گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-پیمان حسنی؛ ایالات متحده آمریکا، بهعنوان ابرقدرت مطرح جهان، چند روز دیگر تا انتخابات ریاستجمهوری پیش رو دارد. انتخاباتی که به دلیل موقعیت این کشور در جهان، نه تنها سیاست بینالملل، بلکه سیاست داخلی بسیاری از کشورها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، البته دامنه این تاثیرات در همه جا یکسان نیست.
روی کار آمدن چهل و پنجمین رئیسجمهور ایالات متحده، تحلیلهای بسیاری از تحلیلگران ومتخصصان را با چالشهای جدی مواجه کرد. بسیاری از رژیمها و نهادهای بینالمللی با قدرت گرفتن دونالد ترامپ در آمریکا با چالشهای جدی مواجه شدند.
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود با خروج خود از سازمانهای بینالمللی و نیز فسخ یکجانبه برخی پیمان ها و معاهدات بین المللی، اهداف و آرمان های این رژیم های بین المللی را با چالش مواجه کرد و حتی برخی از آنها را تا حدودی بر اثر کرد. برای نمونه خروج این کشور از پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد که در سال 1987 بین رونالد ریگان و میخائیل گورباچف امضا شد، عملا این پیمان را بی اثر ساخت.
همچنین خروج این کشور از برجام که به عقیده بسیاری دست آورد مهمی در عرصه روابط بینالملل به شمار میرفت، موجب شد تا در پی اقدام این کشور، بهمنظور اعمال فشار حداکثری بر ایران و آماده تحریمها علیه این کشور، ماحصلی جز ناکامی در شورای امنیت نصیب آن نشود.
انتخابات آمریکا بر ایران اثر دارد؟
حال، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان رقیب دیرینه و مخالف سرسخت امپریالیسم ایالات متحده، از نتایج این انتخابات متاثر خواهد شد. اما باید تلاش شود، تا این تاثیرات به حداقل برسد. ناگفته نماند که، چنین تاثیری نباید موجب شود تا دولت و سایر نهادها و نیز مردم امورات و زندگی خود را تا حد زیادی به نتایج این انتخابات وابسته سازند. بلکه به گفته مقام معظم رهبری، نباید این انتخابات در آینده کشور ما چندان تاثیر داشته باشد.
کارنامه ترامپ در عرصه سیاست خارجی و امنیت ملی
آنچه مسلم است این است که برای مردم ایالات متحده، سیاست خارجی اهمیت اول را ندارد و آنان بیشتر به مسائل مربوط به سیاست داخلی، مانند مالیات، میزان نرخ بیکاری، مدیریت شیوع کرونا و... اهمیت می دهند. لیکن سیاست خارجی این کشور، برای گروه های لابی از اهمیت بالایی برخوردار است. جمهوری خواهان با نگاهی بدبینانه به سازمان های جهانی و بین المللی، معمولا نسبت به این نهادها بدبین بوده و اعتنایی نسبت به آنها ندارند. به زعم آنها ایالات متحده بازیگر اصلی عرصه بین الملل به شمار می رود.
پیروان این حزب، موافق به کارگیری و حتی افزایش میزان استفاده از قدرت سخت یعنی همان حضور نظامی در تمامی مناطق جهان هستند. آیپک نیز به عنوان یک لابی مهم و موثر صهیونیستی، از دیدگاه تهاجمی ایالت متحده، مخصوصاً در مورد حوزه جنوب غرب آسیا حمایت می کند.
علاوه بر آن، تشدید تنشها در مناطق مختلف مخصوصا جنوب غرب آسیا که قلب تپنده انرژی جهان است، به لحاظ اقتصادی به سود شرکتهای اسلحه سازی و نیز شرکت های بزرگ نفتی است. اگرچه حوادثی چون 11 سپتامبر، باعث اجماع سازی ملی در ایالات متحده به منظور لشکرکشی به خاورمیانه شد، لیکن ناکامی نظامی در کشورهای این منطقه، طولانی شدن مبارزه با تروریسم و... باعث از بین رفتن حمایت مردمی مخصوصاً در قشر متوسط و پایین جامعه آمریکا از حضور نظامی این کشور در منطقه شد.
لذا ایالات متحده، به منظور توجیه حضور نظامی خود و کسب حمایت مردمی، باید عنصری مانند جمهوری اسلامی را بهعنوان نماد تهدید علیه امنیت جهانی و امنیت ملی خود جلوه دهد تا بدین سان، به حضور نظامی خود در منطقه ادامه دهد.
در این راستا، مشاهده میشود که ایالات متحده به منظور جلب حمایت بیش از پیش لابی آیپک، فشارهای وارده علیه ایران را بیشتر کرد. خروج از برجام، تلاش برای تمدید تحریم های تسلیحاتی (البته ناموفق بود) و ترور مظلومانه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، نمونهای از تلاشهای این کشور به شمار میرود. بزرگنمایی در زمینه ایران و تهدید جلوه دادن این کشور و نیز رقبای دیگر ایالات متحده مانند روسیه و چین، باعث افزایش تقاضای خرید تسلیحات توسط کشورهای منطقه از ایالات متحده شده است. تحریم نفتی ایران و محروم ساختن این کشور از حضور در بازارهای جهانی، موجب شد تا روسیه نیز به منظور کنترل ثبات بازار وارد میدان شود.
در این میان، ایالات متحده با همکاری شریک خود یعنی عربستان سعودی، توانست کنترل نسبی بر بازار را به دست آورد و از این طریق، منافع شرکت های بزگ نفتی خود را تامین سازد. در این بین، اعلام آمادگی این کشور برای کاهش تعداد نظامیان خود در کشورهای منطقه علیالخصوص افغانستان و عراق، باعث شد تا این کشور از این طریق در راستای ساکت کردن صدای مخالفان خود و نیز جلب حمایت اقشار متوسط در جامعه آمریکا، گام بردارد.
کارنامه ترامپ در عرصه سیاست داخلی
از آنجایی که ترامپ پیش از ریاست جمهوری تاجری قهار به شمار میرفت، لذا در دوران تصدی خود، تلاش کرد تا حمایت صاحبان سرمایه در این کشور را به خود جلب کند. کاهش مالیاتها، تسری دادن معافیتهای مالیاتی شرکتها به اشخاص حقیقی و سرمایهداران آمریکایی باعث افزایش محبوبیت وی در بین سرمایه داران و در نتیجه جلب حمایتهای آنان شد. به نظر برخی تحلیلگران اجرای چنین سیاستی موجب کاهش 1500 میلیارد دلاری درآمد دولت بین سالهای 2025 تا 2030 را به همراه خواهد داشت.
در نطقه مقابل، بایدن درصدد افزایش مالیتها و لغو بسیاری از معافیت های مالیاتی است. مالیاتی که دولت می تواند از 1 درصد سرمایه داران این کشور بگیرد، باعث افزایش 4 هزار میلیارد دلاری درآمد دولت تا سال 2030 خواهد شد.
روند کسری تجاری آمریکا در زمان ترامپ نیز روندی افزایشی داشته و در سال 2019 به 616 میلیارد دلار رسید که بالاترین مقدار از زمان بوش اول است. آغاز جنگ تجاری گسترده علیه چین، تبعات سنگینی برای ایالات متحده در پی داشته است. اگرچه با توجه به اقدامات انجام شده از جانب ایالات متحده مانند تحریم گسترده شرکتهای چینی، این اقدام بی پاسخ نمانده و در عرصه های مختلفی من جمله حوزه سلامت این نزاع افزایش داشته است. ناکامی دولت در مدیریت کرونا، مخصوصا نبود دارو و تجهیزات بیمارستانی، وابستگی شدید آمریکا به واردات این محصولات از چین، خود اهرم فشاری در دست چین برای اعمال فشار و کسب پیروزی درجنگ تجاری بین دو کشور محسوب می شود.
به نظر میرسد، دو صورت قدرت گرفتن بایدن در این کشور، ایالات متحده تمرکز خود را بر توسعه همکاری با شرکا و متحدین خود به منظور مقابله با چین نماید. در این صورت اگرچه ممکن است در ظاهر تنش های تجاری دو کشور کاهش یابد، اما ایالات متحده با همکاری و اجماع سازی علیه چین می تواند مقاصد خود را آسان تر از آنچه در حال حاضر در جریان است، به دست آورد.
انتخابات آمریکا و اقتصاد ایران
پیروزی هر یک از نامزدهای ریاست جمهوری در ایالات متحده، دو سیاست عمده را در قبال ایران در پی خواهد داشت. اول، افزایش تنشها با ایران و نیز افزایش فشارها، دوم، کاهش تنشها با ایران و در نیتجه کاهش نسبی فشارها علیه ایران. در مجموع چهار سناریو را میتوان در این حالت در نظر گرفت. به نظر میرسد در کوتاه مدت، نگاه بازار در ایران به افزایش تنشها و فشار علیه ایران در صورت پیروزی ترامپ و کاهش تنش با ایران و کاهش فشار علیه این کشور در صورت انتخاب بایدن است.
افزایش شدید قیمت دلار (در حدود 820 درصد) ظرف مدت سه سال از خروج ایالات متحده از برجام، باعث ایجاد شوک بزرگ اقتصادی در ایران شد. رشد قابل توجه بازار سهام نسبت به سایر بازارها در ایران مخصوصا در چند ماه اخیر باعث شد تا دولت به منظور حفظ بازار و اقتصاد کشور، از این بازار حمایت کند.
پیامدهای خروج از برجام
ورود بی سابقه مردم به بازار سرمایه، با هدف کسب سود و نیز حفظ قدت خرید خود، باعث شد تا دولت بتواند بخشی از آسیب های وارده ناشی از سقوط ارزش پول ملی را جبران نماید. انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری و تداوم تحریم ها و فشارها علیه ایران باعث رشد نقدینگی در کشور و نیز افزایش مداوم نرخ ارز خواهد شد.در حالیکه بازار نگاه خوش بینانه ای بر انتخاب بایدن دارد. به نظر می رسد، قدرت گرفتن بایدن باعث کاهش نسبی رخ ارز و بازگشت ثبات به بازار می شود. به تبع این موضوع، قیمت سکه، طلا خودرو، مسکن و... نیز کاهش خواهد داشت.
در پایان در مورد آنچه که ذکر شد، باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که اگرچه در کوتاه مدت ممکن است انتخاب بایدن نسبت به ترامپ از منظر بازار داخلی ایران مطلوب تر باشد، اما نباید این نکته را فراموش کرد که اگرچه دو حزب دمکرات و جمهوری خواه نسبت به ایران در حوزه تاکتیک سیاست های متفاوتی را اتخاذ می کنند، لیکن در حوزه راهبرد، استراتژی هر دو حزب یکسان است. به زانو در آوردن نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن برچیده شدن محور مقاومت و اضمحلال نفوذ و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در منطقه. به عبارت بهتر، سگ زرد برادر شغال است. چه ترامپ و چه بایدن، هر دو در صدد نابودی جمهوری اسلامی و محور مقاومت هستند.
به منظور کاهش آثار منفی اقتصادی ناشی از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و متعاقب آن سیاستهای دولت جدید این کشور، بهتر است اقتصاد ایران هرچه زودتر روند درونزایی و برون گرایی را در خود تقویت کند. داشتن دیپلماسی اقتصادی منسجم، مقاومسازی اقتصاد داخلی و حمایت از تولید در کنار ممنوعیت صادرات و خام فروشی مواد اولیه، می تواند گام های موثری در این مسیر تلقی شود. لذا قوای سه گانه میبایست تمام تلاش خود را بهکار گیرند تا بدین سان بتوانند اقتصاد تحریم شده کشور را احیا کنند.