شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» هر دو در زمان خود فرماندهان عقیدتی انقلابند که توسط رهبران انقلاب به صورت عام و گاهی بصورت خاصّه نصب شدهاند.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ برای تجمیع انرژی جوانان در راه انقلاب اسلامی به یک وسیله حیاتی احتیاج است، چه کسی قرار است جوانان را تربیت کند، به شبهات آنان درباره عقاید اصیل اسلام پاسخ دهد، از التقاطات جلوگیری به عمل آورد و مداماً آنان را با قلبی مطمئن نسبت به امام برای انقلاب سر خط نگه دارد؟ بی شک امام با توجه به جایگاهش و البته امکان زمانی بهتر است چنین وظیفهای را تا حدودی به امنای خویش محوّل کند؛ لذا فرماندهانی باید باشند که در ارتباط تنگاتنگ با جوانان انقلابی و مسلمان بطور مستمر چشمه نشر معارف انقلاب را در این قشر تنظیم کنند. ضمن اینکه باید بدانیم بسیاری از دعواهای سیاسی و عقیدتی در جامعه ابتدائاً در گروههای مرجع تست میشود و به همین دلیل است که کسانی، چون شهید «مطهری» خیلی زودتر از مابقی رهبران انقلاب نسبت به خطرها دست به آینده پژوهی میزنند و از قضاء اغلب درست میگویند؛ بنابراین وجود چنین رهبران عقیدتی برای انقلابی از جنس اسلام مبرم و یک نیاز حیاتی و اولیّه است. در امتداد همین ضرورت مشخص میشود اگر کسی توسّط امام انقلاب به عنوان جانشین در یک گروه مرجع تعیین میشود تا چه حدّ به لحاظ عقیدتی- سیاسی به امام نزدیک است و به عبارت بهتر جزء وثیقترین یاران انقلاب است. این رهبران عقیدتی باید از نظر مشرب عقیدتی با تفکّرات امام تطابق حداکثری و حتی قریب به صد درصدی داشته باشند چرا که در غیر اینصورت مقدّمات شکل گیری یک نحله التقاطی را ناخواسته فراهم خواهند آورد. اینجاست که میتوان فهمید جمله حضرت امام خمینی (ره) درباره اینکه تمام کتب شهید «مرتضی مطهری» بدون استثناء تأیید و ضروری است تا چه میزان راهگشاست. همینطور مشخّص میشود وقتی رهبر معظّم انقلاب اسلامیکسانی، چون آیت الله «مصباح یزدی» را عقبه تئوریک نظام مینامند، یعنی چه؟ اینکه استاد «مطهری» و استاد «مصباح یزدی» رسالت تنظیم معارف انقلاب بین جوانان را بر دوش میگیرند و توسط، ولی فقیه زمان تأیید میشوند، به خودی خود افتخاری بزرگ به نظر میرسد که نباید به راحتی از آن گذر کرد و در فحوای کلام نشان دهنده نزدیکی این دو تن به، ولی فقیه زمان است. شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» هر دو در زمان خود فرماندهان عقیدتی انقلابند که توسط رهبران انقلاب عامّاً و گاهی بصورت خاصّه نصب شدهاند؛ لذا بیراهه نیست اگر روح فرماندهی عقیدتی انقلاب را واحد پنداشت چرا که آیت الله «مصباح یزدی» قرائتی کاملاً خالص و ناب از اسلام بدست میدهند و، چون عقاید اسلام غیر قابل تبدیل است باید بدون اغماض ایشان را «مطهری زمان» نامید؛ چرا که هر دو یک کارکرد مشخص و واحد دارند.
«مطهری»ها و یک عُمر مبارزه با التقاط نکته دیگر درباره هویّت و شاکله سازنده این فرماندهی عقیدتی بر میگردد به خاستگاه آنان، نگاهی به زندگی شهید «مطهری»ها نشان میدهد بزرگترین دغدغه فکری هر دو قبل و بعد از انقلاب اسلامی "بسط عقیدتی اسلام" در جامعه بوده است و البته آیت الله «مصباح یزدی» خود چندین مرتبه شخصاً به این امر صحه گذاشتهاند. فرمانده عقیدتی باید به مبانی و اصول عقاید چیره باشد، عرفان و اخلاق ناب اسلام را درک کند، به فلسفه اسلامی احاطه علمی داشته باشد، مکاتب جدید فکری و فلسفی را عمیقاً بشناسد؛ تا بتواند در مقام عمل نقاط التقاطی تفکراتی که به نام اسلام ترویج میشوند را بشناسد و علیه آنان اقامه دعوی کند. از این جهت مشاهده میشود هر دو فرمانده عقیدتی انقلاب اسلامی سالیان سال را با معارف اصیل اسلام زیستهاند و هیچگاه حتی در کوران مبارزات از آن جدا نشدهاند. به همین موازات که خاستگاه اینان باید از معارف عقیدتی اسلام باشد به همان اندازه هم سنگرشان در میدان عقاید تعریف میشود. پس اصولاً نباید از آنان خواست که این سنگر مهم و کم تعداد را به بهانههای دیگر رها کنند، چرا که اگر انحراف عقیدتی جوانان انقلاب اسلامی که موتور پیشبرنده این انقلابند به وقوع بپیوندد؛ قطعاً انقلاب تنگه احد را به باد داده است. این مسئله در سیره عملی شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» دیده میشود:
فرمانده اوّل «مرتضی مطهری» در سال ۱۳۱۶ ه. ش با وجود خفقان شدید رضاخانی علیه روحانیت برای تکمیل تحصیلات حوزویش از «مشهد» عازم «قم» میشود. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر آیات اعظام «علّامه طباطبایی» (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس خصوصی ایشان)، «بروجردی» (در فقه و اصول) و «امام خمینی» (به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا، عرفان، اخلاق و اصول) مرحوم بهره میگیرد. (البته شهید مدّتی از محضر آیات اعظام «میرزاعلی آقا شیرازی»، «سیّدمحمّد حجت» و مرحوم «سیّدمحمّد محقّق داماد» هم بهره برده است) شهید «مطهری» همزمان تحصیل با فدائیان اسلام ارتباط داشت تا اینکه در سال ۱۳۳۱ ه. ش بدلیل پارهای مشکلات به تهران مهاجرت میکند. در تهران ضمن تدریس در «مدرسه مروی» ارتباط تنگاتنگی بین او و دانشگاهیان پیرامون تدریس در «دانشگاه تهران» شکل میگیرد. بعدها مشخص میشود شهید «مطهری» در خلال «قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲» از مهمترین سازماندهین این نهضت مردمی بوده است تا جایی که نیمه شب همان روز به دنبال سخنرانی مهیّج علیه شخص "شاه" دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل میشود. شهید «مطهری» پس از تشکیل «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» بدستور امام همراه چند تن از شخصیتهای روحانی، رهبری هیئتها را به عهده میگیرد. (با ترور «حسنعلی منصور» کادر رهبری موتلفه دستگیر میشوند، امّا از آنجا که قاضی پرونده در قم نزد استاد تحصیل کرده بود؛ ایشان از مهلکه جان سالم بدر میبرد) تألیف کتاب، ایراد سخنرانی در دانشگاه و انجمن اسلامی، نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک به کار غالب او برای صیانت از شأن عقیدتی نهضت اسلام تبدیل میشود تا نهایتاً در ۱۳۴۶ ه. ش اقدام به تأسیس «حسینیه ارشاد» میکند، پس از سه سال به علت تکروی یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت از اجرای طرحهای استاد - از جمله ایجاد شورای روحانی- سرانجام علیرغم زحماتش برای تعالی مؤسسه استعفا داده و حسینیّه را برای همیشه ترک میگوید.
سپس بعد از چند دوره بازداشت در مساجد «الجواد»، «جاوید» و «ارک تهران» به پیشبرد اهداف انقلابی مبادرت میورزد تا اینکه حوالی سال ۱۳۵۳ ه. ش ممنوع المنبر میشود و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب ادامه مییابد. بسیاری مهمترین خدمات استاد را ارائه مبانی اصیل اسلامی و مبارزه با تبلیغ چپها میدانند، ولی نباید از قلم انداخت که شهید همیشه در بزنگاههای تاریخی بصورت مستقیم وارد مسائل کلان سیاسی انقلاب شده است. شهید «مطهری» بعد از امام اولین شخصیتی است که خطر «سازمان مجاهدین خلق» را درک و حتی انقلاب ایدئولوژیک آنان را پیش بینی مینماید، طیّ درگیری با استاد کمونیست «دانشکده الهیات» زودتر از موعد مقرّر بازنشسته میشود، با همکاری چند تن از روحانیون تهران «جامعه روحانیت مبارز» را تأسیس میکند، با تند شدن شیب مبارزات به «فرانسه» میرود تا با درمیان گذاشتن دغدغههایش نسبت به آینده انقلاب در «نوف لوشاتو» بدستور امام مسئول تشکیل "شورای انقلاب اسلامی" شود، با توجه به اهمیّت «کمیته استقبال از امام» و ارتباطاتی که در کنار آن برای نفوذ در انقلاب میتواند شکل بگیرد شخصاً مسئولیت «کمیته استقبال از امام» را عهده دار میشود و در نهایت اولین فردی است که در هواپیما با امام ملاقات میکند و از خطر فتح انقلاب توسط نفوذیان میگوید. مبارزه عقیدتی استاد «مطهری» ادامه دارد تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۵۸ ه. ش به ضرب گلوله گروهک فرقان – تحت تأثیر قرائت مارکسیستی از قرآن و اسلام- شهید شود.
فرمانده دوم با فقدان استاد شهید «مرتضی مطهری» امام در پاسخ به جوانان دانشگاهی «تحکیم وحدت»، آیت الله «سیّدعلی خامنهای» را به عنوان جایگزین شهید «مطهری» معرّفی میکنند، از این رهگذر آیت الله «خامنهای» دومین فرمانده عقیدتی انقلاب اسلامیبه شمار میرود. درک صحیح از مبانی اصولی اسلام، سابقه درخشان انقلابی گری، صراحت لهجه و شجاعت در بیان مباحث اسلامی، انرژی فراوان و حفظ روحیه جوانی، قدرت ارتباط با نسل جوان و پاسخ منطقی و جوان پسندانه به شبهات و دست آخر محبوبیت میان جوانان دانشگاهی و طلبه؛ شاخصههای هر دو فرمانده عقیدتی انقلاب اسلامی در سالهای آغازین انقلاب است.
با رحلت روح الله کبیر و انتخاب رئیس جمهور وقت به عنوان "ولی فقیه" باید به مرور زمان یکی از علمای انقلابی و خبره در مبانی و اصول خلاء بوجود آمده را پُر مینمود. با شروع دوران دوم خرداد و ساخت موج جدید "تجدیدنظر طلبی" و "دگر اندیشی" توسّط بقایای «بیت منتظری» و «دار و دسته مهدی هاشمی (معدوم)» در کانونهای "روشنفکری" و "لیبرال- سکولار مسلک"، آیت الله «محمّدتقی مصباح یزدی» تنها کسی است که علیرغم جایگاه بالای حوزویش دانشگاهها را سنگر مبارزه عقیدتی- سیاسی میکند. از این حیث ملقّب نمودن ایشان به «مطهری زمان» در واقع اشارت رهبر معظّم انقلاب اسلامی به جوانان مسلمان است مبنی بر معرفی سومین فرمانده عقیدتی انقلاب اسلامی.
فرمانده سوم گفته میشود مادرش قبل از تولد وی خواب میبیند که "قرآن را به دنیا آورده است" و معبّر خواب را چنین تعبیر میکند: «خداوند به شما فرزندی عطا خواهد کرد که حامی قرآن خواهد بود.». به موزات فشار رژیم حاکم به مدارس دینی وارد «حوزه علمیّه یزد» میشود. سال ۱۳۳۱ ه. ش برای ادامه تحصیل حوزوی به قم مهاجرت میکند. از درس آیات اعظام «شیخ مرتضی حائری»، «بروجردی» (خارج فقه)، «علّامه طباطبایی» (تفسیر، اسفار، الهیات شفاء و برهان شفاء)، «امام خمینی» (فقه و اصول)، «محمّدتقی بهجت» (فقه، طهارت، مکاسب و خیارات) بهره میبرد. در مجموع هشت سال از محضر «آیت الله بروجردی»، هشت سال از محضر «امام خمینی» و پانزده سال از آیت الله «بهجت»، کسب کمال و علم میکند. براین اساس آیت الله «مصباح یزدی» در ۲۳ سالگی به مرتبه صاحب نظری و در ۲۷ سالگی به اجتهاد کامل نائل میشود. آیت الله «بهجتی» (شفق) درباره استفاده وی از «علّامه طباطبایی» میگوید: «علّامه طباطبایی در سه سطح شاگرد داشتند. عدهای از شاگردانش را از میان درسهای عمومی انتخاب کرده و برای آنها جلسه خصوصی میگذاشتند که حضرت آیت الله مصباح جزء این عده خاص بودند.... تعدادی از همین افراد خاص را که از نخبگان بودند، برگزیده بود و به صورت محرمانه، بعضی از مسائلی که از نظر علمی و عرفانی خیلی عمیق بود با آنها در میان میگذاشتند. حضرت آیت الله مصباح از همین نخبگان بود.». آیت الله «شیخ علی¬اکبر مروارید» از جانب «علّامه طباطبایی» نقل میکند: «مصباح در میان شاگردان من، مانند انجیر در میان سایر میوههاست؛ چرا که فکر او هیچ زائد و دور ریختنی ندارد.». به موازات تحصیل علوم حوزوی در کلاسهای علوم جدیده مانند ریاضی، شیمی، فیزیک، بیولوژی، فیزیولوژی، جامعه شناسی، روان شناسی، زبان فرانسه و انگلیسی و فلسفه غرب نزد اساتیدی، چون شهید «آیت الله بهشتی» و «محقّق رشتی» و دیگر اساتید غیرحوزوی شرکت میکند. بعدها آیت الله «مصباح یزدی» با جمع این ظرفیتها توانست به یکی از حلقههای ارتباط دانشگاه و حوزه مبدّل شود؛ تأسیس «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» به درخواست «شورای انقلاب فرهنگی» در اوایل انقلاب اسلامی، مناظره با تئوریسنهای احزاب سیاسی مانند «احسان طبری» و «فرّخ نگهدار» در روزهای داغ انقلاب، سفر به ۴۰ کشور خارجی و حضور در کنفرانسهای بین المللی از آن جمله است.
اشاره به مبارزات ایشان با توجّه به اینکه بیشتر در کتب تاریخ شفاهی بیان شده است احتیاج به فرصت مناسب تری دارد لیکن برای اختصار میتوان به ماجرای «نشریّات انتقام» اشاره نمود. آیت الله «مصباح یزدی» ضمن این که با «نشریّه مخفی بعثت» همکاری داشت به انتشار این نشریه نیز مبادرت ورزید و آن را به تنهایی تهیّه، تنظیم، تکثیر و توزیع مینمود. «انتقام» کار خود را مقارن با ایّام تصویب قانون ننگین «کاپیتولاسیون» آغاز کرده بود که به دلیل خفقان شدید، تهیه کنندگان آن را بی نام و نشان منتشر مینمودند. خود استاد در این باره میگویند: «تشخیص من این بود که رکن اساسی این فعالیتها]نهضت اسلام رکن فرهنگی است ... و فرهنگ اسلام باید به وسیله روحانیت تقویت و آموزش داده شود ....». اصل اسناد «ساواک» اثبات میکند زمانی حمل یک برگ از «انتقام» با بدترین شکنجهها و اعدام برابر بود. متعاقب شناسایی اعضای روحانی «کادر رهبری هیئتهای مؤتلفه اسلامی» با تشدید تدابیر امنیّتی علیه "گروههای مخفی کار حوزوی"؛ آیت الله «مصباح یزدی» مجبور به فرار میشود و نشر «انتقام» پایان مییابد. بعد از انقلاب و در دوره اصلاحات و کلید خوردن پروژه «جامعه مدنی» وی بطور مستمر در محافل عمومی، علمی و دانشگاهی حاضر میشود تا حجم انبوه شبهات ایراد شده به مبانی اسلامی را پاسخ دهد و از التقاط "لیبراله کردن اسلامی" جلوگیری به عمل آورد. بر اساس این مجاهده است که در خلال سال¬های ۷۶ تا ۸۰ بیش از ۳۲۷ تیتر و مطلب سوء و تخریبی ناحق علیه شخصیت آیت الله «مصباح یزدی» در مطبوعات میتوان یافت.
اشتراکات شهید مطهری و علامه مصباح از این گذشته با تعمّق بیشتر در سنگر گردانی عقیدتی آیت الله شهید «مرتضی مطهری» و آیت الله «محمّدتقی مصباح یزدی» اشتراکات زیادی کشف میشود: - مبارزه با مکاتب وارداتی:مکاتب وارداتی از شرق و غرب در سالهای اولیّه انقلاب اسلامی (قبل و بعد از پیروزی) تا خانه تکانی کلّی آنان از جمهوری اسلامی از مهمترین یغمابران اندیشههای ناب اسلامی به شمار میرفتند. هشدارهای امام راحل (ره) درباره تربیت شدگان غرب و شرق در کشور و خطر آنان برای انقلاب و ساخت کلیدواژههای ترکیبی "اسلام آمریکایی" در برابر "اسلام ناب محمّدی نشان از جدّی بودن حمله "مکاتب وارداتی" به "مکتب اسلام" دارد. در این زمینه شهید «مطهری» تا جایی که میتوانست علیه "مارکسیسم" به عنوان ایدئولوژی مهاجم آن روزهای ایران روشنگری کرد و آیت الله «مصباح یزدی» علاوه بر اینکه در قبال "مارکسیسم" حقّ خویش را ادا نمود بعدها با جدّی شدن زیر نظریّات "لیبرالیسم" مانند پلورالیسم، تساهل و تسامح دینی، قرائت لیبرال از آزادی، جامعه مدنی، درجه بندی شهروندی، تضادّ اسلام و جمهوریت؛ همه تلاش خود را مبذول داشت. اگر شهید «مطهری»، «علل گرایش به مادّی گری» را مینویسد، آیت الله «مصباح یزدی»، «نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم» را به رشته تحریر در میآورد و البته سالها بعد برای مبارزه با بقایای زخم خوردگان از شهید «مطهری»، مجموعههایی مانند «نظریه سیاسی اسلام»، «سلسله مباحث اسلام و سیاست و حکومت»، «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه»، از آیت الله «مصباح یزدی» به جای میماند. اگر استاد شهید «جاذبه و دافعه علی (ع)» را مینگارد، در دوره "تجدیدنظر طلبی" استاد «مصباح یزدی» به نقد نظریّه "پلورالیسم دینی" مبادرت میورزد که در کتاب «کاوشها و چالشها (فصل: مرزهای جاذبه و دافعه در اسلام)» منعکس میشود.
- مبارزه با اسلام منهای روحانیت:رهبر معظّم انقلاب اسلامی در آخرین سفرشان به «قم» به حمله دوگانه "اسلام بدون سیاست و اسلام بدون روحانیت" هشدار دادند، از این جهت این سکّه که دو روی دارد یکی از آفات سهمگین التقاطی در طول تاریخ اسلام و انقلاب است. شهید «مطهری» تا آنجا که در اراده اش بود و مصلحت بود در مقابل افکار التقاطی آن روز "شریعتیسم" موضع گیری کرد، تا جاییکه بسیاری از کارشناسان حجمی از کتب ایشان را در پاسخ به مغالطههای «شریعتی» تفسیر میکنند. با رجوع به تاریخ شفاهی انقلاب روشن میشود آیت الله «مصباح یزدی» نیز همین دغدغه را داشته است و در مجالس خصوصی با رعایت دستور امام مبنی بر وحدت، به تبیین چنین اندیشههایی میپرداختهاند. جالب اینکه بعدها و با زعامت امام «خامنه ای»، آیت الله «مصباح یزدی» در دو برهه با دنبالههای اسلام بدون روحانیت مواجهه میکند؛ یکی در دوران اصلاحات در تقابل با «سروش»، «کدیور»، «حجاریان» و ... (یاران دیروز مهدی هاشمی) و یکی امروز در قبال "نئوایرانیست"های نفوذی که گویی به نبش قبر مقالات «شریعتی» در «کیهان» دست یاختهاند.
- جامعه سازی قرآنی: قلّههای متأخّر حوزههای علوم دینی همیشه تسلّط بالایی بر قرآن و علوم برآمده از آن داشتهاند. «علّامه طباطبایی»، «امام خمینی»، شهید «مطهری»، رهبر عزیز انقلاب اسلامی، آیت الله «مصباح یزدی» و آیت الله «جوادی آملی»، مصادیق این مدّعایند؛ گویی بدون غوطه خوردن در قرآن و کسب معارف قرآنی دست زدن به اجتهاد دینی و نظریه پردازی اسلامی در عرصههای علوم انسانی کاری عقیم است. مهمّی که رهبری انقلاب بارها طلّاب علوم دینی را بدان فرا خواندهاند. نگاهی به لیست کتب منتشره از دو شخصیّت مذکور حاکمیّت این ایده بر سیره عملی و علمیشان را حکایت میکند. شهید «مطهری» حداقل ۸ مجلّد اختصاصی درباره قرآن دارد و حداقل ۱۵ مجلّد (۱۴ جلد، تفسیر موضوعی) مختصّ به علوم قرآنی دارد. این سیر عمیق در معارف قرآنی که برآمده از تفاسیر اهل بیت عصمت و طهارت است قطعاً نگاهی همه جانبه نسبت به اسلام و مقتضیّات زمان برای این رهبران عقیدتی بوجود خواهد آورد.
- نشر علوم انسانی اسلامی: یکی از مهمترین وظایف علمای دین بی شک نشر و ترویج معارف ناب اسلامی در حوزه علوم اجتماعی و انسانی است. شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» هر دو در این میدان کارنامه درخشانی دارند. اگر شهید معلّم قبل از پیروزی انقلاب دانشگاهها و حوزهها را پیوند میدهد؛ همین گونه آیت الله «مصباح یزدی»، «مؤسسه در راه حق» را یا «دفتر همکاریهای حوزه و دانشگاه» را پایه مینهد و حالا به مُدلی موفق در چارچوب «مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی (ره)» دسترسی پیدا کرده است.
- تربیت نسل اسلامی:همان گونه که تربیت شدگان شهید «مطهری» در سالهای جنگ از مساجد و دانشگاهها عازم جبهههای جنگ میشوند، امروز نیز آیت الله «مصباح یزدی» سعی میکند در قالب طرحهای تعالی دانشجویی مانند «طرح ولایت» و یا تربیت طلّاب و علمای محقّق در «مؤسسه امام خمینی (ره)» گامی مؤثّر در راه توسعه تبلیغات اسلامی بردارد بطور مثال اعزام سالانه طلّاب انقلابی مؤسسه به مناطق محروم و کشورهای خارجی ضریب نفوذ انقلاب اسلامی را افزایش خواهد داد.
- تحوّل خواهی در حوزه:شهید «مطهری» نسبت به ساختار موجود حوزه نقد داشت، به همین منوال آیت الله «مصباح یزدی» به فرآیندهای موجود حوزه برای تربیت مجتهدین و مبلّغان اسلامی نقد دارد که نتیجتاً «مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی» مسیری است برای ارائه یک الگوی مکمّل در کنار حوزه که امید است در آینده دانش آموختگان آن سیستم مناسب تری برای حوزه پیدا نمایند؛ دغدغهای که بعد از انقلاب مداماً مورد توجه رهبری حکیم انقلاب بوده است. همین کوششهای کارا باعث گردید رهبری انقلاب در سفر اخیرشان به قم از مدل مؤسسه به عنوان یک نظام کارآمد حوزوی یاد کنند. - مبارزه با مصادره به رأی تشیّع (بازنمایی التقاطی از سیره معصومین): دشمن همیشه سعی کرده است از اسوههای عملی و رفتاری تشیّع فرمولهای مورد علاقه خویش را بازنمایی کند، از این جهت شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» تلاشهای عمدهای به خرج دادند تا از طریق انحراف در تعریف الگوهای اسلامی نسل جوان به التقاط دچار نشوند. بنابر این تلاشهای شهید «مطهری» در راه این مهمّ در کتب «سیری در سیره ائمه اطهار»، «حماسه حسینی (۳ جلد)» و ... بارتاب میشود و مساعی آیت الله «مصباح یزدی» در مجلّداتی، چون «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، «سیره معصومان»، «جام زلال کوثر» و ....
نقبی به سیاست گفته شد که فرماندهان عقیدتی انقلاب اسلامی اساساً خاستگاهی عقیدتی داشتهاند و سعی میکنند این سنگر را حفظ نمایند، با این وجود سئوالی که مطرح میشود این است که چرا گاهی اوقات به سیاست نقب زدهاند؟ و البته در برهههایی چنان مُحکم موضع گرفتهاند که گویی ذاتاً عناصری سیاسی هستند. سیاست همیشه عرصه زورآزمایی و خودنمایی عملیاتی ایدئولوژیها بوده است، به عبارت دقیقتر جریانهای فکری در قاموس عمل و در حوزه نظریّات جزئی تحت قالب «سیاست» ساری میشوند و «سیاست» راهی است برای حُکمفرمایی ایدئولوژی بر اجتماع. نتیجه این میشود که مهرههای تفکّرات التقاطی به مناصب و جریانهای سیاسی نفوذ میکنند تا با طرفه الحیل همراهی تودهها را کسب نمایند و در نهایت به عملیاتی شدن منویات درونی شان مبادرت ورزند. همین جاست که دیده بان عقیدتی انقلاب حسّاس میشود و علیرغم اینکه به مسائل جاری در لایه کلّی و عمیقتر مینگرد مجبور میشود برای جلوگیری از انحراف به میدان سطحی سیاست پا بگذارد، نکته دیگر درباره این ورود مقطعی به سیاست مربوط میشود به اینکه نقد انحراف نه یک نقّادی سیاسی که نقّادی بنیادین است و برعکس سیاسیون نه برای حفظ منافع گروهی و قبیلهای که برای حفظ مصالح اسلام و صیانت از عقاید اسلام صورت میگیرد.