهم داشت که می‌خواست انجام دهد، اما عمرش کفاف آن کار را نداد. یکی ساخت و افتتاح مدرسه «سیرکانه» بود و دیگری تهیه یک  دستگاه «ماموگرافی» برای یکی از مناطق محروم بود که بودجه آن را فراهم کرده بود تا آن را خریداری کرده و به مناطق محروم ببرد. خوشبختانه ابتدای سال ۹۸ این مدرسه افتتاح خواهد شد و دستگاه ماموگرافی نیز برای آن منطقه خریداری گردید. بعضی اوقات برخی فکر می‌کردند که چطور یک جوان به این سن می‌تواند این همه فعالیت کند یکی از جهادگر‌ها می‌گفت: با یکی از مسئولین کشور جلسه‌ای داشتیم و او را به این جلسه فرستادیم آن مسئول با من تماس گرفت و گفت: فردی که برای جلسه فرستاده‌ای بچه است و ما به او گفتیم بعد از جلسه با شما صحبت خواهیم کرد؛ که بعد از جلسه آن مسئول کشوری به امیرمحمد گفته بود ما می‌خواهیم از تو برای کار‌های وزارتخانه مان استفاده کنیم و از ایده هایت کمک بگیریم چرا که امیرمحمد پختگی بسیار بالایی در کار داشت.
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار