گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-حسن حسنی؛ اصولاً سیاست خارجی دولتها را اهدافی مشخص میکند که در نقشه راه هر کشور آمده است. این اهداف که شامل اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت است، تابعی از متغیرهای سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی، فرهنگی و ایدئولوژیک خواهد بود.
دولتها برای رسیدن به این اهداف ممکن است استراتژیها و راهبردهای متفاوتی را در پیش بگیرند. این تفاوت در راهبردها ممکن است بر اثر تغییرات در وضعیت کلی کشورها و یا چرخش نخبگان حاکم باشد، اما اهداف بدون تغییر باقی میمانند.
آمریکا به خود اجازه دخالت در امور تمامی مناطق جهان را داده است، از این رو دارای اهداف سیاست خارجی مختلفی است که در اسناد گوناگون امنیت ملی آمریکا به آنها اشاره شده است. لذا برای رسیدن به این اهداف نخبگان سیاسی این کشور در قالب احزاب جمهوریخواه و دموکرات روشهای متفاوتی را در پیش میگیرند، به ویژه در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ که این روشها به طور بنیادی دچار تحول شد. این ساختارها شامل موارد ذیل میشوند:
1- نگاه به ساختار بینالمللی:
به طور کلی نگاه دموکرتها به ساختار بینالمللی تکثرگرایانه و مبتنی بر ایجاد امنیت با همکاریهای مشترک است. جمهوریخواهان نیز به ایجاد امنیت با همکاریهای مشترک معتقدند، اما اولویتشان تأمین امنیت از طریق افزایش قدرت ملی است.
دموکراتها جهت دست یافتن به اهداف خود همکاری با سازمانهای بینالمللی و قدرتهای جهانی را لازم میدانند تا به یک اجماع جهانی برسند. در مقابل جمهوریخواهان به همکاری با سازمانهای بینالمللی چندان توجهی نمیکنند و بیشتر نگاه ایزاری به قدرتهای دیگر دارند. به عنوان مثال به حملة ایالات متحده به عراق در سال 2003 با وجود مخالفت سازمانهای بینالمللی و اکثر قدرتهای دیگر و همچنین خروج آمریکا از پیمان آب و هوایی پاریس در دوران ترامپ میتوان اشاره کرد.
2- استفاده از نیروی نظامی:
در این زمینه رویه دو حزب بزرگ آمریکا کاملاً از یکدیگر متفاوت است. جمهوریخواهان که از طرفداران افزایش بودجه نظامی آمریکا هستند طی چند دهه اخیر بیشترین استفاده را از نیروی نظامی برای مقابله با دشمنان منافع آمریکا داشتهاند. جمهوری خواهان همچنین برای مشروعیت بخشی به اقدامات نظامی خود از مفاهیمی مانند اقدامات پیش دستانه استفاده میکنند. در مقابل دموکراتها، اولویت را به ابزارهای اقتصادی و سیاسی میدهند و بر این باورند که اگر بنا به استفاده از ارتش باشد، بهتر است اجماع جهانی نیز با آن همراه باشد.
حال با ذکر مختصری از برخی تفاوتهای سیاستگذاری در ایالات متحده، و با توجه به پیروزی جو بایدن نامزد دموکرات در انتخابات 2020 آمریکا تحلیل مختصری بر چگونگی آیندة سیاست خارجی دولت بایدن در منطقة منا خواهیم داشت.
ابتدا میبایست گفت یکی از دلایل ناکامیهای دونالد ترامپ در انتخابات جاری آمریکا اتخاذ سیاستهای غلط در حوزه روابط بینالملل بود که باعث انتقادهای گسترده به ترامپ چه از جانب جمهوریخواهان چه از جانب دموکراتها شد.
ترامپ در حوزه سیاست خارجی به گونهای عمل کرد که حتی اخلاف جمهوریخواه وی نیز این گونه عمل نمیکردند. به گونهای که ایالات متحده در برخی مسائل در سازمان ملل و حتی شورای امنیت نیز تنها بود. آغاز تنش سیاسی و اقتصادی با چین، خروج از توافق جامع اقدام مشترک (برجام)، تنشهای متعدد سیاسی با اتحادیة اروپا، به رسمیت شناختن قدس شریف به عنوان پایتخت اسرائیل، اتخاذ سیاستهای مهاجرتی غلط برای مسلمانان، رفتار غیر انسانی با مهاجرین در مرزهای این کشور به ویژه در مرز مکزیک و اتخاذ سیاستهای غلط در آمریکای لاتین نظیر حمایت از کودتا در ونزوئلا از جمله مهمترین اقدامات اشتباه ترامپ در عرصه سیاست خارجی بود که با مخالفتهای صریح نخبگان سیاسی این کشور همراه بود.
اما خاورمیانه همیشه برای آمریکا اهمیت ویژهای داشته است در دوران ترامپ این منطقه شاهد رشد افراطیگری و خشونت بود. دوران ترامپ برای اسرائیل یک دورة طلایی بود از انتقال سفارت آمریکا به قدس تا طرح معاملة قرن و امضای قرارداد صلح برخی کشورهای منطقه با این رژیم از جمله دستاورد ترامپ برای اسرائیل بود. حال سوال پیش میآید در دوران ریاست جمهوری جو بایدن نیز اوضاع به همین منوال است یا خیر؟
برای پاسخ به این سوال بهتر است این منطقه را در سه محور اصلی روابط آمریکا با ایران، اسرائیل و اعراب تقسیم بندی کرد.
الف- ایران: روابط ایران و ایالات متحده که در دوران باراک اوباما و امضای برجام از تنش کمتری برخوردار بود اما با روی کار آمدن ترامپ و خروج وی از برجام و تحریمهای پی در پی و بی سابقة وی علیه ایران اوضاع رو به وخامت گذاشت. اقدام نابخردانه ترامپ در ترور شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی اوضاع را به شدت متشنج کرد به گونهای که برای اولین بار بعد از 80 سال یک دولت خارجی به طور رسمی به پایگاههای نظامی ایالت متحدة آمریکا حملة موشکی کرد. همچنین با عدم همراهی جامعة جهانی و سازمان ملل با آمریکا علیه ایران در این دوران پازل شکست سیاستهای ترامپ علیه ایران را تکمیل شد و ترامپ را در حسرت یک تماس از ایران گذاشت. اما با روی کار آمدن بایدن اوضاع از لحاظ تکنیکی فرق خواهد کرد. هدف هر دو رییس جمهور مهار ایران است. اما بایدن قصد دارد با بازگشت به برجام مهار ایران را از راه گفتگو و اجماع جهانی پیگیری کند. برخورد و مواجهه با بایدن بسیار از سختتر از ترامپ است چرا که در نگاه اول ممکن است گشایشهای اقتصادی اتفاق افتد اما در نهایت با شکست گفتگوها بازگشت تحریمها شدیدتر و با اجماع جامعه جهانی باشد.
ب- اسرائیل: همان طور که در بالا گفته شد دوران ترامپ برای اسرائیل یک دوران طلایی بود و منجر به افزایش قدرت این رژیم در برابر کشورهای عرب منطقه شد. در دوران بایدن نیز اوضاع به همین روال خواهد بود اما با سرعت کمتر. آمریکا در این دوران سعی خواهد کرد با انتقادات ظاهری نسبت به برخی مسائل از جمله شهرک سازیهای اسرائیل چهرهای بی طرف و حقوق بشری به خود بگیرد اما در نهایت حمایتها ادامه خواهد داشت. ذکر این نکته نیز شاید خالی از لطف نباشد که در برخی نظر سنجیها رای 77 درصد از یهودیان آمریکا جو بایدن بوده است و این نشانگر این مطلب است که روی کار آمدن بایدن شاید تنها برای برخی از شخصیتهای سیاسی این رژیم ناخوشایند باشد اما برای قاطبة آنها تفاوت چندانی وجود ندارد.
ج- اعراب: روابط اعراب و آمریکا در دوران ترامپ از پیچیدگی خاصی برخوردار بود از یک سو آمریکا در لفظ از اعراب حمایت میکرد و از طرف دیگر در عمل معتقد بود که اعراب میبایست پول این حمایتها را بپردازند. پرداخت هزینه از سوی برخی دول عربی منطقه به قدری خوب بود که ایالات متحده چشم خود را بر بسیاری از جنایتهای برخی حکام عربی بست و موضعی نگرفت از جمله حمایت برخی از سران عرب از تروریستهای تکفیری، زندانی و قتل مخالفان و جنگ افروزی در یمن. بایدن در نطقهای انتخاباتی خود از فروش سلاح به برخی کشورهای عرب مانند عربستان انتقاد کرده است و خواهان توقف فروش تسلیحات به این کشورها شده است. اما اگر بخواهیم واقع بینانه به این مسئله نگاه کنیم توقف فروش سلاح به کشورهای عربی مساوی است با ورشکستگی کارخانهجات اسلحه سازی آمریکا که بخش مهمی از اقتصاد این کشور را در اختیار خود دارند. سیاست خارجی بایدن در قبال اعراب در حوزة حقوق بشر با چالش مواجه خواهد شد اما در حوزههای اقتصادی و سیاسی، خیر!
به طور کلی سیاست خارجی بایدن در خاورمیانه تفاوت چندانی با دوران ترامپ نخواهد داشت و تنها تفاوت در ابزار رسیدن به هدف است که بایدن احتمالا از ابزارهای دیپلماتیک و حقوق بشری استفاده خواهد کرد. اگر به دنبال تفاوت عمده در عملکرد بایدن هستید آن را نباید در خاورمیانه جستجو کنید این تغییرات رفتاری بیشتر در روابط با شرق آسیا، اتحادیة اروپا و سازمانهای بینالمللی قابل مشاهده است نه در خاورمیانه.
انتهای پیام/