گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو- کوثر قاسمی؛ برای تامین معاش خانوادهاش بعد از ظهرها مسافرکشی میکند. روزهای تعطیل از ابتدای صبح تا انتهای شب کار میکند؛ با مشغول شدن در اسنپ، اوضاع اقتصادی خانواده بهتر شده؛ اجاره خانه را زودتر پرداخت میکند و سفره شان کمی رنگینتر شده، گوشت که کمتر در سفره دیده میشد دوباره به سبد غذایی شان برگشته؛ همه چیز خوب نیست ولی دارد بهتر میشود اما پنج شنبه شبی بعد از مسافرکشیهای بی وقفه، در حالی که مشغول استراحت و تماشای تلویزیون است خبری پخش میشود که شبیه به یک پتک تمام آرزوهایش را خرد میکند؛ خبر گرانی بنزین. دولت در اقدامی ناگهانی قیمت بنزین را چند برابر کرده؛ او که با دو شیفت کار کردن چرخ روزگار را به سختی میچرخانده حالا با گرانیهایی که همراه با افزایش قیمت بنزین خواهد آمد، زندگی را چگونه خواهد گذراند؛ خبر تمام میشود گویی با اتمام خبر او نیز به پایان رسیده.
چه باید کرد؟ چه کسی صدای او را خواهد شنید؟ رنج او چه جایگاهی در رسانه ملی و برای دولتمردان دارد؟
دولت و خشم شب بنزینی
۲۴ آبان پنج شنبه ساعت ۲۴، بنزین پس از چند سال به یک باره گران میشود؛ دولت نرخ بنزین سهمیهای را ۱۵۰۰ تومان و بنزین آزاد را 3000 تومان اعلام میکند؛ همچنین اعلام میشود مبلغی علاوه بر یارانهها برای جلوگیری از فشار اقتصادی به حساب مردم واریز خواهد شد؛ گویا دولت مدتهاست به چنین نتیجهای رسیده اما تصمیم دارد با اعلام ناگهانی این خبر مانع از هجوم مردم به پمپ بنزینها شود.
علی عسکری در آذر ۹۸ در هشتمین همایش منشور رسانه درباره اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین گفت:«دولت برای پیشگیری از ایجاد صفهای طولانی مقابل پمپ بنزینها، سیاستِ اعلام خبر ناگهانی بنزین را در پیش گرفت و ظهر روز پنجشنبه به ما اعلام کرد که قرار است این خبر ساعت ۲۴ روی آنتن برود.»
با وجود قابل پیش بینی بودن اعتراضات مردم در رابطه با گرانی بنزین و این اقدام دولت در نیمه شب ۲۴ آبان که بیشتر به خشم شب شبیه بود تا اطلاع رسانی، آیا دولت و رسانهها در حوزه اقناع و پاسخگویی به مردم موفق عمل کردند؟
آرشیو صدا و سیما در آبان 98 اما حرف دیگری میگوید؛ خالی از صدای مردم و حتی برنامهای برای پاسخگویی.
کاملا ملی
رسانه از عوامل موثر بر هویت و امنیت ملی جوامع است؛ تلویزیون میتواند به عنوان مهمترین و رسمیترین رسانه جمعی با بازتاب یک روایت از میان روایات، روایت غالب و حاکم بر جامعه را شکل دهد و بر آن مبنا، هویت افراد را بازتولید و اعمال انسانها را هدایت کند.
به گفته رهبر انقلاب«اندک اشتباه یا عدم صداقت و یا کم کاری در رسانه موجب ضرر زیادی میشود.» راه نیافتن مشکلات مردم به ویژه مشکلات معیشتی در صدا و سیما و کم کاری رسانه ملی در این موضوع، اعتماد عمومی را خدشه دار میکند.
با وجود تغییر ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین و احتمال اعتراضات مردمی، رسانهها خالی از صدای مردم است و خلاء محتوایی جهت توجیه افکار عمومی در رسانه ملی و سایر مکتوبات کاملا مشهود است. در شرایطی که رسانههای معاند از ابتدای گرانی بنزین همراه مردم جلو رفته و شکل اعتراضات را تغییر میدهند، شبکه خبر مشغول پخش اخباری از جنس کشت گلخانه زعفران تا رونق صادرات آبزیان است!
کنداکتور بیبیسی را گرانی بنزین و تجمعات مردمی پر کرده اما صدا و سیما از پخش برنامهای تحلیلی در رابطه با گرانی بنزین عاجز است؛ شبکه خبر به جای روایت صحیح و ایجاد فضای گفتمان محور تنها به تکذیب برخی گزارشهای شبکههای معاند اکتفا میکند؛ قطع شدن اینترنت از سوی شورای امنیت به ریاست رئیس جمهور، محدودیتهای رسانهای را تشدید میکند.
در این بین صدا و سیما با رفتار منفعلانه خود گامی در راستای اجرای اهداف شبکههای معاند بر می دارد و مثل همیشه دیرتر از سایر رقبا به بحران ها وارد میشود.
علی علیزاده در کانال تلگرامی خود در رابطه با ورودِ صداوسیما به بحرانها نوشت:«آنچه صدا و سیما از مدیریت بحران آموخته است یک کلمه است، سر در برف کشیدن و انتظار تا بحران تمام شود؛ انگار نمیدانند دور تا دور این کشور را پایگاههای نظامی آمریکا محاصره کردهاند و دور تا دور اذهان مردم را هم پایگاههای رسانهای دشمن محاصره کرده. در نتیجه انفعال ما تنها و تنها به معنای واگذاری خطوط دفاعی و بیپناه گذاشتن شهر در مقابل اشغال فرهنگی است.»
صدای آمریکا، رسانه ملی
بر خلاف رسانه ملی شبکههایی همچون بیبیسی فارسی و ایران اینترنشنال از ابتدای گرانی بنزین با معترضان همراه شدند؛ تنها با گذشت ۲ ساعت از خبر گرانی بنزین، بیبیسی فارسی فراخوان مردمی راه میاندازد و میشود صدای مردم ایران. نارضایتی شهروندان از وضعیت اقتصادی، عدم همراهی رسانههای داخلی و ایجاد موجهای اعتراضی توسط شبکههای مثل بیبیسی جریان اعتراضات را تغییر میدهد و موجب تحریک و تهییج احساسات مردم میشود.
به جای آنکه رسانه ملی اعتراضات مردمی را منتشر کند و از وضعیت نابسامان اقتصادی مردم بگوید، بیبیسی وقایع و فیلم اعتراضات را از چندین زاویه پخش میکند؛ پوشش ویژه خبری از اعتراضات راه می اندازد و برنامههایش را زودتر از گذشته برگزار میکند.
در رسانههای رسمی ایران خبری از آمار کشتهشدگان نیست اما آمار کشتههای بیبیسی هر لحظه به روز میشود؛ آماری که موجب تحریک نهادهای بین المللی میشود؛ مجریان بیبیسی نیز برای اعتراضات خط مشی تعیین میکنند و سعی میکنند با ایجاد دوقطبی و دامن زدن به شایعات، به عطش معترضان بیافزایند.
به بهانهی مصلحت
دفع حداکثری رسانه ملی در بحرانهایی نظیر گرانی بنزین، موجب جذب چند برابری رسانههایی همانند BBC که از آشوب ها تغذیه میکنند، میشود؛ رشد چند برابری صفحات مجازی بیبیسی در گرانی بنزین، موید این نکته است.
اما برای حل این مسائل آنچه در وهله اول باید رخ دهد تدوین الگویی مطلوب برای مدیریت رسانه به ویژه در بحران هاست، اگر ساختار فعلی رسانه ملی تغییر نکند، راویان دیگری رویدادهای داخل ایران را روایت میکنند و جایگزین رسانه ملی میشوند، حتی اگر ملی هم نباشند.
پس صدا و سیما باید به دنبال راهحلهایی برای ملی شدن، باشد تا اعتماد از دست رفتهی مردم، دوباره برگردد؛ انعطاف پذیری صدا و سیما به جای انفعال، به مراتب در حفظ امنیت ملی تاثیرگذارتر خواهد بود؛ سکوت کردن در بحرانها، آن هم برای رسانهای ملی تنها مصلحت را فدای مصلحت میکند.