گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو- پرهام پوررمضان؛ با فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی فرصتهای متفاوت و متعدد توسعه برای کشورهای مختلف ظهور و بروز کرد. یکی از این کشورها که توانست از این فرصتها به نحو شایانی استفاده کند، چین است.
این کشور در ابتدا برای رشد خود تلاشهای متفاوت و متعددی انجام داد و سپس با یک سیاستگذاری صحیح توانست از توسعه سیاسی به توسعه مبتنی بر اقتصاد برسد و رشد فزایندهای در زمینه اقتصاد کسب کند. به همین دلیل این کشور نیاز به یک سیاست خارجی توسعه گرا مبتنی بر روابط با کشورها و مناطق مهم جهان داشت که یکی از این مناطق، منطقه مهم، راهبردی و استراتژیک خلیج فارس است.
چین در راستای تقویت دیپلماسی انرژی با کشورهای خلیج فارس در پی کسب چه اهدافی است. یکی از پارامترهای مهم در بررسی روند توسعه کشور چین نگاه این کشور به مسئله مهم سیاستگذاری عرصه انرژی است.
احیا جایگاه اقتصادی در غرب آسیا
دیپلماسی انرژی یعنی استفاده از ابزار دیپلماتیک برای حضور در صحنه بینالمللی و حفظ جایگاه خویش در نظام بینالملل، اما شاید این تعریف بیشتر از اینکه اصالت را به انرژی دهد به دیپلماسی میدهد.
در بیانی دیگر دیپلماسی انرژی را میتوان بهکارگیری ابزارها و دانش سیاسی در مسائل مربوط به انرژی اعم از عرضه، تقاضا، تبدیل و …دانست. در این تعریف نیز به نسبت تعریف قبلی، مفهوم بر مبنای انرژی محور بودن است.
اما در یک تعریف دو سویه یعنی اینکه اصالت مفهوم هم با انرژی باشد و هم دیپلماسی میتوان بیان کرد که دیپلماسی انرژی حرکتی هدفمند، بلندمدت و دارای قوانین خاص خود بوده که درصدد ایجاد و حفظ امنیت انرژی کشور است، برخورداری از یک چارچوب دیپلماتیک قوی و کارآمد برای هر کشور، میتواند زمینه موفقیت آن را در امر انرژی در فضای جهانی فراهم آورد.
امروزه بسیاری از تحلیلگران حوزه مسائل چین بر این باورند که این کشور را به دو ورطه مهم باید تقسیم کرد، نخست سال 1949 که در این کشور مائو به رهبری رسید و این شخص یک جامعه آرمانی را برای این کشور ترسیم کرد که بعضاً سیاستهای این فرد سبب شد که نه تنها این کشور به اهداف آرمان گرایانه خود نرسد بلکه با چالشهای عدیده داخلی و خارجی مواجه شود، اما از زمانی که دنگ شیائو پینگ در دور جدید حکمرانی بر کشور چین بر سر کار آمد نگاه او به توسعه تغییرات فراوانی را در جامعه چین بهوجود آورد و این کشور توانست به تفکری جدید در شناخت صحیح از روابط فضای بین الملل برسد.
در این گزارش لازم است از یکی از مهم ترین نظریات روابط بین الملل نام ببریم و آن هم نظریه وابستگی متقابل است. این نظریه بیان میکند که عدم تقارن میان طرفین سبب نفوذ یکی بر دیگری میشود بازیگرانی هستند، که وابستگی کمتری نسبت به طرف مقابل دارند لذا غالبا میتوانند از این رابطه به عنوان یک عامل قدرت برای چانهزنی استفاده کنند. بر همین اساس کوهن و نای وابستگی متقابل نامتقارن را منبع قدرت برای کنترل منابع و یا ظرفیت تاثیرگذاری بر نتایج میدانند. چینیها از این نظریه استفاده کردند و به این نتیجه رسیدند که بهترین راه پیشرفت در گرو همکاریهای متقابل است.
اقتصاد در اختیار سیاست توسط چین
با این مقدمه باید به این موضوع پرداخت که چرا خلیج فارس برای کشور چین از اهمیت بالایی برخوردار است. این منطقه عظیمترین منابع نفت و گاز را در خود جای داده است و همین امر سبب شده است که بسیار استراتژیک و راهبردی باشد. طبق آخرین بر آوردها این منطقه بیش از 32 درصد نفت جهان و 31 گاز جهان را در خود جای داده است.
چین در ابتدا بیشتر سیاستگذاری انرژی خود را در حیطه زغال سنگ قرار داد و همین امر سبب شد که طبق برآوردها عدد این سیاستگذاری را بیش از 68 درصد برساند، اما به دلیل این مسئله که آلودگی این نوع سیاستگذاری بسیار زیاد است به یک شیفت پارادایمی با این مسئله مواجه شدند و همین امر سبب شد که سیاستگذاری بر مبنای نفت گاز در اصل انرژی این کشور قرار گیرد.
کشور چین در منطقه خلیج فارس 3 راهبرد جداگانه ولی موازی را در پیش گرفته است و مقیاسهای سیاست خارجی توسعه گرای خود را نیز بر همین پایه استوار کرده است که از این راهبردها در وهله اول میتوان به توجه به کشوهایی که میتوانند ضامن بقای این کشور در طی سالیان متمادی باشند و دروهله دوم به همکاریهای متقابل انرژی محور فی مابین کشوهای چینی و کشورهای خلیج فارس و در نهایت به ایجاد میادین مشترک اشاره کرد.
این کشور بهعنوان یک قدرت اقتصادی در دهههای اخیر به طور بسیار زیادی به خلیج فارس وابسته شده است، البته نکتهای در اینجا قابل ذکر این است که کشور چین حداقل به میزان 50 سال نمیتواند منطقهای راهبردی جز خلیج فارس پیدا کند و اهمیت این موضوع از آن جهت است که انرژی داخلی کشور چین در غالب میادین تقریباً رو به اتمام است و به همین سبب مسئله مهم امنیت انرژی در سیاست خارجی چین به پارامتری مهم و تاثیرگذار تبدیل شده است.
از این رو دو کشور در منطقه خلیج فارس از اهمیت بالایی در سیاست خارجی کشور چین برخوردارند که میتوانیم آنها را عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران بدانیم، دلیل این امر نیز در آن است که به طور مثال کشور چین با عربستان سعودی رابطهای را از سال 1993 آغاز کرده است و مناسبت خوبی دارد.
در نوع دیگری جمهوری اسلامی ایران نیز وجود دارد که به دلیل ارتباطات فراوان میان این دو کشور، چین نیز دیپلماسی انرژی را در میادین این کشور در پیش گرفته است.
در پایان این گزارش باید مطرح کرد که کشور چین ضمن توسعه همکاریهای خود با همه کشوهای منطقه برای حضور در خلیج فارس سعی در تعامل و نه تقابل با قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای بهویژه آمریکا داشته است.
انتهای پیام/