شرایط فعلی ما عصارهای از شرایطی است که ظرف ده سال اخیر در حوزه تئاتر ایجاد شده که حاصل یک نوع نگاه و طرز تفکر همیشگی درباره عرصه فرهنگ و هنر است. نگاهی که به فرهنگ و هنر به عنوان یک حرفه غیر ضروری و تفننی نگاه میکند. همین موضوع باعث میشود تا هروقت مصلحت و ضرورت ایجاب کرد بودجهاش را کم و زیاد کنیم، نحوه حمایت را تغییر دهیم و تعطیلش کنیم.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- رعنا مقیسه؛ زیر پونز. این احتمالا توصیف خوبی از حال و روز این ماههای اهالی فرهنگ و هنر و به خصوص تئاتر است. شاید اگر از کنار بنای با شکوه تئاتر شهر در تهران عبور کنید، تصور این موضوع که ساکنان آن هنوز تعریف شغلی ندارند، بعید به نظر بیاید! موضوعی که البته واقعیت دارد. تئاتر گرچه زمین حاصلخیز هنرهای نمایشی است و بسیاری از بزرگان سینما و تلوزیون را پرورش داده، اما مدتهاست گرد فراموشی صحنه ارزشمند آن را از یاد سیاستگذاران فرهنگ وهنر کشور برده.
شیوع کرونا زخمی روی زخمهای قبلی عرصه تئاتر گذاشت و بحران را عمیقتر کرد. در ماههایی که از همهگیری کرونا و تعطیلی بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و هنری میگذرد؛ فعالان، بازیگران و دلسوزان بسیاری بارها در رسانهها و صفحات شخصیشان درباره دردهای مزمنی که مدتهاست تحمل میکنند گفته و نوشتهاند. محمدرضا ایمانیان بازیگر تئاتر و عضو کانون روابط عمومی خانه تئاتر یکی از کسانی است که تلاش کرده زبان رنج اهالی تئاتر باشد. با او درباره حال و روز اهالی تئاتر و خبرهایی که درباره پیوستن این حرفه به وزارت کار منتشر شده گفتگویی کردیم که مشروح آن را میخوانید:
از روزهای پیش از هجوم کرونا آغاز کنیم، روزهایی که البته تئاتر و اهالی آن همچنان با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکردند: شرایط فعلی ما عصارهای از شرایطی است که ظرف ده سال اخیر در حوزه تئاتر ایجاد شده که حاصل یک نوع نگاه و طرز تفکر همیشگی درباره عرصه فرهنگی است که عرصه فرهنگ و هنر یک حرفه غیرضروری است و به عنوان تفنن و تفریح دیده میشود. هیچ وقت نگاه سیاست گذاران فرهنگی، مدیریت کلان و مدیریت خرد کشورمان به شکل ضرورت و شغل، فرهنگ و هنر را در نظر نگرفته و به همین دلیل هر موقع ضرورت یا مصلحتهای خودمان به عنوان مدیر ایجاب میکند میتوانیم بودجه اش را کم و زیاد کنیم، نحوه حمایت را تغییر بدهیم، تعطیلش کنیم یا هر ضرورت دیگری که برای شغلها و حرفههای دیگر لحاظ شده را برای فرهنگ و هنر نداشته باشیم.
وقتی کشور ما در معذوریت و فشار اقتصادی قرار میگیرد، اولین جایی که فکر میکنیم میتوانیم از بودجه اش کم کنیم فرهنگ و هنر است. زمانی که در معذوریتهایی مشابه بیماری کرونا و شرایط ده ماه اخیر قرار میگیریم؛ در تعریف شغلهای ضروری جزو گروه سوم حساب میشود. در شهری مثل تهران که معمولا بین شرایط قرمز و نارنجی در نوسان است، در هر دو صورت عرصه فرهنگ و هنر باید تعطیل شود. حمایتهای دولتی یا ساز و کارها و بستری که باید فراهم شود تااهالی فرهنگ و هنر فعالیت کنند هیچ وقت فراهم نشده است. فعالان عرصه فرهنگ و هنر شامل بیمه بیکاری نمیشوند، خیلی هایشان شامل بیمه از کارافتادگی و بازنشستگی از نهاد خاصی نمیشوند.
این مسائل راکه کنار هم میگذاریم، میبینیم انگار حدود چند ده هزار فعال مستقیم و غیرمستقیم فرهنگ و هنراصلا دیده نمیشوند. تئاتر هم بخش مهمی از این عرصه است که دیده نمیشود. متاسفانه در حوزه تئاتر تشکلهای صنفی قوی نداریم، چون هیچ وقت اجازه ندادیم تبدیل به صنف بشوند. مکانیزم حمایتی دولتی درستی نداریم، چون همیشه این نگاه وجود داشته که انگار تئاتر یک چیزی است که هست دیگر! همینجوری برای خودش باشد. انگار علف هرزی است که هر موقع دوست داشتیم میتوانیم بکنیم و دورش بیندازیم. این نگاه باعث شده عرصه فرهنگ و هنر و تئاتر ما نتواند آنطور که باید رشد و پیشرفت بکند.
از نبود حمایتها و ساختارهای لازم گفتید، به طور کلی درباره نحوه سیاستگذاریها در حوزه تئاتر چطور فکر میکنید؟ متاسفانه این قضیه ربطی به نگاهها و گرایشهای سیاسی در دولتها ندارد. ربطی به مجلسهای مختلف هم ندارد؛ چه با نگاه اصولگرایانه، چه اصلاح طلبانه و چه معتدل.عدم آگاهی کافی سیاست گذاران ما در حوزه کلان و خرد نسبت به حرفه و فضای فرهنگ و هنر باعث شده با سیاستها و ریل گذاریهایی مواجه شویم که تناسبی با حرفه ما ندارد. به طور مثال میتوانم بگویم در همین دوره مجلس فعلی، تقریبا نمایندهای در کمیسیون فرهنگی نیست که تماشاگر حرفهای تئاتر باشد. تحقیقا و تقریبا هیچ رئیس جمهوری نبوده در دوران تصدی ریاست جمهوری خودش تئاتر دیده باشد. ولی اعضای کیسیون فرهنگی مجلس تصمیم میگیرند و طرح مصوب میکنند. اینکه ما نسبت به حوزهای اشراف و شناخت کافی نداشته باشیم، در جریان امورش نباشیم، ولی برایش قانونگذاری کنیم، دستورالعمل و آیین نامه تعیین کنیم، به اینجا ختم میشود که در بسیاری از قوانین مصوب شده عملا عرصه فرهنگ و هنر دیده نمیشوند.
به طور مثال در چند سال اخیر بحث مالیات هنرمندان بسیارمطرح شد. به دلیل همان عدم آگاهی است که نماینده مجلس پشت تریبون اعلام میکند هنرمندی که میلیاردی میگیرد چرا نباید مالیات بدهد؟ این نماینده، چون فقط اخباری که در خبرگزاریها وجود دارد را دنبال کرده، نمیداند که از بین چند هزار نفر عضو خانه سینما و خانه تئاتر شاید پانزده نفر و در بهترین حالت ۲۰ نفر هستند که دستمزدهای خوبی میگیرند. ببینید چه تناسب متفاوتی وجود دارد! یا صرفا افراد مقابل دوربین را در این عرصه میبینند؛ بازیگر و نهایت کارگردان. عوامل دیگری که باید درگیر باشند تا یک بازیگر روی صحنه برود، دیده نمیشوند. طراح صحنه، طراح لباس، عوامل اجرایی، دستیاران، مدیران صحنه، تولید، دستیار فیلمبردار، عوامل فنی سالنهای تئاتر و سینما و دهها شغل مرتبط مستقیم و غیرمستقیم. چرا که مدیر آگاهی کافی نسبت به حوزه ندارد و تخصصش فرهنگ و هنر نیست.
متاسفانه باید بگویم وزیر ارشادی در کشور داشتیم که نام شکسپیر را میگفت شِکِسپیر، ولی وزیر فرهنگ و ارشاد بود! از این وزیر چه توقعی میشود داشت؟ هیچ نماینده مجلسی نداشتیم که مثل مردم عادی بلیط بخرد، در صف بایستد و تئاتر ببیند. همیشه از قبل اطلاع دارند، ردیف جلو مینشینند، اجرا در انتها به آنها تقدیم میشود و هزاران تشریفات دیگر. طبیعتا او درک نمیکند من در چه شرایطی اثر را تولید کردهام. فضا را برایش خوب جلوه میدهیم، اتفاقا با میهان و خانواده و هر کس دیگری سالن را پر میکنیم برای اینکه نشان بدهیم که ببینید چه قدر از تئاتر استقبال میشود. در صورتی که اصلا اینطور نیست.
اخیرا درباره ثبت مشاغل هنری در وزارت کار در رسانهها خبرهایی منتشر شده بود؛ این موضوع به کجا رسید؟ از جانب هیت مدیره خانه تئاتر، استاد ایرج راد و آقای گیلآبادی به عنوان مدیرعامل و از جانب خانه سینما پیگیریهای زیادی انجام شده و این اتفاق دارد محقق میشود که برای حرفههای مختلف هنری کد شغلی تعریف شود، اما اگر به قوانین مراجعه کنید میبینید بخشهای مهمی از قوانین تناسبی با فعالیت فرهنگ و هنر ندارد. به دلیل اینکه متاسفانه یا خوشبختانه این حرفه امکان چارچوب گذاری ندارد. فرض کنید یک نقاش در طول سال دو تابلوی نقاشی درجه یک نقاشی کند، براساس تعاریف وزارت کار این فرد را در ماههایی که مشغول نقاشی کردن است باید شاغل حساب کنیم یا بیکار؟
قوانین ما صفر و صدی هستند و در تعاریف انعطافی ندارند و به همین دلیل با عرصه فرهنگ و هنر چندان تناسبی ندارند. مشکل دیگر این است که متاسفانه از اهالی فرهنگ و هنر آن چنان مشورت و کمکی برای مشخص کردن تعریفهای جدید گرفته نمیشود. این تعاریف هم اگر مشخص شود، در پروسه بروکراسی اداری و مجلس و تعیین آیین نامهها آنقدر تغییرات میکند که عملا وقتی به اجرا میرسد فایدهای ندارد.
برای شما مثال میزنم؛ در آیین نامه اجرایی سازمان امور مالیاتی، حداقل تا قانون قبلی، فعالیتهای فرهنگی هنری معاف از مالیات است، ولی وقتی در حوزه اجرا وارد میشویم آنقدر تفسیر پذیر است که عملا نمیشود آیین نامه را اجرا کرد. مشکل این موارد است. تلاشهایی میشود از طرف انجمنهای مختلف، خانه تئاتر، خانه سینماو بعد از ۴۰ سالاین حرفهها کد شغلی و تعریف شغلی میگیرند، اما مطمئنم بعدها به دلیل قوانین وزارت کار گیر و گرفتهایی برای فعالین این عرصه ایجاد میشود که دردسر ساز است.
الان من میخواهم پاسپورت بگیرم، میگویم بازیگر هستم. میگویند میدانیم، شغلتان چیست؟ شاید خوب باشد که وقتی بگویم شغلم بازیگری است، تعریف شغلی داشته باشم، ولی اینکه بعدا براساس همین تعریف شغلی قرار است در مسیر حرکت این حرفه چه سنگهایی باشد، قابل پیش بینی نیست. آزمون و خطا میطلبد و ما همیشه در کشورمان در حال آزمون و خطا هستیم و تا یک آزمونی به مرحله نتیجه دادن میرسد، مدیران و نگاهها عوض میشوند و دوباره از نو باید افراد را توجیح کنیم.
نمونه اش ۳۹ دوره جشنوارههای مختلف فجراست که هنوز یک آیین نامه مدون و درست ندارند. یعنی اگر تیتر آیین نامهای که تحت عنوان آیین نامه جشنواره تئاتر فجر منتشر شده را بردارید، آنقدر کلی است که در مورد هر اتفاق دیگری میشود از آن استفاده کرد! مثلا جشنواره تئاتر فجر باید مروج سبک زندگی ایرانی اسلامی باشد. از این جمله هزاران تفسیر میشود کرد و هر کسی از ظن خود شد یار من؛ و این تفسیرپذیر بودن عادت همیشگی ماست.
به شرایط بعد از همهگیری کرونا بپردازیم؛ حال و روز تئاتر در این ماهها، با وجود تمام خلاهای قبلی، چطور است؟ الان نزدیک ده ماه است که عملا عرصه فرهگ و هنر تعطیل است. با وجود اینکه مدتی به صورت مقطعی بازگشایی شد، اما اینکه تماشاگر عادت و اطمینان کند به سالنها بیاید یک پروسه زمانبری است. برای شخص من عجیب است در تعاریفی که وجود دارد عرصه فرهنگ و هنر و علی الخصوص سالن تئاتر و سینما را به عنوان مکانهای پرخطر میدانند. تجمع و درهمتنیدگی جامعه در مرکز تعویض پلاک بیشتر است یا در سالن تئاتر؟ در یک مرکز معاینه فنی بیشتر است یا سالن تئاتر؟ در راهروهای دادگستری و اداره جات دولتی یا در سالن سینما؟ در سالنهایی که همه پروتکلهای بهداشتی رعایت میشود، هیچ کس بدون ماسک حق ورود ندارد، مداوم سالنها ضد عفونی میشوند و دهها دستورالعمل دیگر. اما ما برحسب همان نگاهی که عرض کردم؛ چون تعویض پلاک را ضرورت زندگی میدانیم، ولی تئاتر را اینطور نمیبینیم، تئاتر را تعطیل میکنیم. بر همین اساس بازار تهران و فروشگاههای مختلف بازهستند، اما سالن تئاتر تعطیل.
فرض را بر این میگیریم که یک دستورالعمل بهداشتی هست و باید رعایت کنیم، چون شرایط عادی نیست، اما در کنار هر دستورالعمل بهداشتی یک دستورالعمل حمایتی هم باید باشد. الان نزدیک ده ماه است که فعالان عرصه فرهنگ و هنر عملا بیکار هستند. اندک حمایت موجود سه ماه حق بیمه بوده و یک میلیون تومان کارت هدیه از طرف بنیاد مستضعفان و یک و نیم میلیون تومان از طرف صندوق اعتباری هنر. اهالی فرهنگ و هنر، کسانی که عضو خانه تئاتر یا سینما بودند، در طول ده ماه فقط دو و نیم میلیون تومان به صورت نقدی دریافت کردند. برخیها هم البته عضو این نهادها نیستند. چه حرفهای را میتوانید پیدا کنید که برای ده ماه، دو و نیم میلیون تومان درآمد داشته باشد؟
گاهی این قیاس اشتباه صورت میگیرد که کارگران، رانندگان تاکسی و... پس چه بگویند؟ این عزیزان در جایگاه خودشان بسیار شریف و زحمت کش هستند، اما کارگر حداقل روی کاغذ شغلش تعریف شده است. درست است کارگران هفت تپه دستمزدشان را نمیگیرند، ولی روی کاغذ باید بگیرند. مدیری باید به اعتراضشان گوش دهد، چون شغلشان تعریف دارد. اما شغل ما حتی روی کاغذ هم تعریفی ندارد. این دردآور است.
. اهالی فرهنگ و هنر هم مریض میشوند، خرج زندگی روزمره دارند، هزینههای جاری زندگی دارند، اما، چون آن نگاه وجود دارد، چون سلبریتیها دیده میشوند، اینطور به نظر میآید که اهالی هنر پول پارو میکنند! حتی چهره معروفی که فکر میکنیم میلیونی میگیرند اگر خدایی ناکرده آسیبی ببیند و نتوانند کار کنند، یک سال یا دو سال میتوانند از همان اندوخته میلیونی زندگیشان را بچرخانند. بعد از آن مدت چه اتفاقی میافتد؟ کم هنرمند نداریم که در سالهای پایانی عمرشان در وضعیت ناراحت کنندهای زندگی کردند. استادی را داشتیم که سالهای پایانی عمرش هزینه بیمارستان را نمیتوانست بپردازد. سه نسل با با آثار یک هنرمند زندگی کردند، اما او وضعیت واقعا ناراحت کنندهای در دوران کهن سالی دارد. اینها را متاسفانه نمیبینیم. این اتفاقات نتیجه همان نگاه اشتباه، عدم آگاهی و اشراف روی حوزه کاری ماست و سیاست گذاران فرهنگی و مسئولین ما هیچ وقت نخواستند این ضعف را نه در کلام که در عمل جبران کنند.
در مورد شرایط اقتصادی صحبت کردید؛ وضعیت بودجه تئاتر برای اهالی آن مشخص است؟ یکی از سوالهای مهم همین است. مثل همه ارگانهای دیگرروی کاغذبودجهای تعریف میشود، اما بودجه تخصیصی با مقدار مصوب آن تفاوت دارد. طبق آخرین صحبتها که مدیر کل مرکز هنرهای نمایشی اعلام کردند؛ سال گذشته ۲۲ میلیارد بودجه به تئاتر تخصیص پیدا کرده که بخش عمدهاش برای جشنواره هاست. خیلی برایم جالب است که دهها بودجه فرهنگی داریم و هیچ کس پیگیر نمیشود که کاربرد این بودجهها چیست و چه قدر به عرصه فرهنگ و هنر برمیگردد؟ عمیقا تاسف خودم را اعلام میکنم، اما به عنوان مثال شما چند بار به جای کلمه آسانسور از بالابر استفاده کردهاید؟ با این وجود برای فرهنگستان زبان و ادب فارسی که واژه گزینی میکند هر کلمه چند میلیون هزینه میبرد. نمیگویم این بد است، اما این مقدار بودجه که هزینه میشود کاربردش چیست؟ باورتان نمیشود موسسهای داریم که ۸۰۰ میلیون تومان در یک نوبت بودجه تحت عنوان بسط و گسترش فعالیتهای هنری از سیستم وزارت ارشاد گرفته، ولی کارش اجرای یک آیتم نمایشی استندآپ در وسط مراسم اختتامیه فلان نهاد است! اما به محض اینکه صحبت از کمک هزینه تئاتر میشود با ندارمها مواجهیم.
هیچ وقت تعریف درستی درباره بودجه فرهنگی که چندین سال صرف جشنوارههای مختلف مثل تئاتر فجریا تئاتر دانشگاهی، مقاومت، فیلم رشد و... شده و اینکه این هزینهها چه بازخوردی داشته، نبوده است. امسال که بسیاری از نمایشها روی صحنه نرفته، بودجه فرهنگی کجا هزینه میشود؟ با وجود شرایط خاص امسال چه اصراری به برگزاری جشنوارهها داریم؟ همیشه اینطور بوده که گروهها اجرا میکردند و بعد ماهها برای دریافت کمک هزینه میدویدند، امسال که شرایط ویژه است چرا برعکس نمیشود؟
متاسفانه وضعیت معیشت هنرمندان الان گروگان جشنوارهها شده و اهل هنر برای تامین معاش زندگی مجبور است برای کمترین کمک هزینه خطر تمرین کردن در شرایط کرونا را به جان بخرد تا در یکی از این جشنوارهها کاری اجرا کند. سالنهای خصوصی ما الان در وضعیت اسفناکی هستند. مشکلات و ضعفها و نقاط کمبود و نقصهایی داشتند، اما حالا یک مرکز فرهنگی تعطیل شده. آموزشگاههای فرهنگی هنری که اکثرا استیجاری هستند و پرسنلی دارند، چندین ماه است که تعطیلند. چه بسته حمایتی برایشان تعریف شده؟ این حوزهها را با آموزش آنلاین هم نمیشود پیش برد. مثلا بدن در بازیگری و کار با دوربین را چه طور میشود آنلاین آموزش داد؟
ماهم متوجه سلامت جامعه هستیم، اما چرا در کنارش هیچ پروتکلی برای حمایت نداریم؟ وجود این خلا فقط هم به دولت مربوط نیست، مجلس هم بسته حمایتی ندارد، قوه قضاییه هم نگاه حمایتی ندارد. مثل مغازه داری است که میگویند مغازهاش باید تعطیل باشد، اما بانک باز است و چکش برگشت میخورد! هر دولت دیگری هم بود به دلیل نگاه اشتباهی که وجود دارد همین اتفاق میافتاد. نگاه مدیران به تئاتر اشتباه است. چه طور ممکن است نمایندهای تئاتر ندیده باشد، آخرین فیلمی که دیده آژانس شیشهای باشد، اما در کمیسیون فرهنگی به خودش حق بدهد بدون آگاهی لازم برای ما تصمیم بگیرد؟ این میشود که همه فعالان فرهنگی کشور نامه میزنند که فلان تصمیم اشتباه است، اما نماینده مجلس میگوید نه هرچه من میگویم درست است. قرار بود ما، ولی نعمت باشیم، امروز، اما نسبت بین ولی نعمتان و خدمتگزاران تغییر کرده. این نگاه، عدم آگاهی و نداشتن توان مدیریت و برنامه درست و علاقه به اختراع دوباره چرخ در هر دوره ای، همیشه برای عرصه فرهنگ و هنر مشکل ساز بوده است.
از زمان شیوع کرونا خیلی از مشاغل و فعالیتها به سمت فضای آنلاین رفت، درمورد هنر و به خصوص تئاتر، اما شرایط متفاوتی وجود دارد. فکر میکنیدچیزی به نام تئاتر آنلاین ممکن است؟ در این مورد خیلی صحبت شده. بعضیها اعتقاد دارند تئاتر آنلاین، تئاتر نیست. بعضی معتقدند بهتر از تعطیل بودن است. خود من به شخصه تجربه را آنلاین دارم؛ هم خوب است هم بد. طبیعتا حس و حال، طراوت، انگیزه و انرژی در تئاتر زنده هست و در آنلاین نیست. اما باید توجه کنیم اگر زمانی تماشاگر عادت کند با دو کلیک نمایش ببیند، بعد از اینکه این دوران برطرف شد او دیگر عادت کرده. در حالی که نباید فقط عوامل نمایش را در نظر گرفت. عوامل سالنها هم باید نان بخورند. چه اتفاقی میافتد اگر تماشاگر فقط با دو کلیک فیلم ببیند؟ این عادت خطرناک است. متاسفانه مکانیزم سیاست گذاری فرهنگی ما چه در حوزه آموزش و چه هنر، با عنوان آنلاین مشکلات را از سر خودش باز میکند. آیا در صورت آنلاین شدن زیرساختش وجود دارد؟ نه تنها زیرساخت نداریم، برنامه و فرصت اجرایی هم نداریم. به زودی دوباره مدیران تغییر میکنند و از نو باید سیاست گذاری شود.
با وجود مشکلات قبلی و بحرانی که شیوع کرونا ایجاد کرده به نظرتان آینده تئاتر چطور خواهد بود؟ واقعیت این است که آینده تئاتر را بسیار اسفناک میبینم. تئاتر چندین سال است خیلی از نیروهای نگاههای خلاقش را از دست داده. نسل جوانی که با وجود حل نشدن مشکلات همچنان علاقهمند است مشکلات را حل کند. آنقدر در این شرایط کرونا و قبل از آن، بی تدبیری، بی برنامگی دولتها و مجالس و مسئولین قانونگذاری و سیاست گذاران کلان وجود داشته که بعد از این هرقدر برای حل آن اضافه کاری کنند هم جزو وظایفشان است. آینده تئاتر خطرناکی داریم. امیدوار نمایی کردن کافیست و اگر واقع بینانه به قضیه نگاه کنیم، میبینیم در وضعیت بسیار نابهسامانی هستیم.
با این وجود شما بهبود شرایط را در گرو تغییر نگاه حاکم بر عرصه فرهنگ و تئاتر میدانید؟ قطعا یکی از مهمترین هایش این است. البته در کنار دهها چیز دیگر. ما عموما حاضر نیستم بهای اصلاح پایهای و زیربنایی را بدهیم. در عرصه ورزش، سیاست، اقتصاد و هنر هماین موضوع وجود دارد. سال هاست عنوان میشود باید نظام بانکی متحول شود، اما حاضر نیستیم بهایش را بپردازیم. بهایش تحمل دوران نقاهت است، چون بیماری خونریزی و درد دارد.
تا نوع نگاه به فرهنگ و هنر تغییر نکند و افراد با برنامههای درست در ریل تصمیم گیری قرار نگیرند و از اهالی فرهنگ و هنر در اجرا و تصمیم گیری استفاده نکنیم اوضاع همین طور خواهد ماند.ما عموما نگاه سیاسی جناحی داریم. بیشتر نگاه دفعی داریم تا نگاه جذب حداکثری. آنقدر شرایط فعالیت را سخت میکنیم که هنرمند و فعال فرهنگی یا از کشور برود یا خانه نشین شود. البته این را در نظر بگیریم که منظورم هنرمندان واقعی است، نه کسانی که هنرمند نما هستند. همین باعث میشود فلان فردی که فقط دنبال تبلیغ سایت شرط بندی و هزار نابهنجاری دیگر است میلیونی طرفدار داشته باشد، ولی صفحه اینستاگرام یک هنرمند، متفکر و اندیشمند مهجور بماند.
ما درد را شناختیم و راه درمان را هم داریم، اما متاسفانه در میان مدیران و فرهنگ عمومی جامعه عزمی برای درمان وجود ندارد.