راه این خلاصی، دست برداشتن دولت از سر اقتصاد و حرکت به سمت اقتصاد رقابتی است. باید از شعارها و سیاستهای پوپولیستی دوری جست و تا زمانی که اقتصاد رقابتی نباشد، فساد جزء جداییناپذیر آن خواهد بود. رقابت و ایجاد شفافیت اقتصادی موجب میشود که کل افراد و گروههایی که در اقتصاد فعالیت میکنند، تلاش کنند تا بهرهوری خود را افزایش دهند چرا که در غیر این صورت از بازی حذف خواهند شد. در چنین وضعیتی، فساد بههیچعنوان صرفه اقتصادی ندارد چرا که بهقدری مارجین سود پایین میآید که نمیتواند فسادها و رشوههای میلیاردی را تقبل کند. تمام کشورهایی که موفق شدند با فساد مقابله کنند و توسعه اقتصادی چشمگیری را رقم بزند، اقتصاد رقابتی داشته و دارند. مقایسه کره شمالی و جنوبی یکی از بهترین مصداقهایی است که در پی آنها نیز مقایسه شرق و غرب اروپا میتواند اضافه شود. سطح رفاه و درجه فساد در این کشورها کاملا چشمگیر است و لازم به توضیح اضافه نیست چون بسیار عیان است اما کسانی که منافع خود را در روندهای فسادزا میبینند، بیش از 4 دهه است که در مورد مسائل مبهمی مانند اقتصاد اسلامی صحبت میکنند که هیچگاه مشخص نمیشود که دقیقا ماهیت آن چیست و نمونهای از آن را کجا میتوان یافت. در پرتو چنین وضعیتی، اقتصاد کشور را بهجایی رسانده اند که منابع کشور در اثر ناکارآمدی تلف میگردد و یا بخاطر فساد از بین میرود.
*رسانه ها و سریال های خانگی در تغییر فضای موجود با هدف بهبود وضعیت فساد در ایران کمک کار دولت یا دستگاه قضا چقدر می توانند موثر باشند؟
من در آغاز در پی مطرح کردن بحث کلیتری هستم. دو دستگاه نظارتی قدرتمند در کشورهایی با اقتصادهای پیشرفته و سالم وجود دارند که بسیار مهم و سرنوشتساز هستند. یکی از آنها رسانهها و مطبوعات آزاد و دیگری قوه قضائیه مقتدر و مستقل است. متأسفانه در مورد رسانههای ایرانی، رادیو و تلویزیون که تحت سیطره دولت است و رسانههای خصوصی نیز اجازه انتشار همه مسائل را بهصورت شفاف ندارند و در برخی مواقع تحت پیگردهای قانونی قرار میگیرند. چه کسی در اروپا یا آمریکا در مقابل فساد میایستد؟ پاسخ روشن است: همین رسانههای آزاد که بسیاری از مسائل را پیگیری و افشا میکنند. دستگاه قضائی نیز چنین وظیفهای دارد و وقتی که رسانهها برخی مسائل را افشا میکنند، این دستگاه موظف به پیگیری است. در غرب، شاکله دستگاههای قضایی آمادگی برخورد با این مسائل را نیز دارد و از دانش کافی برخوردار است. در ایران دستگاه قضایی بعضا حتی اشراف کافی به مسائل اقتصادی نیز ندارد. گواه این ادعا، نمایش دادگاههای تخلفات اقتصادی در رسانههای عمومی است که برخی از آنها با مسائل اقتصادی ، نامتجانس و دارای ناهمخوانی است. بهعنوان مثال بعضی اوقات گفته میشود فلان شرکت که زمین آن فقط 100 میلیارد تومان ارزش دارد را با قیمت 10 میلیارد فروختهاند. درحالی که اگر دانش کافی در این حوزه وجود داشته باشد میتوان با بررسی دقیق، دریافت که این شرکتی که زمینی با ارزش 100 میلیارد دارد ممکن است 500 میلیارد تومان بدهی داشته باشد که در این وضعیت باید ترازنامه آن نیز بررسی شود و صرفا به داراییهای آنها اکتفا نشود. در مورد سریالها و محصولات نمایشی نیز متأسفانه فرهنگ خاصی در عرصه فرهنگ عمومی در حال ترویج است که اصولا در آن، ثروت مذموم تلقی میشود و شخص ثروتمند و شیکپوش غالبا شخص منفی و ظالمی است. این مسئله دقیقا امری ضد توسعه است.
*ولی در سریال «آقازاده» به طور مشخص اشاره می شود که پول شخصیت اصلی داستان از طریق رانت و فساد بدست آمده؟
منظورم این سریال نیست . اتفاقا خوب است که نشان دهیم که کسی که از محل نامشروع و غیرقانونی کسب درآمد میکند، شخص ظالمی است نه کسی که با کوشش خود، ثروتی حتی بسیار رقم زده است. این نگاه منجر میشود که وقتی یک هنرپیشه یا فوتبالیست مشهور اگر مثلا بخواهد یک ویلای 50 میلیاردی بخرد، بجای خرید آن در ایران ترجیح دهد که در کشورهای دیگر ، آن را تهیه کند که همین مسئله ثروت را از کشور خارج میکند درحالی که میتواند اثرات مثبتی به همراه داشته باشد. این، آدرس غلط دادن به جامعه است. کسی که زحمتکشیده و بهسختی کار کرده است باید از ثروت خود بهرهمند شود و بهترین امکانات را برای خود تهیه کند چرا که با زحمت و تلاش خود مثلا کارخانهای را تاسیس و درآمدزایی کرده است. از سوی دیگر افرادی که با رانت و زد و بند ثروتی را به جیب زدند نیز ثروت خود را در خارج از کشور خرج میکنند. این، نتیجه همان فرهنگی است که پیش از انقلاب نیز حاکم بود درحالی که تفکر اسلامی اساسا اینگونه نیست بلکه در این نگاه، افرادی که از محل سالم و مشروع درامد حاصل کردهاند بسیار محترماند و باید مورد تشویق قرار گیرند تا ثروت خود را در بخشهای گوناگون کشور از جمله در ارتقای امنیت کشور سرمایهگذاری کنند. در آمریکا مراکز خیریه بسیاری وجود دارد که گاها میشنوید که افراد مشهور هر از گاهی میلیونها دلار به این مراکز کمک میکنند و ما نیز باید این فرهنگ را در کشور ترویج دهیم. متأسفانه در ایران اغلب در مقابل موفقیت افراد جبهه گرفته میشود. کارآفرینان موفق ایرانی بسیاری در کشورهای اروپایی از جمله المان و فرانسه حضور دارند که بسیار مورد احترام مردم این کشورها هستند اما متأسفانه ما آنها را از کشور راندهایم و بجای آنها افرادی شارلاتان، فاسد و رانتخوار در فضای مساعدی که برایشان فراهمشده رشد کردهاند. کار آفرینی، کار هرکسی نیست بلکه افراد استثنایی را طلب میکند. بنابراین فرهنگ عمومی باید به سمتی هدایت شود که افرادی که ثروت تولید میکنند، محترم شمرده شوند.