کد خبر:۸۸۸۱۱۲

خاطرات یک آزاده در «روزگار آشنا»

چند قدمی نرفته بودم که کابل یکی از سربازها، دور سر و پیشانی‌ام پیچید. لحظه‌ای دنیا ایستاد. خون توی تنم درجا زد و بالا نیامد. پخش زمین شدم. ویران و خسته از حال رفتم. نفهمیدم چقدر گذشت.
 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «روزگار آشنا» خاطرات قادر آشنا، آزاده‌ای از کهگیلویه و بویراحمد است که توسط عادله ارشادی در ۱۴ فصل به نگارش درآمده است. قادر آشنا، آزاده و جانباز از استان کهگیلویه و بویراحمد، در ۱۸ بهمن ۱۳۶۱ در عملیات «والفجر مقدماتی» به اسارت درآمد و سال‌های اسارت خود را در اردوگاه‌های موصل و رمادی سپری کرد.

در بخشی از این اثر می‌خوانیم: «نوبت به من رسید. خودم را برای تند دویدن مهیا کرده بودم. هرچه سریع‌تر از این میانه می‌گذشتیم بیشتر جان سالم به در می‌بردیم. اگرچه ضربه‌های سنگین و ورزش‌های متعدد سخت‌جانمان کرده بود. هرچه دور می‌گرفتی تا با سرعت بیشتری بدوی، لگد‌ها و ضربات کابل پایت را بلند می‌کرد و قدرت دویدن را می‌گرفت.

چند قدمی نرفته بودم که کابل یکی از سربازها، دور سر و پیشانی‌ام پیچید. لحظه‌ای دنیا ایستاد. خون توی تنم درجا زد و بالا نیامد. پخش زمین شدم. ویران و خسته از حال رفتم. نفهمیدم چقدر گذشت. چشم که باز کردم باز میان دست و پا و شلاق و ضربه‌های کابل و باتوم سرباز‌ها بودم. کسی گمان نبرده بود شاید از هوش رفته یا حتی مرده باشم. به خیالشان از درد افتاده‌ام. می‌زدند تا بلند شوم و چه خوب اثر کرد کتک‌هایشان.»
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار