یک سایت حامی دولت با اشاره به سفر روحانی به شمال در زمان آلودگی هوا نوشت: آقای روحانی مهم نیست شما کجا هستید، مهم این است که کجا نیستید.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، خردادنیوز مینویسد: این روزها آنقدر دامنه نقد و اعتراض به حسن روحانی و دولت مستقر او بالا رفته است که اگر این وسط یک نفر بخواهد حرف حقی بزند، حرفی بزند که حرف مردم است، حرفی که نه مستظهر به این و آن سیاسی است و نه برای رای جمع کنی، سخت است که تصور کند به جایی میرسد و حتی به چند حلقه آن طرفتر از آقای روحانی که از قضا رئیسجمهور ما است.
خدا رحمت کند مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی را که این روزها به سالگرد درگذشتش هم نزدیک میشویم. یک وقتی که دامنه نقدها و اعتراضها بالا رفته بود در گفتوگویی با یک رسانه درباره منتقدانش گفته بود: «فشار اینها روی من هیچ تأثیر ندارد و مثل کلاغهایی هستند که از روی درختها میپرند. برای من اینگونه است و کاری با آنها ندارم. من همیشه فشار داشتم.»
نویسنده میافزاید: حالا که این سیاهه را مینویسم امیدوارم که صدای حقیر، چون کلاغانی که از روی درخت میپرند در نظر آقای رئیسجمهور نباشد. طرفه آن که اگر از آن یک رایی که شخصا به جناب ایشان دادم بگذریم، در بردن چند نفر دیگر به صف رای دادن و راضی کردنشان برای رای دادن به آقای روحانی نقش به سزایی داشتم. بماند که در چند گعده و جلسه بارها منبر رفتم و در رسای ایشان چه روضهها که نخواندم! پس با چنین وصفی به قدر یک وجیزه کوتاه حق دارم نقد کنم و حق دارم که انتظار شنیدن هم داشته باشم.
یادم میآید در زمانی نزدیک به انتخابات سال ۹۶ نظرسنجیها نگرانکننده بود، آقای روحانی وعدههایی در دوره اولش داده بود که برخی به نتیجه نرسیده بود و برخی دیگر هم بلاتکلیف. آن جملاتی هم که ایشان میگفت که آنچنان رونق اقتصادی درست میکنم و این حرفها هم نشده بود. حالا هر چه که بود او رای آورد رای خوبی هم آورد. او ماند و یک ملتی که اکثریت آنها به او رای داده بودند. روحانی، اما استایل خاص خود را دارد.
سبک زندگی او اصلا این نیست که بین مردم باشد، یک جور طبقه دارد برای خودش. طبقهای که لاجرم میبایست در یک فاصلهای از مردم باشد. آخر حرفش هم این است که زندگی مردم را از پشت شیشه ماشینش دیده است. پشت شیشه که باشی همین میشود. درد را سخت متوجه میشوی. پشت شیشه که باشی غم مردم را حس نمیکنی.
سینه به سینه مردم که نشوی دلت نمیسوزد برای پدری که شرمش میآید از ناتوانیاش برای پرکردن سفره خانواده. از پشت همین شیشه است که نمیتوان حال و روز موتوریها، کودکان کار، دستفروشها و زنان سرپرست خانوار، معلمان و بازنشستگان را فهمید. همین سبک زندگی است که موجب میشود آن خنده تلخ و گزنده آقای رئیسجمهور همچون آب سردی باشد بر روی تن ما وقتی که میگوید «من هم صبح جمعه فهمیدم...»
آقای حسن روحانی که رئیسجمهور ما است یک سبک زندگی دارد که موجب میشود وقتی فاضلاب و آب خانه به خانه در جنوب و اهواز پیش میرود، او آنجا نباشد و حتی شایعه شود که در شمال است. وقتی سیل در شمال میآید او در جنوب و قشم باشد.
همین سبک زندگی است که وقتی زلزله میآید، او که رئیسجمهور ما است بهگونهای دیگر به مناطق زلزلهزده میرود.
آقای رئیسجمهور محترم اصلا مهم نیست که مشاور و دوست این چند سال اخیر شما به تمسخر درباره یک مقام دیگر که این روزها سخت مشغول کار خود است چگونه توئیت میزند. چون مردم بیشتر از اینکه توئیتر خود را چک کنند، چشمانشان را بازکردهاند و میدانند چه خبر است.
مهم نیست که شما این روزها که مردم جنوب در سختی به سر میبرند در شمال به سر میبرید یا در تهران. مهم فقط این است که شما کجا نیستید، همین!
در این یکی دو روز اخیر یک ویدئو در فضای مجازی میچرخد که نشان میدهد یکی از مقامات دولتی چگونه از یکی از مناطق دچار آبگرفتگی بازدید میکند. محافظان او چنان دستان او را چسبیدهاند و تلاش میکنند بالانس او به هم نخورد، تو گویی بر لبه یک پرتگاهی راه میرود که هر آن ممکن است به داخل دره سقوط کند! این دقیقا همینجایی است که کارها را خراب میکند و چقدر حس و حال این روزها میطلبد که نهیبهای امام راحل را مرور کنیم، آنجا که از مردم گفت.
خدا رحمت کند آقای هاشمی را! این روزها خیلی دوست دارم بدانم آن حرفهایی که ایشان در روزهای آخر به عنوان گلایه از شما مطرح کرده بود صحت دارد یا نه!