شنیدن صدای مردم و صدای مردم شدن همچنان از ساحت هیأتهای سنتی دور است. همچنان هیأتها، پیامرسان یک طرفه هستند و نتوانستهاند خود را در قد و قامت یک رسانه تعاملی عرضه کنند.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، متن پیش رو یادداشتی است از مصباح الهدی باقری، پژوهشگر هسته احیاء امر مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) که در ادامه از نظر میگذرد.
یکی از خاستگاههای مؤثر در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، هیئات مذهبی بودهاند که بزرگان انقلاب با استفاده از همه ظرفیتهای آنها، به مبارزه مردم جهت و سرعت میدادند. در همین راستا، حتی نمادهای هیئات و نوحههای آنها، رنگ و بوی کاملاً سیاسی، به روز و ضد رژیم طاغوت گرفت. جالبتر اینکه شکل سنتی هیئات که عمدتاً یا در محلی سربسته یا در محدودهای محلی بود، به خیابانهای اصلی شهر آمد و بعضاً در قالب اجتماعی بزرگ از هیئات، صدای بلند و خواست رسای انقلاب و محو طاغوت را به گوش سردمداران رژیم رساند:ای شاه خائن آواره گردی/ خاک وطن را ویرانه کردی / کشتی جوانان وطن؛ آه و واویلا / کردی هزاران تن کفن؛ آه و واویلا / مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه
بعد از پیروزی انقلاب، هیئات به شکلی خفیفتر این نقش خود را در شکلگیری حکومت خاصه در سالهای آغازین تا شروع جنگ تحمیلی ایفا کردند. در دوره دفاع مقدس به دلیل اتمسفر فراگیر دفاع و مقاومت و عزت و غیرت و شهادت و سعادت، هیئات نقش برجسته تری گرفتند و چه در میدان جنگ و چه پشت جبههها هیأتها به میدان داری و آماده سازی روحی برای جهاد با دشمن تبدیل شدند. با پایان جنگ و روی کار آمدن دولتهائی با شعارهای عافیت طلبانه، اغلب هیئات نتوانستند نقش تاریخی خود را برای اصلاح و اعتلای جامعه توحیدی و علوی ایفا نمایند و حتی ظرفیت ایجاد شده برای رد و بدل حرف و پیام و نگاه و نقد مردم نیز کور و مسدود گردید. در واقع هیئات به دوره ماقبل شروع مبارزه برگشتند و نقش کاملاً سنتی و تا قسمتی غیر مؤثر را برای خود پذیرفتند و نقش آفرینی دیروزشان برای مبارزه به نقش پذیری امروزشان به عنوان محمل و رسانهای مؤثر برای رفت و برگشت پیام (بخوانید دردها و دغدغههای مردم و جامعه)، ترجمه نشد.
حتی بعضی از متولیان هیئات سعی بلیغ نمودند که با تعریف این نقش زیر عنوان سیاسی شدن هیئات و ابزار دست شدن ارباب قدرت، از به اصطلاح آلودگی آنها به سیاست جلوگیری کنند. گفتار، کردار و رفتار برخی از اولیای امر با هیئات نیز در این کانالیزه شدن و خالی شدن از ایفای نقش معاصر، بیتأثیر نبود. از طرف دیگر، امامین انقلاب تلاش داشتند تا هیئات را به عنوان بازویی توانمند برای رسیدن انقلاب به اهداف والا و متعالیاش به جامعه و مردم معرفی نموده و نقش آفرینی آنها را نه به عنوان نماد و شعاری یکبار مصرف و یا با مصرف محدود، بلکه به عنوان پیوستی لاینفک و ضروری برای سعادت جامعه و تسهیلگر آن، مورد توجه و اعتنا قرار داده و میدهند.
امروز، در چهل و یک سالگی انقلاب، آنچه شاهدیم وجود طیفی از تفکر هیأتی است که یک سر آن هیئات با نقشی سنتی، تاریخ گرا و دیروزی رخ مینمایند و در سر دیگر طیف، هیئات با نقشی امروزی و انقلابی هستند و البته بین این دو سر طیف، اکثر هیأتها در گونههای رقیق یافته از ترکیب هر دو جنس مشاهده میشود.
در تفکر هیأت سنتی یا به نوعی گذشته محور (در یک سر انتهای طیف)، اولویت اول، جلای شخصی و تزکیه فردی است که برای مراتب خفیفتر آن، میتوان از مفهوم کیف و حال شخصی استفاده نمود. در این تفکر، جریان زندگی امروز مردم و جریان جامعه، بیرون از هیأت است و در درون هیأت به تربیت اسلامی و اعتلای اخلاقی همراه با ارتقاء معرفت دینی افراد با محوریت تبیین مفاهیم دینی و سیره بزرگان دین در لباس منبر و وعظ و توسل به اهل بیت (در قالب مدح و روضه و نوحه) پرداخته میشود. میتوان گفت: کسب معارف دین از این طریق، به نوعی گوشهگیری، نگاه نقدی و بیرون گودی با تمرکز بر خود و بدون نگاه جامعهساز منجر میشود.
در سر دیگر طیف که تفکر هیأت امروزی و انقلابی وجود دارد، دغدغه زندگی امروز فرد و احوال جامعه مورد توجه توأمان است. در حقیقت میخواهد دغدغه و مسأله جامعه و انقلاب را زنده بدارد و تربیت اجتماعی و انقلابی را محور فعالیت و نقطه اثر خود قرار داده است. به عبارت دیگر، افراد از اطراف خود و اجتماع معاصر و فهم مبارزه دائمی جریان حق و باطل متأثر میشوند.
حال در میان این دو سر طیف، انواع مختلفی از هیأتها که اکثریت آنها را تشکیل میدهند، حیات یافتهاند که به یکی از دو سر طیف نزدیکتر بوده، ولی از سر دیگر طیف نیز بیبهره و خالی نمیباشند. در واقع، با هیأت سنتی مواجه میشویم که علاوه بر هدف خودسازی و ارتقاء معرفت دینی مخاطبین، کمی هم به مسائل روز و معاصر ورود کرده، ولی خود را درگیر آن ننموده است. همچنین با هیأت امروزی مواجه هستیم که دغدغه جامعه سازی و مسائل معاصر را دارد، اما از ارتقای معرفت دینی و اعتلای خلقی و فردی خالی نیست.
مؤلفه مهمی که هیأتها را در این طیف موقعیت سازی میکند، جهان بینی و بینش و خواست بنیانگذاران، موسسین و موثرین آن است، اما برای تغییر وضعیت و موقعیت، مؤلفههای مهم دیگری هم وارد میشوند که از آن جمله مخاطبین هیأت واقتضائات زمانه هستند که اجازه هر حرکت و عزیمتی را به هیأت نمیدهند.
آنچه که امروز از هیأتها سراغ داریم، این است که حضور مؤثر آنها غالباً مرتبط با روزهای شادی (ولادت و اعیاد اسلامی) و سوگ و عزای اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است و در سایر موارد و موقعیتها، کمتر این تأثیر را میبینیم. در حقیقت، حضور هیأت در میان مسائل و مشکلات مردم و اهداف و آرمانهای انقلاب کمتر به بروز و ظهور مینشیند و بعضاً هیأتی شدن معادل حسی از رهبانیت دینی و گوشهنشینی برای حفظ و ارتقای معرفت فردی است. حتی در موضوع پر اهمیت اربعین هم معدود هیات هائی سراغ داریم که خود را برای آن فضا و اقتضائات معاصر جامعه ایمانی و امت اسلامی و محرومین و مستضعفین خو آماده کرده باشند.
اینکه نیازهای مردم و انقلاب و جهان اسلام و دنیای معاصر چیست و هیأتها در چه سطحی و چگونه باید ورود کنند، بحث مستوفایی است، اما قبل از آن همچنان در مورد گره خوردن هیأتها و ورود به این امور، موانع بینشی یا نگرشی بلندی وجود دارد که حتی کوچکترین دخالت و حضوری را نوعی «آلودگی» و «انحراف» برمیشمرند.
البته بحث خیریهها و دستگیری از نیازمندان سابقه نسبتاً طولانی در هیئات خاصه هیأتهای قدیمی دارد، اما این امر کمتر مأموریت جامعه سازی را برای هیأتها مفروض میداند. از همین جنس و کمی سازمان یافته و مأموریتی تر، حضور هیأتها در زلزله کرمانشاه به میانداری حاج حسین یکتا و شعار «هر هیات، یک روستا» را میتوان مثال زد که بیشتر با فضای دغدغههای اجتماعی سازگار و همراه است.
با این همه، شنیدن صدای مردم و صدای مردم شدن همچنان از ساحت هیأتهای سنتی دور است. همچنان هیأتها، پیامرسان یک طرفه هستند و نتوانستهاند خود را در قد و قامت یک رسانه تعاملی عرضه کنند. همچنان هیأتها حرف میزنند و کمتر گوش میدهند. همچنان هیأتها حتی در بهترین شکل ها، عرضه کننده هستند و کمتر خود را مخاطب، تعریف کرده اند.
در دو جنبش اعتراضی اخیر کشور که در دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ رخ داد، باز هم هیأتها را فاقد برنامه مؤثر برای هدایت جریان اعتراضی به شکل سالم و سازمان یافته اش بودیم و در نبود آنها (و البته عدم تعبیه مسیرهای اعتراضی مدنی)، حرف مردم درست شنیده نشد و عقدههای فراوانی در دلها ماند. اگر این را اضافه کنید به موجسواری معاندین و کینه توزان نظام و انقلاب اسلامی روی صدای اعتراض مردم، آنگاه این خلأ و کمبود، بزرگتر و اذیت کنندهتر هم میشود. البته معدود هیأتهایی هم بودند که سعی کردند به سهم خودشان، این نقصان را جبران کنند که البته با توجه به دامنه اعتراضات، تکافوی گله و شکایت مردم نبودند. با این همه، به نظر تجربههای بسیار درس آموزی از حضور آنها در این نقش و مأموریت حاصل آمده که لازم است خوب و دقیق بررسی، واکاوی و بیان شود و به عنوان الگویی مورد توجه قرار بگیرد.
درخشانترین نقش را در این اوضاع و احوال، هیأت ثارالله زنجان با میانداری حاج، ولی الله کلامی و حاج مهدی رسولی ایفا نمودند. این هیأت هم در دی ۹۶ به صورت شخصی و محدود و هم در آبان ۹۸، به صورت سازمان یافته و تشکلی، تلاش فراوان نمودند که اعترض آلوده به اغتشاش نشود و خون دل خوردن مردم مضاعف نگردد، لذا خیلی زود قبل از اینکه آشوبگران سوار موج اعتراض مردم شوند، این مردم زنجان بودند که با محوریت هیأت ثارالله در قالب تجمعی مستحکم توانستند حداقل بخشی از اعتراض خود را بیان نموده و البته اجازه ندهند که معاندین از خواسته به حق آنها، سوء استفاده نمایند. شاید مهمترین عنصر موفقیت این هیأت، در میان مردم بودن متولیان آن و با مردم زندگی کردن شان است و البته درد مردم و انقلاب داشتن شان. آنها نیامدند که وعظ و مداحی کنند و بروند، آنها برای راهبری جریان عمومی مردم به جاده خیر، سعادت و تعالی آمده اند، لذا خود را موظف به فهم مردم، شنیدن آلام شان و حرکت برای تسکین و رفع دردهای مردم میدادند. این هیأت ها، درد مردم دارند و این درد مندی را در تمام پیکره هیأت وارد میکنند. مردم را برای خودشان نمیخواهند، بلکه خودشان را وقف مردم و رشد و صلاح ایشان میکنند.
آنچه از تجربه هیأت ثارالله زنجان که از بافت طبیعی و مردمی شهر زنجان برآمده است، حاصل میآید، به نظر میتواند نسخه و الگوی خوبی برای تشکل و تأثیر یک هیأت معاصر و مؤثر باشد. بدیهی است که باید مواظب بود این کارکرد برای هیأتها نه در مواقع بحرانی که در مقاطع مختلف، صدای مردم شود تا مردم مطمئن شوند که شنیده میشوند و گله و شکایتهای شان به گوش امرا و زعمای قوم میرسد و البته تأثیر آن را هم میبینند.
البته کنار هیئات مذهبی، هم پایگاههای سنتی مثل مساجد، نماز جمعهها، کانونهای فرهنگی، پایگاههای بسیج و هم نهادهای مدنی معاصر، ظرفیت مردم داری و شنیدن و رساندن صدای مردم و مؤثر نمودن آن را دارند، اما همچنان به نظر میآید هیئات به دلیل نوع ساخت، قالب، محتوا، ظرف مکانی و زمانی، قدمت و سابقه و همچنین فراگیری و همهگیری آن بیشترین سنخیت را برای ایجاد گفتگو و تعامل مردم با حاکمیت در خود نهفته دارد. چه بسا فاصله هیئات با این نقش تاریخی بسیار بسیار کمتر از بقیه نهادهای سنتی و مدنی باشد.
آخر اینکه، در دنیای گفتگو و دیالوگ، اگر بشنویم، شنیده میشویم و اگر یک طرفه عمل کنیم، موج عوض میکنند و به سراغ جائی میروند که گوش شنوائی باشد.