سرپرست سابق سازمان توسعه و تجارت ایران گفت: ۱۵ کشور همسایهی ایران با بیش از ۴۵۰ میلیون نفر جمعیت و واردات ۹۷۰ میلیارد دلاری، میتوانند بازار هدف خوبی برای صادرات ما باشند، اما سهم ایران از این بازار تنها ۲.۵ درصد است.
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- سینا احدیان؛ بی تردید تجارت خارجی یکی از مهمترین بخشهای اقتصادی هر کشوری به شمار میرود. تجارت خارجی که شامل واردات و صادرات کالاها و خدمات بین کشورها میشود بخشی از زنجیرهی بزرگ تولید و مصرف است که مستقیم و غیر مستقیم بر شاخصها و مولفههای اقتصادی از تولید ملی گرفته تا ارزش پول ملی و نرخ اشتغال و سطح دستمزدها و گرانی و معیشت مردم اثرگذار است.
در عصر حاضر یکی از اصلیترین محرکهای تجارت خارجی به ویژه حوزهی صادرات دیپلماسی اقتصادی یا استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و روابط سیاسی برای برقراری ارتباط و انجام معاملات و داد و ستد بین کشورهاست که البته عامل مهمی نیز در مسئله ی رونق و جهش تولید هم تلقی میشود لذا در این پرونده به صورت مستمر و به شکل مشخص نسبت به بازار هدف کشورهای دوست و همسایه به آن پرداخته و خواهیم پرداخت. در حال حاضر نیز با توجه به شیوع کرونا و کاهش چشمگیر تعاملات اقتصادی بین کشورها و شرایط جدیدی که در فضای بین الملل شکل گرفته است و با توجه به افزایش شدت و دقت تحریمهای آمریکا اهمیت دیپلماسی اقتصادی بیش از پیش افزایش یافته است. در این بخش با محمدرضا مودودی؛ سرپرست سابق سازمان توسعه و تجارت ایرانگفتگوکردیم که قسمت اول آن را در ادامه مشاهده میکنید.
ابزار دیپلماسی اقتصادی در رشد و توسعه تجارت خارجی و افزایش صادرات را تا چه اندازه مهم و تاثیر گذار میدانید؟ به نظر من دیپلماسی اقتصادی نیاز به یک پیش زمینه دارد که واقعا بتواند بهره گیری مناسب از آن صورت بگیرد. وقتی ما صحبت از دیپلماسی اقتصادی میکنیم یعنی اینکه ما میخواهیم از ظرفیتهای موجود خودمان در راستای ارزش آفرینی و ارزآفرینی برای کشور استفاده کنیم و درآمدهای ارزی را افزایش دهیم. دیپلماسی اقتصادی یعنی اینکه بتوانید با کشورهای پیرامونی یا کشورهای هدف به گونهای ارتباط برقرار کنید که موجب شود که پیوندهای اقتصادی و تجاری عمیقتر شوند و بتوانیم ظرفیتهای صنعتی را به مشارکت بگذاریم و زنجیره ارزشی خلق کنیم تا هر دو طرف سود ببرند، اما نکته حائز اهمیت و پیش نیاز این است که در چه زمانی دیپلماسی اقتصادی میتواند اثربخش باشد؟ نکته مهم این است که زمانی دیپلماسی اقتصادی اثربخش است که شما یک پشتوانه صنعتی و یک پشتوانه تولیدی که توان رقابت پذیری و قدرت ورود به بازارهای تجاری را داشته باشد را فراهم کنید. یعنی اگر شما بروید مذاکرات خیلی خوبی در سطح بین المللی انجام بدهید، اما در پس زمینه اقتصادتان بستر مورد نیاز فراهم نباشد و ظرفیت سازی ایجاد نشده باشد قطع یقین شما نمیتوانید از این ظرفیت به گونهای استفاده کنید که دیپلماسی اقتصادی تان اثربخش باشد.
اگر ظرفیت باشد و از ابزاری مثل دیپلماسی اقتصادی استفاده نکنیم و فرضت سوزی کنیم، یعنی عکس این قضیه چگونه است؟ برعکسش خیلی فاجعه بار است این که به بلوغ صنعتی رسیده باشید، اما نتوانید مذاکره کنید که خیلی فاجعه بار است، چون سرمایه گذاری درست کردید، اما اساسا نمیتوانید مثل بازی فوتبال گل نهایی را بزنید یعنی بازیکنها خیلی خوب هستند، اما گل نهایی زده نمیشود دردناک است، اما یک جا میگویید من یک نفر هستم یک توپ دارم دربرابر ۱۱ نفر و انتظار دارید برنده باشم این هم به نوعی میتواند ضعف باشد. واقعیت قضیه این است که ما در طول سالهای گذشته مدام صحبت از صادرات میکنیم مدام تاکید میکنیم براهمیت این برون گرایی بخش تولیدمان و اقتصاد برونگرایی که به هر حال مد نظر مقامات ارشد کشور است، اما حقیقت این است که تنها در حد شعار باقی میماند. یعنی از بالا که این راهنمایی و این رهنمود داده میشود به عنوان یک دیدگاه کلان که باید پیاده سازی شود وقتی واقعا به سطح میانی میرسد و به سطح اجرا میرسد ما میبینیم متاسفانه در حد شعار باقی میماند.
آیا میتوان با آمارها این ادعا را اثبات کرد؟ بله، آمارها به ما میگویند که وضعیت ما چیست و ما براساس این گواهی و این شهادت آمارها میتوانیم بگوییم که واقعا در چه جایگاهی قرار داریم. وقتی که میخواهیم وارد یک عرصه بین المللی مثل بازار همسایگان شویم که یک ظرفیت بسیار بالایی برای جذب محصولات تولیدی ما دارند؛ چرا که ۱۵ کشور همسایه ما بالغ بر ۴۵۰ میلیون جمعیت را در خودشان جای داده اند یک جغرافیای وسیعی است که خودشان باز ارتباطهای بیشتری میتوانند ایجاد کنند با کشورهای دیگری که میتواند محل عبور و مرور کالاهای ما باشد، اما خود این ۱۵ کشور در سال ۲۰۱۸ بالغ بر ۹۷۰ میلیارد دلار واردات و بالغ بر ۱۲۰۰ میلیارد دلار صادرات داشته اند، عمدتا محصولاتی که دارند نفت و گاز است، اما به هر حال نشان میدهد این کشورها کشورهای ثروتمندی هستند پس بنابراین میتوانند بازارهای هدف خوبی برای ما باشند سهم ما از این ۱۵ کشور همسایه کمتر از ۲۴ میلیارد دلار است یعنی اگر بخواهیم نسبت هم ببندیم تقریبا ما ۲ و نیم درصد از بازار هدف پیرامونی خودمان را بیشتر نتوانستیم پوشش بدهیم این عدد بسیار بسیار کم است اگر ما یک پانردهم هم حساب بکنیم باز بیشتر از عدد دو و نیم درصدی میشود که الان وجود دارد و این ۲۴ میلیارد دلار تقریبا ۵۶، ۵۷ درصد از کل صادرات غیرنفتی ما در سال قبل بوده یعنی از ۴۴ میلیارد دلار ۲۴ میلیارد دلار، بنابراین میبینیم اگر بخواهیم واقع بین باشیم نسبت به محیط پیرامون خودمان باید به راحتی دو برابر این و حتی ۴ برابر این را بتوانیم از بازار جذب کنیم یعنی ۴ برابر این دو و نیم درصد که ۱۰ درصد میشود که عدد خیلی بزرگی هم نباید باشد یعنی معادل با ۱۰۰ میلیارد دلار صادراتی که ما باید انجام بدهیم.
چرا این اتفاق نمیفتد و صادرات ما کمتر از ظرفیتی است که پیرامون ما وجود دارد؟ به خاطر این که ما حلقههای پیشین را برای تکمیل این زنجیره ایجاد نکردیم چه طور میتوانیم ارزیابی کنیم؟ وقتی سبد کالایی کشورهای هدف را جلوی خودمان میگذاریم و میگوییم این کشورها چه چیزهایی وارد میکنند و چرا از ایران وارد نمیکنند؟! قاعدتا آن چیزی که در ارزیابیهای ما صورت گرفته این است که اولا بخش عمدهای از محصولات وارداتی این کشورها نیاز به تکنولوژی بالایی دارد، مثلا بخش اصلی واردات این کشورها واردات گوشیهای موبایل است که به هر حال ما خیلی حرف برای گفتن نداریم یا خودرو که ما خیلی ظرفیت صادراتی در آن ایجاد نکردیم، ماشین آلات و تجهیزات و دستگاههای پیشرفته یا صنعتی یا راکتورهای خاص هستند که باز ما در آن مزیت رقابتی ایجاد نکردیم این پلهها را که پایین میاییم میبینیم هر چه پایینتر میرویم سهم ما به دلیل اینکه کشوری نیستیم که اقتصاد و تولیدمان هایتک باشد نمیتوانیم حرف برای گفتن داشته باشیم. در ردههای بسیار پایینی میرویم که محصولات کشاورزی و محصولات غذایی صنایع غذایی حالا یک مقدار با تکنولوژی متوسط اگر بخواهیم نگاه کنیم روی بحث پتروشیمی، فولاد بیشتر میتوانیم متمرکز شویم. پس اولا ما به لحاظ اقلام صادراتی واقعا هنوز کشور قدرتمندی نیستیم. ما بالغ بر ۸ هزار و ۵۰۰ کد اچ اس در دنیا داریم که هشت رقمی هستند و اقلام را با این ۸ رقمها میسنجند و این ۸ هزار و ۵۰۰، ۶۰۰ قلم کالا در دنیا تبادل میشود یا وارد میشود یا صادر میشود، اما به نظر شما سهم ما از این ۸ هزار و ۵۰۰ تا چه قدر است؟ ایران بیشتر از ۳ هزار ۴۰۰، ۵۰۰ قلم کالا را بیشتر صادر نمیکند، اما از همین تعداد قلم کالا وقتی وارد آن دیتاهایی میشویم که میتواند به ما راهبردها را نشان بدهد به اعداد دردناکی میرسیم مثلا برای ما در اقلام بالای ۱۰۰ میلیون دلار عددش ۷۴ قلم کالا است خب این ۷۴ قلم کالا چه قدر از تجارت ما را در برمی گیرد تقریبا نزدیک به ۳۸ میلیارد دلار از کل ۴۴ میلیارد دلار که میتواند مجموعهای از محصولات پتروشیمی، میعانات گازی و صنایع فولادی و یک تعداد کمی هم صنایع غذایی مثل پنیر و لبنیات و اینها باشد، ولی سبد خیلی کوچک است یک سبد ۷۴ تایی که ۳۸ میلیارد دلار از ۴۴ میلیارد دلار کل کشور را در برمی گیرد. برویم بالای ۵۰ میلیون دلار چه وضعی داریم اقلام بالای ۵۰ میلیون دلار ما تقریبا صد قلم کالاست که نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار صادرات را در برمی گیرد یعنی ۷۴ تای بالای ۱۰۰ میلیون دلار به علاوه مثلا فرض کنید ۲۶ قلم بالای ۵۰ که بهش اضافه میشود کلا ۱۰۰ قلم است! بالای ۱۰ میلیون دلار چه وضعی داریم؟ تقریبا ۲۳۴ قلم کالاست که تقریبا ۴۳ میلیارد دلار است ۴۴ میلیارد دلار کل صادرات است ۴۳ میلیارد دلارش مال ۲۳۴ تا قلم کالاست که تقریبا ۹۷، ۹۸ از کل صادرات ما را در برمی گیرد و بسیار بسیار محدود است. به عبارتی اگر میخواهید وارد بازارهای منطقه شوید با کدام کالا میخواهید وارد شوید؟! با کدام ظرفیت رقابت پذیری؟
خب این یک بحث کلان است در بحث خرد و مشخصا کشوری مثل روسیه و محصولاتی مثل مواد غذایی و میوه جات نمیتوان برنامه ریزی و سپس صادر کرد؟ شما فرض کنید که میروید وارد بحث کشوری مثل عراق میشوید و میگویید مثلا فرض کنید نمیخواهم روی هایتک کار کنم روی مدیوم تک یا تکنولوژی متوسط هم نه برویم روی لوتک یا تکنولوژی پایین روی کشاورزی باشد بگوییم پایهی آن منبع محور باشد که میخواهیم کار کنیم مثل کشاورزی، ما برای عراق میتوانیم با نگاه میدان باری کالایمان را برویم سر مرز یک نفری پیدا شود از ما ماشینی بخرد، ولی فکر میکنید در بازار مدرنی مثل روسیه وقتی میخواهید وارد شوید بازاری که چیزی در حدود ۲۰ هزار شعبه فقط یک فروشگاه زنجیره ایش مثل "مترو" دارد یا مثلا شرکت "ایکس فایو" روسیه بالغ بر ۲ هزار شعبه فروشگاهی دارد نمیآیند به شما بگویند یک کانیتر جنس به ما بده! آنها میگویند شما بیایید یک قرارداد بلند مدت با مقدار و کیفیت و قیمت مشخص با ما منعقد کنید. چه کسی جرات میکند در شرایط فعلی زیر بار چنین قراردادی برود؟! بنابراین در بحث کوچک هم که میخواهیم ورود پیدا کنیم؛ مثلا اقلام بالای ۱۰ میلیون دلار میبینیم که این ظرفیت را نداریم یعنی نیامدیم براساس یک استراتژی پلن بگوییم ما میخواهیم هزار هکتار را ببریم زیر پوشش گلخانهای تولید گوجه فرنگی با هدف روسیه یا قطر و یا عمان، نیامدیم بگوییم مثلا ده هزار هکتار زمین مان را میبریم زیر کشت گلخانهای گل تزیینی باز با هدف همین بازارهایی که سطح بسیار بالایی در این قضیه کشش دارند.
با توجه به تجربه و جایگاهی که داشته اید چنین پیشنهاداتی از سوی کشورهای همسایه برای معاملات سنگین مشاهده کرده اید؟ خاطرم هست یکی از وزرای ما رفته بود روسیه و با یکی از فروشگاههای زنجیرهای به نام "ایکس فایو" صحبت کرده بود که همان جا به وزیر ما فهرست یک و نیم میلیارد دلاری داده بودند و گفته بودند این درخواست ما است شما هم که چنین محصولاتی دارید برای ما تهیه کنید و ما اینجا حاضریم برایتان بفروشیم، وزیر ما وقتی به ایران برگشت چندین جلسه تشکیل داد و افراد مربوط به آن صنایع را دعوت کرد، اما نتوانست آن سفارش یک و نیم میلیارد دلار را از بازار کشور تامین کند! یعنی بزرگترین فرصتهای ما به دلیل این که زیرساخت لازم شکل نگرفته در داخل کشور از دست میروند این ما را به اینجا میرساند واقعا اگر میخواهیم کشور صادرات محور باشیم و اگر میخواهیم کشوری باشیم که حرف برای گفتن در منطقه داشته باشیم و به چشم اندازی که ۱۴۰۴ را هدف گیری میکند و باید به لحاظ اقتصادی قدرتمندترین کشور منطقه باشیم باید در این بخش سرمایه گذاری کنیم باید روی مگاپروژهها برویم به صورت مشخص سرمایه گذاری کنیم ما باید مگا پروژههای صادراتی را همین امروز تشخیص بدهیم نه با نگاه به سبد کالایی امروز منطقه بلکه با نگاه به سبد صادراتی یک دههی بعد.
ما ۹ میلیارد دلار به عراق صادرات میکنیم ما ۳ میلیارد دلار به افغانستان صادرات میکنیم این ۱۲ میلیارد دلار صادرات اگر که شرایط سیاسی عراق و افغانستان تغییر نمیکرد به دلیل جنگ آیا الان وجود داشت؟ این نتیجه دیپلماسی اقتصادی نیست این نتیجه اتفاق دیگری است، اما در کنار آن اگر دو پروژه بزرگ پتروشیمی و فولاد را به صورت جدی دولت سرمایه گذاری نمیکرد ما الان نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار نداشتیم یعنی آن جایی که ما به صورت هوشمندانه تصمیم گیری میکنیم باعث میشود که ما ۲۰ میلیارد دلار به سبد صادراتی مان اضافه کنیم آنجایی که اتفاقات هم به ما روی میآورد یک فرصت طلایی است که ما بتوانیم بهره برداری بکنیم، روسیه پاکستان ترکیبی از یکی از فرصتهای طلایی است که بهره برداری نکردیم.