گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو:
شرایط خاصی که شیوع کرونا در کشورمان ایجاد کرد، یکی از مهمترین تبعات آن چگونگی تدفین فوتیهای ناشی از کرونا بود. از طرفی یک دغدغه دینی و باور فرهنگی برای جامعه ایران محسوب میشد و از طرف دیگر، به عدم اطلاعرسانی درست از تلاشها برای کنترل این مسئله، تبدیل به سوژه رسانههای غربی برای ناامید کردن مردم شده بود. از زبان قاسم دارینی؛ معاون امور آرامستانهای شهرستان سبزوار و عضو هیئت مدیره اتحاديه و سازمان آرامستانهای كشور، گوشهای از روزهای خاصی که تلاش جدی دستاندرکاران برای کنترل شرایط را میطلبید، روایت شده است.
غسال بودن یکی از سختترین شغلهای دنیاست. کمتر کسی به این قشر توجه دارد. بعد از همهگیری ویروس کرونا، ارزش کار غسالها بیشتر مشخص شد. دارینی اوایل اسفند برای جلسهای کاری به تهران میرود تا قبل از رسانهای شدن اپیدمی کرونا، اقداماتی که برای حفاظت پرسنل در دستور کار قرار گرفته را هماهنگ کند: «ما از قبل آماده بودیم. یازدهم اسفند ماه بحث کرونا در سبزوار جدی شد. اخباری که بیرون میآمد به همکاران ما هم منتقل میشد. به خاطر تامین امنیت روانی همکاران، لباسهای حفاظت فردی، ماسک، دستکش تهیه کرده بودیم. با شهرهایی که درگیری بیشتری با کرونا داشتند، ارتباط گرفتیم تا از تجارب آنها مطلع شویم. جلسات مختلفی گذاشتیم و روال پروتکلهای بهداشتی را برایشان کامل توضیح دادیم و اجرا کردیم تا دچار ترس نشوند.»
غسل و کفن کردن میتهای کرونایی ممکن بود برای غسالها خطراتی داشته باشد. رسید به اینجا که رهبر انقلاب فتوا دادند با مراعات کامل نکات بهداشتی و استفاده از تجهیزات ایمنی، باید حداقل واجب در مورد غسل، کفن، نماز میت و دفن انجام گیرد. در صورت عدم امکان غسل ترتیبی هم باید به صورت ارتماسی غسل داده شود و اگر هیچگونه امکانی برای غسل نبود، میتواند تیمم صورت گیرد: «با مشورت مسئولان، بند اول فتوای رهبری را اجرا کردیم. همه با نیت قربة الی الله تا پای غسل، انتقال و دفن اموات کرونایی، محکم ایستادیم. جلسهای با غسالها برگزار کردیم و گفتیم غسل، یک واجب کفایی است. باید نیتتان قربة إلی الله باشد. اینکه بگویید این فوتی کرونایی را میشوییم از ترس مدیر درست نیست. بعد هم گفتیم که شما میتوانید نیایید، گروه جهادی اعلام آمادگی کردند که ورود کنند.»
غسالها در خط مقدم مبارزه با کرونا هستند، اما بدون تعارف مجاهدتشان کمتر دیده شد. دارینی که از نزدیک شاهد مجاهدت غسالها ست، از سختیهایی میگوید که غسالها متحمل شدند: «واقعا روزهای سختی را گذراندیم. خصوصا روزهای اول که بحث روانی بود. بعضی از همکاران، نمیتوانستند به خانههایشان بروند. کسی که وسط روز میخواهد به خانه برود، برایش تاکسی تلفنی میگیریم. رانندهی تاکسی تا میفهمد آرامستانی هست، از ترس نمیآید. بعد هم رانندهای که مخصوص اموات کرونایی گذاشتیم، یک روز آمد و با ناراحتی گفت: "خانمم گفته میروم خانه پدرم. میترسم کرونا بگیری یا به من منتقل کنی." نگاههای مردم، همکاران را اذیت میکند. البته کمی هم حق دارند. این از سختیهای کار ماست. خیلیها به خاطر ترسی که وجود دارد، از ما دوری میکنند.»
دارینی از اولین فوتی کرونایی اینطور میگوید: «اولین فوتی، اهل سبزوار بود. اما در تهران درگیر کرونا شده بود. جسد را قبل از انتقال باید برابر پروتکلها پلمپ کنند و بعد به شهری دیگر انتقال دهند. اما آن جسد نه غسل داده شده بود و نه کفن داشت. بچههای ما جسد را در اینجا شستند. به دادستان اطلاع دادیم و ایشان نامهای به سازمان علوم پزشکی نوشتند. قرار شد بخشنامه کنند که هر جسدی به جای دیگری منتقل میشود، در همان شهرداری مبدأ تغسیل شود.»
از زمانی که اولین میت کرونایی در سبزوار کفن و دفن شد، رعایت نکات بهداشتی و ایمنی جدی شد. هر روز محیط غسالخانه، ضدعفونی میشد و این مساله کمی خیال غسالها را راحت میکرد: «یخچالهای فوتیهای کرونایی یا مشکوک به کرونا را از فوتیهای عادی جدا کردیم. البته غسالخانه یکی است. باید محیط غسالخانه قبل، حین و بعد از غسل دادن فوتیها، ضدعفونی شود. زمانی که ضدعفونی میشود تا چند ساعت اثرات مواد ضدعفونی هست و نباید همکارانمان حضور داشته باشند. محیط آرامستان از 12 ظهر به بعد خلوتتر میشود. مقرر شد غسل فوتیهای کرونا ساعت 12 به بعد باشد.»
از قدیم گفتهاند میت روی زمین نمیماند. به لطف خدا، تاکنون هیچ جنازهای، چه غریب و تنها، چه با قوم و خویش، در سبزوار روی زمین نمانده. دارینی در این باره میگوید: «یک نفر مشکوک به کرونا، فوت کرده بود. خانوادهاش جنازهاش را در آرامستان گذاشتند و رفتند. دنبال خانوادهاش رفتیم تا بیایند برای خواندن نماز، اجازه بدهند. خانوادهاش آمدند و دور از جنازه ایستادند و همکاران ما تمام مراحل تدفین را انجام دادند. هزینههای دفنش را هم خودمان دادیم.
یک بار یک فوتی آوردند گفتند مشکوک به کروناست. ما هر چه دنبال گشتیم خانوادهاش را پیدا نمیکردیم. با هزار زحمت پیدایشان کردیم. خانوادهاش هم درگیر کرونا بودند. اینها نزدیک جنازه هم نمیخواستند بیایند. اما نمیشد. ولیّ میت باید باشد که به اذن ایشان نماز بخوانیم. یک ماشین برداشتیم و پدرش را آوردیم. گفتیم فقط امضا کنید. پول هم نمیخواهد بدهید. همهی کارهایش را خودمان انجام میدهیم. خود بچهها رفتند میت را با کمال احترام دفن کردند.»
کرونا خیلی از مناسبات اجتماعی و رسم و رسوم را کمرنگ کرده. قبلا اگر کسی فوت میکرد؛ آرامستان قیامت میشد. اما حالا ظاهرا از خانوادههای داغدار کمتر کسی پایش را به آرامستان میگذارد: «بعضی خانوادهها دو یا سه نفر میآیند. کسی را ندارند که به خاطر از دست دادن عزیزشان دلداریشان بدهد و آرامشان کند. غسالها این موضوع را باری به دوش خود میبینند. حداقل کاری که ازدستشان برمیآید را انجام میدهند. به آنها ملحق میشوند و خود را در غم آنها شریک میدانند. اجسادی که از خانهی سالمندان میآورند، همراه میت فقط یک نفر از پرستاران خانهی سالمندان هست. غسالها تا لحظهی آخر همراه جنازه هستند. در این وضعیت، بارها پیش آمده حتی فردی که مرگ عادی داشته و به آرامستان آوردهاند، ولی کسی نبوده همراهیاش کند. ترس باعث تنهایی این میت شده. باز هم همکاران خودشان زیر تابوت او را گرفتهاند. اهالی کوی گلستان قبلا شاید هزار نفر برای تشییع میآمدند. الان دو سه نفر میآیند. اینها را با چشمان خودمان میبینیم و با قلبمان درد میکشیم.»
چند تکه پارچه سفید و کمی خاک تربت، آغوش باز کرده و میت کرونایی را بغل میکند. زنی کمی آن طرفتر از قبر، در میان خاکها نشسته و چادر بر سرش کشیده و شانههایش مدام میلزرد. غسال و گورکن در بالای قبر ایستادهاند و صلوات از لبشان و اشک از چشمهایشان جاری است. غسال دعا میکند این آخرین نفری باشد که بر اثر بیماری کرونا غسل میدهد و دفن میکند.