به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، نوشته های بسیاری از ما به جز پیام آگاهانه یعنی تحلیل عموما تکنیکی نوشته که در مرکز توجه قرار می گیرد، حاوی پیامهایی در پیش زمینه پیام اصلی نیز هست، پیامی که عموما در حاشیه متن به مخاطب منتقل میشود.
وقتی غیر اقتصاددانان نوشتههای برخی از دوستان محقق اقتصاد ایران را می خوانند، اینگونه تصور می کنند که در اقتصاد آمریکا، اروپا یا ژاپن هیچ چیزی به نام تورم وجود ندارد و ایران تنها کشوری است که گرفتار تورم است. چنین نوشته هایی بیشتر از بار علمی برای مخاطبان فضای مجازی که عموما اقتصاد نمی دانند و تنها مهندس یا عالم اجتماعی یا معلم مدرسه و غیره هستند، سیاه کننده ایران -با وجود همه ضعفهایی که به آن پرداخته ایم- و سفید کننده اتحادیه اروپا و ایالات متحده است، واقعیت ندارند وتنها در فروپاشی هر چه بیشتر سرمایه اجتماعی -خود به خود در حال کاهش ما- نقش ایفا می کنند.
طنز روز گار اینکه جریان اصلی اقتصاد ما نیز متمایل به تئوری های آزادی اقتصادی هستند. منجمله به مکتب اتریش که دهه هاست که گزاره اصلی آن اینچنین استوار است: خلق پول آسان چه از راه سود صفر چه از راه خلق پول بانک مرکزی به ایجاد ثروتهای هنگفت و نامتقارن، انحصارات مالی گروه های خاص و نهایتا تورم می انجامد.
از بحران ۲۰۰۷ تا به امروز بیلیون ها دلار پول عمدتا از راه خرید اوراق بانک مرکزی به بازارهای آمریکا و اتحادیه اروپا پمپاژ شده است. آیا مکتب اتریشی در پیش بینی تحقق وقوع تورم دچار اشتباه شده است؟ خیر، غیر از اینکه عنوان تورم به "حباب" تغییر داده شده است و به ایجاد برندگان اندک در بازارهای مالی و بازندگان زیاد بین مردمان کوشای جامعه منجر شده است. افراد دانا در بخشهای غیر واقعی اقتصاد و علی الخصوص گروههای نخبه منجمله هدج فوندها مثل jpmorgen و blackrock یا goldmansachs به تجارتهای میلیارد دلاری در بازارهای کمتر شناخته شده اما بسیار حجیم و متورم سرمایه و مشتقات مالی مشغولند در حالی که عامه مردم در اروپا و یا آمریکا به گذراندن زندگی با اخذ بدهی از وامی به وام دیگر برای خرید خانه، اتومبیل یا تحصیل یا مسافرت راضی هستند.
حقیقت این است که پایین آوردن نرخ سود در آنجا نه تنها حاصل پس انداز مردم را هیچ کرده است اما از طرفی نیز اجازه کسب قدرت خرید بدون تلاش از هیچ -مانند ایران- را از مردمان عادی سلب کرده است و آنها را به کار و تلاش برای باز پرداخت بدهی اخذ شده واداشته است.
پاشنه آشیل اقتصاد دلار و یورو اما اینجاست که تزریق بیلیون ها دلار پول چه از راه عملیات بازار باز چه پایین تر آوردن سود نیاز مبرم جلوگیری از بحران اقتصادی ای فراگیر تر از سال ۲۰۰۷ است تا نهادهای بانکی؛ و همچنین برای اینکه نهادهایی مانند دولتها و صندوقهای بازنشستگی از خطر سقوط ارزش سهامها و بازارهای مشتقه در امان بمانند. از سویی اما متورم کردن بازارهای مالی تا بی نهایت نیز امکان پذیر نیست.
بحرانی که ذکر شد محور اصلی هر روزه انتقاد های اقتصاددانان بزرگ اروپا به بانک مرکزی اروپا است زیرا آنها اعتقاد دارند فایننشیالایز کردن اقتصاد یک جامعه از راه خلق پول "راهی به سوی اسارت" است که تنها به انتفاع گروه های خاص انجامیده است و نه چیز دیگر.
این در حالی است که امروز در کشور ما برخی با پیش فرض اینکه هر چه در سیستم اتحادیه اروپا و آمریکا اتفاق می افتد درست است و فساد تنها زاده تصمیم گیریهای نظام اقتصادی ماست، آدرسهای اشتباه می دهند. بیایید به جای سیاه و سفید کمی نیز خاکستری ببینیم. این به ثواب و صواب نزدیکتر است.
حامد خلیلی دانشآموخته اقتصاد از دانشگاه کلن آلمان