به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، اوریانا فالاچی روزنامهنگار، نویسنده و مصاحبهگر سیاسی برجسته ایتالیایی و چریک ضد فاشیسم جنگ جهانی دوم که با بسیاری از رهبران سیاسی زمانهی خود مانند امام خمینی (ره)، گاندی، معمر قذافی، یاسر عرفات، ملک حسین، هنری کیسینجر، ذوالفقار علی بوتو، گلدا مایر، جرج حبش و... مصاحبه داشته است در مهرماه سال ۱۳۵۲ ضمن گفت و گویی جنجالی با محمدرضا پهلوی از چهرهی تازهی این شاه مخلوع پرده برداشت.
وی درمورد حواشی این دیدار مینویسد: «هنگامی ﮐﻪ ﺑﻪ دﯾﺪن ﺷﺎه اﯾﺮان رﻓﺘﻢ وی برای خوشامدگویی به من کراوات ایتالیایی غیر قابل تحملی زده و در وﺳﻂ ﺳﺎﻟﻦ ﻟﻮﮐﺴﯽ ﮐﻪ از آن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﺗﺎق ﮐﺎر اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮم اﯾﺴﺘﺎده ﺑﻮد. وی که ﺟﻮاﺑﯽ ﺑﻪ ﻧﻄﻖ ﮐﻮﺗﺎﻫﻢ در زﻣﯿﻨﻪی ﺗﺸﮑﺮ از اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮا ﺑﺮای ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﻧﺪاد با پاهایی چسبیده، دستهایی به صورت صلیب و سینهای راست بخاطر جلیقهی ضدگلولهای که همیشه بر تن دارد همین طور خشک و بی روح به من چشم دوخت و در مقابلم نشست.
رومبلیها مملو از مروارید و در کنارههای میز کوچکی که دو سوی آن نشسته بودیم پوشیده از الماس بود و روی آن جعبهای از جنس یاقوت قرارداشت. در این هنگام چای آورده شد. آن هم در فنجان طلایی با قاشق طلایی. همه چیز در سالن از طلا بود. حتی زیرسیگاری زیبایی که نمیتوانستم اجازهی کثیف کردن آن را به خود بدهم.»
اوریانا فالاچی در این دیدار ضمن مطرح کردن موضوعاتی مانند صادرات نفت، روابط ایران با کشورهای همسایه و آمریکا و شیوهی حکومتداری شاه حالات روحی او را موشکافانه زیر ذره بین قرار داد.
محمدرضا پهلوی در بخشهایی از این دیدار میگوید: «من بوسیلهی نیروهای دیگری همراهی میشوم که دیگران آن را حس نمیکنند. همان نیروی مذهبی در من و همچنین پیامهای مذهبیای نیز دریافنت میکنم. من خیلی خیلی مذهبی هستم و همیشه گفته ام که اگر خدا نبود ما مجبور بودیم او را خلق کنیم! اولین بار در سن شش سالگی امام علی را در خواب دیدم. او طبق مذهب ما غایب شده تا روزی برگردد و دنیا را نجات دهد! امام علی یک بار هنگامی که در کودکی زمین خوردم خود را بین من و سنگ قرار داد و جانم را نجات داد!»
شاه در توضیح ادعای خود گفته است: «خوابهای مذهبی من مربوط به این بود که در دو یا سه ماه آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد. آنها غالبا مربوط به مسائل داخلی کشورم بودند و بنابراین باید محرمانه باقی بمانند. ﻣﻦ ﻣﺮﺗﺒﺎً از آﯾﻨﺪه ﺧﺒﺮدار ﻣﯽ ﺷﻮم. ﺷﺎﻣﻪی ﻣﻦ ﺑﺴﯿﺎر ﻗﻮی اﺳﺖ. ﺣﺘﯽ روزی ﮐﻪ از ﻓﺎﺻلهی ۱۸۰ ﺳﺎﻧﺘﯽ ﻣﺘﺮی ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﯿﺮ اﻧﺪازی ﮐﺮدﻧﺪ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ نجاﺗﻢ داد. من به معجزه اعتقاد دارم. ﻣﻦ ﺑﺎ ﺣﻮادث ﺑﯿﺸﻤﺎر ﻫﻮاﯾﯽ روﺑﺮو ﺷﺪه ام وﻟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﯿﺮون آﻣﺪ ام. آن هم بخاطر خواست خدا و پیغمبران!»
سخنان شاه در این مصاحبه موجب تمسخر و دست انداختن وی توسط رسانههای گروهی اروپایی و آمریکایی شد. ساواک که این موضوع را پیش بینی میکرد دستور داد همان شب نوارهای مصاحبه را سرقت کرده و معدوم نمایند.
گفتنی ست که آخرین شاه ایران برخلاف پدرش از گفتگو با خبرنگاران خارجی رویگردان نبود و از آغاز دوران سلطنتش حداکثر سه یا چهار بار با آنها به مصاحبه نشست به صورتی که مصاحبههایی پرسروصدا، توام با خودستایی و تعریف و تمجید وی در فاصلهی کوتاهی تیتر یک روزنامههای جهان میشد و تعجب و خشم مردم را برمی انگیخت.
به گفته «خسرو معتضد» پژوهشگر تاریخ معاصر: «شاه در این مصاحبهها شخصیت خودستا، پرنخوت، از خودراضی و بی اعتنا به نظرات و عقاید دیگران خویش را به نمایش میگذارد. او خود را کاملا ایمن خاطر، فارغ البال از هر پیشامد غیر منتظره، در اوج غرور ناشی از موفقیتهای پی در پی، بسیار فراتر از مشغلهها و گرفتاریهای یک زمامدار شرقی، در هیبت و هیئت و صولت و سطوت یک فرمانروای ابرقدرت بین المللی معرفی میکرد یا میانگاشت.»