اگر دولت و مسئولین بورس از همان ابتدای سال اجازه تشکیل حباب به بورس را نمیدادند و اگر همان موقع بازار را با عرضههای زیاد کنترل میکردند شاهد افت ماه های اخیر نبودیم.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، بازار سرمایه از بیستم مرداد ماه تا کنون کمتر روزهای خوش و سبزپوشی به خود دیده، ردای قرمز ریزش آنقدر بر سر بورس کشیده شد که بسیاری صلاح را بر رفتن و حفظ باقیمانده سرمایه ای دیدند که از سرمایه های اولیه ای که به بازار منتقل کرده بودند مانده است. سهامداران خرد دولت و سیاست های سازمان بورس و اوراق بهادار را عوامل تعیین کننده زیان خود می دانند، آنچه از طرف دولت یا سازمان بورس به سهامداران و مالباختگان گفته می شود وعده و وعید است لذا مال باختگان خواستار ورود قوه قضاییه شدند برای دفاع از حقی که از آنها به دلایل مختلف ضایع شده است. احمد اشتیاقی؛ کارشناس بازار سرمایه و مدیرعامل کارگزاری بانک آینده در خصوص روند بازار و تشکیل دادگاه بورسی نقطه نظرات خود را با ما درمیان گذاشته است.
برخی از سهامداران زیان دیده خواسته اند که قوه قضاییه از آنها دفاع و حمایت کند با ورود قوه قضاییه به بورس موافق هستید؟
اگر دادگاه ویژه خاصی با مشخصات ویژه ای برای بازار سرمایه تشکیل شود که تحرکات حقوقی ها و حقیقی ها را رصد کند، باعث دستکاری قیمت ها نشود و بر خلاف مقررات و دستورالعمل سازمان بورس اقدامی صورت ندهد حتما تشکیل دادگاه برای بررسی نحوه معاملات، تشخیص سوء استفاده های برخی حقوقی ها و غیره بسیار مفید است. مسلما اولین پیش شرط تشکیل دادگاه بازار سرمایه حضور افراد متخصص است، افرادی که دستور العمل ها و رویه های بورسی را به درستی بشناسند. تشکیل هر گونه دادگاهی با افراد فاقد صلاحیت که متخصص بورس نباشند موجب افزایش انحراف در بازار سرمایه می شود و اصلا بازار را ازمسیر طبیعی خود خارج میکند، لذا تشکیل دادگاه زمانی مفید است که با نگاه تخصصی و آشنا با دستورالعمل ها و آیین نامه های بازار سوء استفاده ها و مسائل بازار مورد بررسی و تحقیق و تفحص و قضاوت قرار بگیرد.
عملکرد مدیریت بورس را در ماه های اخیر چگونه ارزیابی می کنید؟
به هر حال مدیریت بازار سرمایه بسیار سخت است و به راحتی نمی توان دراین باره قضاوت یا پیش داوری کرد. برخی اوقات شاهد اتفاقاتی در بازار هستیم که از کنترل مدیران خارج است. مثلا وقتی بازار می خواست روی شاخص ۲ میلیون و ۱۰۰ اصلاح شود، آن زمان نتوانستیم به صورت دستوری و با خریدهای حقوقی ها و یا پمپاژ پول بازار را نگه داریم کما اینکه دیدیم این رویه جواب نداد، بنابراین برخی موضوعات از دست مدیران در می رود. ضمن اینکه مدیریت خوب در بازار سرمایه اجازه می دهد بازار روال طبیعی خود را دنبال کند. قطعا بازار سرمایه را نمی توان با دستکاری و ایجاد شرایطی که فارغ از عوامل بنیادین است مورد حمایت قرار داد، چرا که حمایت های غیر اصولی از بورس بی فایده است. برای بررسی موضوع مدیریت باید تمام عوامل دخیل در نوع عملکرد و مدیریت بررسی شود. اما بنده بر این باورم برای قضاوت عملکردتا آخر سال جاری صبر کنیم، عملکرد یکی دو ماه آینده را هم ببینیم، ببینیم تصمیماتی که در راستای بازگشت بازار گرفته شده به کجا ختم می شود، لذا فعلا نباید داوری کرد باید ببینیم بازار تا پایان سال چه مسیری را طی می کند، آن زمان می توانیم به راحتی درباره عملکرد داوری کنیم.
اصلی ترین علت ریزش های بورس را در ماه های اخیر ناشی از وجود چه عوامل و دلایلی می دانید؟
اصولاً بازار سرمایه بازار بسیار حساسی است، شاید اگر دولت و مسوولین بورس از همان ابتدای سال اجازه تشکیل حباب به بورس را نمی دادند، اجازه نمی دادند شاخص به بالای دو میلیون برسد و اگر همانجا بازار را با عرضههای زیاد کنترل می کردند شاهد افت ماه های اخیر نبودیم. به هر حال بازار سرمایه در پنج ماه اول سال روند طبیعی نداشت. دولت ومسوولان بورس زمانی که بازار از روال عادی خارج شد همان زمان یعنی دیر هنگام مصمم شدند تا بازار را کنترل کنند؛ زمانی که افراد مختلفی درگیر بازار شده و با شاخص های بالا متضرر شده بودند، علت ضرر و زیان مردم اجازه دادن به رشد شاخص های غیر واقعی بود. به هر حال بعد از این موضوع، مجموعه تصمیمات اتخاذ شده برای جلوگیری از رشد شتابان شاخص تصمیمات درستی بود منتها تصمیمات درست یکباره به دلیل افزایش عرضه های مختلف اعم از سهام عدالت، افزایش اعتبارات کارگزاری ها و غیره سلسله وار انجام شد و چون به یکباره عرضه افزایش و تقاضا به میزان کافی نبود لذا عرضه بر تقاضا غلبه کرد و به صورت تدریجی باعث عدم ورود پول جدید و یا خروج پول توسط سرمایهگذارانی شد که در پنج ماه اول سال وارد بازار شده بودند. بعد از آن شاخص به جایی رسید که از نظر بنیادی خوب بود اما به دلیل ترس و بی اعتمادی افراد نوظهور در بازار سرمایه باعث ریزش مجدد بورس شد. شاید از این بابت بخواهیم بگوییم یکسری تصمیمات اولیه بود که متعاقب آن باعث اتخاذ تصمیمات بعدی از سوی افراد جدید الورود به بورس شد، اما به نظر می آید این موضوع هم به دلیل عوامل تاثیر گذار بنیادی در بازار بود، وقتی بازدهی بازار به زیر ۱۰ رسید. این روزها که احتمال انتخاب آقای بایدن میرود شرایط فروش و صادرات شرکت ها بهتر می شود و دلار هم زیر ۲۰ هزار تومان کاهش نمی یابد بنابراین بازدهی بازار در صنایع معدنی، پتروشیمی و فلزی و اکثر صنایع خوب است بنابراین سهامداران اینجا نباید فروشنده ظاهر شوند، از این باب که این افراد تازه وارد به بورس فشار فروش ایجاد کردند می توان آنها را تا حدودی مقصر خواند، از این جهت مقصر که برای فروش به هر قیمتی عجله دارند و این فشار فروش به این دلایل است. در حال حاضر عوامل بنیادی قوی است آن زمانی که عوامل بنیادی ضعیف بود میخریدند، به هر حال چنین تصمیماتی نشان دهنده عدم آموزش لازم و تخصص در بازار سرمایه است که تازه واردان به صورت مستقیم وارد بازار سرمایه می شوند و می تواند برای بازار خطرناک باشد. در جمع بندی باید برنامه جدیدی تدوین کرد که شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.
یک درصد پرداختی که از صندوق توسعه ملی به بازار قول داده شد تحلیل های مختلفی از موافقان ومخالفان دارد نظر شما درباره تزریق این پول به بورس چیست؟
بنده معتقدم یک درصد پرداختی از صندوق توسعه ملی برای بازار سرمایه منبع حیاتی است، لذا نمی توان گفت این منابع به بازار تزریق نشود، اصرار بر این موضوع هم خطاست به این دلیل که به طور عام منابع صندوق توسعه ملی برای ایجاد اشتغال، توسعه و رشد اقتصادی است، بنابراین منابع صندوق توسعه ملی پشتوانه متقاضیان پولی میشود که فضای کسب و کار ایران را توسعه میدهند. اگر به نوعی بازار سرمایه را مورد توجه قرار دهیم می تواند موجب رشد اقتصاد و توسعه اقتصادی باشد و فضای آن در راستای اهداف صندوق توسعه قرار بگیرد، بنابراین به دلیل بی اعتمادی یا ترس سهامدارانی که فروشنده ظاهر می شوند چون خریداری در مقابل خود نمی بینند می توان گفت بازار سرمایه همیشه باید پول های هدفمند و هوشمندی از قبل داشته باشد و به بازار تزریق شود. وقتی از شرکت هایی که نماد آنها پذیرفته شده حمایت به عمل بیاید به نفع تولید و رشد اقتصادی است. اگر بازار سرمایه ما بازاری قوی نباشد قاعدتاً نمیتواند افزایش سرمایه بدهد و وقتی افزایش سرمایه ای در آن صورت نگیرد به سیستم های بانکی برای تقاضای تامین مالی مراجعه می کنند که به سیستم بانکی فشار میآورد ضمن اینکه وقتی عملیات آنها توسعه داشته باشد صادرات زیادی داشته باشند منابع ارزی به حد کفایت برای طرحهای توسعه آنها ایجاد میشود پس دراین صورت تولید نیازی به برداشت از صندوق توسعه ملی ندارد، اگر بازار سرمایه پویا باشد. بنابراین پولهای هدفمند پارک شده اگر زمانی که بازار از ارزش ذاتی خود دور می شود پشتیبانی کند بسیار مفید است. سهم هایی که صندوق توسعه ملی در زمانی که بازار در حال دور شدن از ارزش ذاتی خود است میخرد سهمهای حباب شده نیست، یا نمی گوییم که سهم های حباب شده را بخرد بلکه می گوییم سهام هایی که از ارزش ذاتی خود دور می شود بخر تا ترس و دلهره بازار برطرف شود و مجدداً بازار سرمایه به سمت رونق برود بنابراین این منابع با یک درصدی که قانونگذار از قبل دیده می تواند به بازار کمک کند. مثل این می ماند که مردم به هر دلیلی که به بانک بی اعتماد می شوند به بانک برای برداشتن سپرده خود هجوم می آورند اینجا بانک مرکزی از بانک مورد نظر حمایت می کند تا ترس و بی اعتمادی مردم از بین برود، بنابراین باید حتماً یک پول هوشمند پارک شده هدفمند پشت بازار سرمایه برای این مواقع داشته باشیم، زمانی که مردم بی دلیل سهام می فروشند اگر این منبع در نقش خریدار وارد شود بازار را به تعادل نزدیک می کند و مانع خروج بازار از مسیر خود می شود. انتقال یک درصد از پول صندوق توسعه ملی در سال ۹۴ مصوب شده که الان زمان استفاده آن است و باید به بازار تزریق شود. به هر حال تزریق این پول به بازار بسیار مفید است چرا که باعث دلگرمی سهامداران و بهبود و نگهداشت بازار سرمایه ای می شود که بیش از حد ریزش داشته است.