مشاور خاتمی در دولت اصلاحات معتقد است روکش مخملین اصلاحطلبان مدتهاست نخنما شده است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمدرضا تاجیک به خبرآنلاین گفته است: اصلاحطلبان فراموش کردند که باید آنچه میگویند، بزیند، زیرا زیستنِ اصلاحطلبانه بر بیان و زبانِ اصلاحطلبانه مرجح و مقدم است، زیرا آنچه آنان را در نگاه و احساس و ادراک مردم از سایر کنشگران اجتماعی و سیاسی متفاوت و متمایز میسازد، منش و زیستِ اصلاحطلبانه» آنان است نه صرفا «زبان اصلاحطلبانه». اصلاحطلبان در فردای بعد از استقرار، نیازی به «اصلاحطلبی مستمر»، یا اصلاحطلبی فرهنگی در سطح میکرو و مولکولی ندیدند و چنان محو تماشای سیمای پرجذبه قدرت شدند که فراموش کردند توسط نگاههای خیره بسیاری تماشا میشوند.
وی میافزاید: دیری نپایید که گفتمان اصلاحطلبی نیز در پای قدرت و منفعت ذبح گردید. افزون بر این، فضا برای بازی قدرت و منفعتِ «اصلاحطلبان شنبه» هم فراهم شد تا جریان مدنی و اندیشگی و اجتماعی و فرهنگی را به یک جریان صرفا سیاسی تقلیل دهند، که ذاتا نیازی به تغییر و اصلاح ندارد و میتوان تندیس آن را از سنگ سخت تراشید و بر سر هر کوی و برزنی نصب کرد، و یا آن را مومیایی کرد و در هر موزهای بهنمایش گذارد.
تاجیک درباره شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم گفت: ما هنوز از لب لعل نظم و نظام مشورتی چندان نچشیدهایم؛ لذا سامان و سازوکار مشورتی برای ما بیشتر یک «آرایه» است تا «آن»، یک «بازی زبانی» است تا یک «فرهنگ». از همین رو، سامانهای مشورتی ما نیز، همچون سامانهای حزبیمان همواره نوعی سانترالیسم غیردموکراتیک و توتالیتاریسم فردی/گروهی را در متن و بطن خود داشته است.
به بیان دیگر، دموکراسی مشورتی، نه چندان «دموکراتیک» و نه چندان «مشورتی» بوده است، و اصحاب شور و مشورت ما، چندان با فرهنگ شور و مشورت خوگر نبوده و نیستند. بگذارید خطر کنم و بگویم که بسیاری از کنشگران فردی و جمعی سیاسی ما اساساً درک و فهم درستی از مفهوم مشورت و دموکراسی نداشته و ندارند.
وی افزود: آیا واقعا آن دموکراسی مشورتی که ما در احزاب و گروههای سیاسی کنونیمان و در نهادهایی همچون شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان تجربه کرده و میکنیم، از این نوع و جنس است؟ آیا در نهادهای به اصطلاح مشورتی امروز ما، آحاد تشکیلاتی واحد و برابرند، یا از همان ابتدا برخی اقتدار و اهلیت سخنگفتن بهجای، برای، و به زبان دیگران را از آنِ خود دانستهاند؟ تردید ندارم یکی از علل بنیادین تلاشی و انحلال نهادهای مشورتی ما همین فقدان یا ضعف فرهنگ و خویگان مشورتی است.
تاجیک در پاسخ این سوال که «آشفتگی و پریشانحالی که اینروزها در میان اصلاحطلبان دیده میشود حتی بعد از حوادث ۸۸ هم به این صورت نبود. چه اتفاقی در این ۸ سال رخ داد که آنها را به اینجا رساند؟» گفت: چه چیز هویت یک حوزه گفتمانی مشخص را فارغ از همه تفاوتهای درونیاش و تغییرهای ممکن در محتوای ایجابیاش خلق و حفظ میکند؟ لاکان بهما پاسخ میدهد: مداخله نوعی گرهگاه یا نقطه آجیدن. نقطهای که تفاوتها و تمایزها (کثرت) را روکش میکند و از سیالیت و سرریزشدنشان جلوگیری میکند و معنای آنان را در ساحت یک نظم نمادین کلی تثبیت میکند.
امروز آن گرهگاه یا روکش انسجام و هویتبخش، خاصیت ایجاد انتظام در پراکندگی و تبدیل امر کثیر به امر احد را از دست داده است. افزون بر این، این روکش مخملین و ابریشمین اصلاحطلبی چندی است که نخنما و پوسیده شده و شکوه و جذابیت خود را از دست داده است. از جانب دیگر، چندی است که گفتمان و نظام اندیشگی اصلاحطلبان سنگواره شده و با پای سنگی و سنگین آن نه بهسوی مردمان راه سفر و نه از دروازه قدرت امکان گذر.