گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- امیررهام شجاعی؛ درست در شرایطی که بسیاری تصور نمیکردند آمریکا از برجام خارج شود، این اتفاق افتاد. این موضوع سبب شد تنش ها در سه جبهه افزایش یابد جبهه نخست در جامعه سیاسی آمریکا بین موافقان و مخالفان برجام بود. جبهه دوم بین آمریکا و اروپا و جبهه سوم در جامعهی سیاسی ایران بین طرفداران گفتار مذاکره با طرفداران گفتمان مقاومت.
خروج آمریکا از برجام و تنشهای ایجاد شده
آن چه درباره جبهه اول حائز اهمیت است، یکپارچگی و همگرایی فکری بین ترامپ و اعضای کابینه در اتخاذ سیاست خصمانه نسبت به ایران است. که ترامپ نشان داده است برای حفظ این همگرایی، از هیچ اقدامی فروگذار نیست و حتی اگر لازم باشد جان بولتون را هم کنار میگذارد. اما در طرف دیگر موافقان سابق برجام که طیف وسیعی از دموکراتها هستند، انتقاد از سیاستهای پُر مخاطرهی ترامپ را تندتر کردهاند و از او به عنوان یک تاجر قمار باز یاد میکنند که با کوبیدن بر طبل آشوب و بردن آمریکا به ورطهی جنگ، قصد دارد با فروش سلاح، خزانه را پرکند. اما در جبهه دوم، یعنی بین آمریکا و اروپا، باید خروج از برجام را شروع یک فصل جدید از روابط بین اروپا و آمریکا توصیف کرد. بعد از خروج آمریکا از برجام، که عملا به لحاظ قانونی به معنای نقض یک جانبه این توافق بود، یک نوع خلاء در سیاست خارجی ایران و اروپا برای تعیین سرنوشت برجام بهوجود آمد و این توهم که برجام بدون آمریکا میتواند عینیت یابد، خط مشی سیاست خارجی ایران شد.
خروج آمریکا از برجام از یک سو و زمزمههای خروج قطعی انگلستان از اتحادیه اروپا، از سوی دیگر نشان میدهد دولتهای انگلیس و آمریکا به دنبال ایجاد یک هژمونی جدید غیر وابسته به اروپا در جهان هستند هژمونی جدیدی که باید در برابر بزرگترین قدرت صنعتی جهان در آیندهای نه چندان دور یعنی چین، بایستد. اما جبهه سوم که برجام فصل جدیدی از کشمکشهای آن را رقم زد، جدال بین گفتمان مذاکره و گفتمان مقاومت در جامعهی سیاسی ایران بود.
مهمترین موضوعی که دولت تدبیر و امید در جریان تبلیغات انتخاباتی برجسته کرده بود، موضوع سیاست خارجی و بیرون آوردن ایران از انزوای سیاسی در سطح جهان بود. اتخاذ این سیاست به طور واضح به معنای مذاکره با آمریکا درباره برنامه اتمی ایران و رسیدن به یک توافق جامع بود. این سیاست به معنای عینی کلمه، یک سیاست یک بُعدی در شبکهی چند بعدی مسائل داخلی و بین المللی به حساب میآید مؤید این ادعا، نداشتن برنامههای موازی و جایگزین جامع در امور داخلی و بینالمللی و به ویژه در مسائل اقتصادی بود. حتی اگر آمریکا از برجام خارج نمیشد، مراودات تجاری ایران باید مبتنی بر واردات مواد خام و صادرات محصولات ملی انجام میشد و نه تبدیل شدن ایران به بازار مصرف کالاهای خارجی به ویژه کالاهای اروپایی. تجربهی پسابرجامی اقتصادی نیز، لزوم تکیه بر ظرفیتهای داخلی را بیش از پیش آشکار میکند.
چه باید کرد ؟
اما سرنوشت این تنشهایداخلی ناشی از فروپاشی برجام بیش از هر چیز دیگری به ثتبیت و یا عدم تثبیت دیدگاهِ تکیه بر درون و توان داخلی، برای حل مشکلات بستگی دارد. اصولاً سیاست خارجی تنها درصورتی میتواند موفق باشد که درکنار سیاست داخلی و مکمل آن باشد. تجربه تاریخی نشان داده است تنها حکومتهایی در پیشبرد سیاست خارجی خویش موفق بودهاند، که پیش از آن که انتظار چیدن میوه های سیاست خارجی را داشته باشند، همزمان دو رویکرد را در داخل اتخاذ کرده باشند:
با توجه به تجربه برجام و دوران پسابرجامی و با تحلیل علل بنیادی مشکلات بهوجود آمده میتوان گفت مهمترین درسی که برجام به دستگاههای تصمیمسازی و نهادهای سیاسی ایران میدهد این است که هر نگاهی به خارج، باید متکی بر بسترهای درونی باشد و پیش از بهرهبرداری از هر توافق بینالمللی، باید ظرفیت استفاده ملی گرایانه در داخل کشور، فراهم شود. در روابط بینالملل و به خصوص بعد از قرارداد صلح ورسای ثابت شده است که یک دولت در حوزهی سیاست خارجی در صورتی موفق خواهد بود که از یک بُعدی گرایی بپرهیزد و به هر گونه امتیاز بینالمللی به عنوان یک برنامه اضافی و نه اصلیِ ثبات حاکمیت خویش بنگرد.
ایرانهراسی نوین و ضرورت احیا مناسبات منطقهای
به نظر میرسد باتوجه به ناتوانی اروپا در برآورده کردن خواستههای برجامی ایران، متعهد بودن به برجام، معنایی جز خودتحریمی نخواهد داشت. به راه افتادن موج جدیدی از ایران هراسی و بهویژه معرفی ایران از سوی آمریکا به عنوان عامل اصلی حمله به تجهیزات نفتی آرامکو عربستان، بیش از هر چیز دیگری، ماهیت ضد دیپلماتیک سیاست خارجی آمریکا را نمایان می کند. در برابر این چنین سیاستی یا باید همچون تجربهی تلخ برجام ، خام مذاکره شد و یا اینکه با استفاده از ظرفیت های غیر وابسته به دلار، در عصر افول قدرت هژمونیک آمریکا, مراودات دو جانبه و یا چند جانبه را به خصوص در منطقه، احیا نمود. از جمله مواردی که میتواند نوید دهندهی افزایش مناسبات غیر وابسته به دلار باشد، احیای اتحادیههای چندجانبه مانند اتحادیه اقتصادی اوراسیا است. در شرایطی که کشورهایی مثل چین، روسیه و از تحریم های آمریکا علیه ایران پیروی نکردهاند، میتوان به همکاریهای سودمند منطقهای به عنوان فرصتی جهت درهم شکستن سلطهی اقتصادی آمریکا نگریست.
به گزارش روزنامه «النهار»، «خالد جار الله» معاون وزیر خارجه کویت در اولین واکنش رسمی این کشور درباره پیامهای اخیر رد و بدل شده میان تهران - ریاض اعلام کرد که کویت نسبت به سخنان اخیر مقامهای ایرانی و عربستانی بهویژه سخنان «محمد بن سلمان» برای حل و فصل بحرانهای منطقه به شکل مسالمتآمیز خوشبین است.[1] به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از دیلی صباح، رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه در نشست خبری مشترک با روحانی تأکید کرد که آنکارا به حمایت و پشتیبانی خود از ایران در برابر تحریمهای ظالمانه آمریکا که بر هم زننده ثبات و امنیت منطقهای است، ادامه خواهد داد.
اکنون نیز با توجه به اذعان چندین بارهی وزیر امور خارجه مبنی بر اینکه اروپا ارادهای برای تضمین منافع برجامی ایران ندارد و در شرایطی که بستر همکاریهای منطقه ای فراهم شده است،[2] به نظر میرسد باید بیش از پیش به ظرفیتهای داخلی تکیه کرد و بهجای چشم دوختن به خارج ، به هدایت نیروهای حاصل از ثبات درونی برای اتخاذ سیاستهای مقتدرانه خارجی، توجه نمود.
رهبر معظم انقلاب نیز چندین بار در دو سال اخیر و همینطور در همین هفته، در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان خطاب به دولت تاکید کردند که انتظارهای رکودزا را رها کنید و معطل برجام و اروپایی ها نمانید.
ایشان با بیان اینکه باید به داخل دل ببندیم و همه توان را برای رونق تولید بهکار گیریم رونق تولید را کلید حل مشکلات اقتصادی مردم از جمله گرانی، تورم و کم شدن ارزش پول ملی عنوان کردند.
[1] http://www.irna.ir/news/83501445