گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مهدی جهان تیغی؛ برای پیروزی بایدن و شکست ترامپ دلایل زیادی منجمله وضعیت بیماری کرونا، مسایل اقتصادی، سیاست خارجه، شکاف اجتماعی و نژادی، آرای پستی و... میتوان نام برد که هر کدام به میزان و تناسبی از ساختمان رای دو نامزد آمریکایی را شکل داده است.
ترامپ در سیاست خارجه، تصویر اول آمریکا و سپس دیگران را ترسیم کرده بود و به همین دلیل با چین و حتی کشورهای اروپایی وارد یک ادبیات کم سابقه بداخلاقی سیاسی و اقتصادی شد. از سویی دولت ترامپ به ظن خود با انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس و سپس وادار کردن کشورهای عربی برای صلح با اسرائیل و دوشیدن کم سابقه آنها، موفقیتهای ویژه برای خود در افکار عمومی آمریکا قایل بود.
اما نقش ایران در انتخابات آمریکا در میزان آرای سیاست خارجه آمریکا و به خصوص تصویری که ترامپ برای خود از نجوه مواجه با ایران در آمریکا ساخته بود، خود را بیشتر نشان میدهد. برای رسیدن به جواب دقیق، دانستن چند نکته پیش مقدماتی الزامی است. نکته اول این است که رقابت بایدن و ترامپ به شدت دو قطبی شده بوده و اساسا اکثریت رای دهندگان اکثریت به تکیه به منظومه مشخص فکری و تبلیغاتی ترامپ و بایدن و بدر واقع به تمایز آنها رای دادند. نکته دوم نیز اینکه آرای بایدن و ترامپ بسیار نزدیک به هم بوده است. یعنی با اختلاف کم چنددرصدی این انتخابات به پایان رسیده است. اگر سهم ایران در انتخابات آمریکا را کمترین حد ممکن یعنی کمتر از پنج درصد هم بگیریم – البته این میزان با توجه به تعدد نامی که از ایران در انتخابات آمریکا و موضوع برجام برده شده و تصویری که ترامپ تلاش میکرد از تسلیم کردن ایران در نزد مردم آمریکا از خود بسازد؛ رقمی قابل توجهتر و یا حداقل موثرتری هم خواهد بود- با این وجود، همین مقدار کم میتوانست نتیجه انتخابات آمریکا را متفاوت کند.
پاره کردن برجام و سپس به زانو آوردن ایران و دوباره به میز مذاکره برگرداندن برای دادن امتیازات بزرگتر، شعار تبلیغاتی دونالد ترامپ قبل از ریاست جمهوری آمریکا تا این روزهای آخر انتخاباتی بوده است. اما سیاست خارجه فشار حداکثری در باره ایران نه تنها جواب نداد، بلکه به اذعان بسیاری از کارشناسان بین المللی سبب انزوای آمریکا و انگیزه بخشی و جهشهای خاص سیاسی، هستهای و منطقهای و نظامی در ایران نیز شده است. همچنین یکبار دیگر مجددا تاکید کرد که از این منظر باید نقش ایران را تحلیل کرد که رفتار دولت ترامپ با ایران، بخشی از تصویری سازی بود که ترامپ از خود برای مردم آمریکا و طرد دموکراتها استفاده میکرد؛ بنابراین مقاومت فعال ایران در واقع چنگ زدن به این تصویرسازی مهم بود. اگر این گزاره را بپذیریم درصد نقش ایران در شکست ترامپ رقم قابل توجهی خواهد بود چه این نقش را مستقیم و چه غیرمستقیم بدانیم.
اما ترامپ با ترور شهید سلیمانی تلاش کرد که از خود یک چهره مقتدر و خاص در اقتدار امنیت ملی آمریکا نیز بسازد. موضوعی که به دلایل متعددی بر عکس آن اتفاق افتاد. امریکاییها معتقدند بعد از شهادت ژنرال سلیمانی، دنیا برای آنها خطرناکتر از هر زمانی دیگر شده است. ایران در چهار سال ریاست جمهوری ترامپ با منهدم کردن، گلوبال هاوک، موشک باران عین الاسد و... به طرز بی سابقهای ابهت نظامی و هژمونی آمریکا را شکست، ولی در مقابل، ترامپ با بزدلی هیچ کاری نتوانست انجام بدهد! به اعتقاد رقم قابل توجهی از نخبگان موثر آمریکایی، هیچوقت کشورشان اینگونه تحقیر نشده و هیچ رئیس جمهوری مانند ترامپ در مقابل ایران اینقدر ترسو نبوده است.
در کنار موارد گفته شده، اگر ایستادگی رهبر انقلاب بر عدم مذاکره با ترامپ نبود، و در این چند ماه اخیر که غربگرایان در رسانه هایشان و مواضع سیاسی خود، باهزاران هیاهو بهترین فرصت برای مذاکره با ترامپ را قبل از آغاز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعلام میکردند و اگر در اثر فشار اعتدالگرایان و اصلاح طلبان، دولت ایران پای میز مذاکره با ترامپ مینشست، امروز چند درصد از انتخابات آمریکا متفاوت بود؟! آیا آنوقت این ترامپ نبود که همه اندوخته دموکراتها درباره ایران –برجام- را از همه نوع اعتبار خارج میکرد؟! آیا برجام که دموکراتها آن را محصول عقلانیت خود در سیاست خارجه میدانستند، درافکارعمومی آمریکا بی اعتبار نمیشد؟!
در پایان باید برای دولت آینده آمریکا نیز یادآوری کرد که انتقام سخت ایران با عین الاسد شروع شد و با تک دورهای کردن ترامپ وارد مرحله تازه تری شده و تحقق چشم انداز اخراج آمریکا از منطقه را نمایانتر کرده است.
مهدی جهان تیغی - عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.