چین و آمریکا بعد از افزایش رشد خارقالعاده چین در حوزه اقتصاد هم اکنون وارد یک نوع رقابت تسلیحاتی و هستهای شدند که باید دید به یک نوع جنگ سرد منجر میشود.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-پرهام پوررمضان؛ در آغاز قرن حاضر، ایالات متحده آمریکا با یک خیزش چندجانبه در ابعادی گوناگون از جمله اقتصادی و نظامی از سوی چین روبهرو شد؛ کشوری که هم اکنون رقیب آمریکاست و چالشهای عدیده و فراوانی را برای این کشور بوجود آورده است حتی این تلقی نیز متصور است که در آیندهای نزدیک تهدیدی برای ایالات متحده در نظام جهانی تلقی خواهد شد.
در شرایط حاضر عواملی نظیر نفوذ اقتصادی این کشور نوظهور و همچنین عضویت و ایجاد در ساختاری جدید به نام بریکس و همچنین نفوذ مستمر در مناطق مختلف جهان و عضویت دائمی و دارا بودن حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل از یکسو و حجم وافر بدهیهای مالی و کاهش مستمر نفوذ اقتصادی و سیاسی آمریکا در جهان از سویدیگر که مواجهه و مقابله مستقیم آمریکا با این کشور را دشوار کرده است.
اصلاحات اقتصادی در چین
از زمانی اصلاحات در چین روند رو به رشد خود را آغاز کرد، یعنی دهه ۸۰ میلادی، شاهد بازگشایی در عرصههای مختلف و ورود این کشور به فضای جامعه بینالملل هستیم و همین امر سبب شده است پایههای بده و بستانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، همچنین فرهنگی در این کشور نهاده شود.
این کشور به دلیل سیاستهای توسعه طلبانهای که در پیش گرفته بود با چالشهای عدیدهای هم در سطح داخل و هم در سطح خارج از مرزهایش مواجه بود که از مشکلات داخلی آن میتوان به نبود جامعه مدنی و تفکر توسعه و در بعد خارجی از چالشهای عدیده از جمله تفاوت رهیافت نظری در رابطه با مسئله مهمی به نام انرژی هسته با ایالات متحده آمریکا اشاره کرد.
بعضی از تحلیلگران مسائل بینالملل بر این امر واقفند که این اختلاف نظرها ریشه گرفته شده در تفاوت میان محیطهای این کشورها که اغلب بر ورطه امنیت انگاشته میشود تبیین شده است، اما با مرور زمان نظر طیفی دیگر از تحلیلگران این عرصه این است که نوع تفکر در رابطه با این رهیافت و پارامتر نظری در میان نخبگان علمی و سیاسی این دو کشور تفاوتهای عدیدهای را تجربه میکند.
اما کشور چین در یک رویکرد و پارادایم متفاوت نسبت به مسئله امنیت دیدگاه متفاوتتری را تجربه میکند بدین معنا که تمرکز خود را بر اساس مطالعه بر روی چالشهای امنیت ملی میگذارد و تفاوت در اینجاست که ایالات متحده امنیت ملی خود را بر تهدید دانستن دشمنان خارجی لحاظ میکند و کشور چین بر روی وضعیتهای خاص و خطرناکی که این کشور را به ورطهی نا امنی میبرد.
فروش اسلحه توسط آمریکا به تایوان
در راستای تبیین این تفاوت باید در یک مثال عینی بیان کرد که ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ شروع به فروش تسلیحات بسیار زیاد نظامی به کشور تایوان کرد که این عمل از معنای دکترین نظامی و امنیتی چین یک تهدید و خطر بالقوه محسوب میشد و همین امر سبب شد که این کشور در آن منطقه سیاستگذاریهای شدید امنیتی را بر قرار کند.
نخبگان سیاسی کشور چین چه در خفا و چه در عیان آمریکا را یک کشور میدانند که اشتیاق بیمارگونهای در افزایش توان نظامی دارد و بیشترین رتبه را در صرف هزینههای نظامی دارد. در سال ۲۰۱۹ آمریکا بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار صرف هزینههای نظامی کرد که حدود ۴۰ درصد از کل هزینههای نظامی صرف شده در جهان است و از مجموع ده کشور بعدی این فهرست نیز بیشتر است؛ و در نگاهی دیگر بر این امر استوارند که آمریکا در حال بازگشت به ذهنیت جنگ سرد است و درمورد تهدیدات خارجی اغراق میکند که این نیز تبینی است بر تفاوت دیدگاه در امنیت و مکاتب آن.
اگرچه ایالات متحده آمریکا از منظر خبگان سیاسی درصدد رویارویی مستقیم با چین نیست، اما یکی از حوزههای مهم و چالش زا در روابط فی مابین دو کشور حوزۀ امنیتی و نظامی است، و دلیل این امر هم این میباشد که کشور چین در حال بازسازی و نوسازی ناوگانهای امنیتی و نظامی و همچنین نیرو های نظامی خوداست، علی الخصوص ازآن رو که چین تلاش میکند تا در منطقهی شرق آسیا و به ویژه در تایوان به برتری نظامی در مقابل ایالات آمریکا دست یابد.
چین در چنددههی گذشته در پی سیاست گذاری نظمی بر پایهی چندجانبه گرایی بوده است تا بتواند نقش مهم و برجستهای را در عرصۀ جهانی و بین الملل ایفا کند. در سویی دیگر ایالات متحدهی آمریکا نیز درراستای کاهش و مهار روند روبه رشد قدرت یابِی کشور چین در منطقة آسیاوپاسیفیک در تلاش است.
ایالات متحدهی آمریکا با اخذ یک سیاست گذاری راهبردی در جهت برقراری روابط گسترده نظامی و امنیتی با کشورهای پیرامونی چین از یک طرف آنها را به خود متعهد میکند و از طرف دیگر از ایجاد اتحاد و انعقاد پیمانهای امنیتی این کشورها با چین جلوگیری کند و با نفوذ در کشورهای همسایۀ چین، جایگاه راهبردی این کشور را در منطقهی آسیاوپاسفیک تنزل میبخشد.
رزمایش های مشترک آمریکا عامل بحران در شرق آسیا
در سالهای اخیر ایالات متحده آمریکا با ایجاد رزمایشهای مشترک با کشورهای پیرامونی چین سعی در بحرانی کردن روابط چین واین کشورها کرده است و این سیایت را دنبال میکند که تا با ایجاد درگیری و وارد کردن چین در حل و فصل منازعات منطقهای از ایفای نقش این کشور در مسائل بین المللی بکاهد. در این راستا، آمریکا تلاش میکند با برقراری روابط گسترده نظامی و امنیتی و افزایش حضور و انجام تحرکات نظامی درآسیا و انعقاد قراردادهای نظامی با، ژاپن، کرۀ جنوبی و هند به عنوا ن رقبای چین و پیمانهای سیاسی و نظامی با استرالیا و اندونزی به عنوان قدرتهای متوسط در منطقه، این کشور را در انزوا قرار دهد.
در پایان این گزارش باید مطرح کرد که که دو پارامتر مهم یعنی بازدارندگی و اجبار و ثبات هژمونیک در تفکرات هستهای این دو کشور به بازیگرانی مهمی تبدیل شدهاند، بازدارندگی و اجبار بدین معناست که نخبگان سیاسی و دانشمندان آمریکایی بر این باورند که یک امر متناسب با دکترین امنیتی –دفاعی آنهاست، اما در رویکردی دیگر دانشمندان چینی بر این امر راسخاند که بازدارندگی هستهای تاثیر ارعاب انگیز نسبتا قدرتمندی دارد و مقصود از ثبات هژمونیک در این مورد این است که ایالات متحده از این پارامتر در جهت پیشگیری از حمله استفاده میکند، اما نخبگان و دانشمندان چینی از این امر در دفاع از حمله استفاده میکنند.