گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- مهران شفاعتی؛ به طور کلی منظور از اقتصاد، علم مدیریت تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود جامعه است که برای تحقق این امر احتیاج به یک برنامهریزی اقتصادی بلندمدت است.
با توجه به این مسئله، صنعتی شدن و همچنین تحقق تمام و کمال شعار علم اقتصاد در هر کشور نیز نیازمند یک برنامه توسعه بلندمدتی است که برای پیشبردش، نیاز به همفکری جمعی نخبگانی دارد. شاید تحریم نفتی برای ایران یک چالش بود، اما بدون شک یک فرصت بیبدیل را برای عبور ایران از اقتصاد نفتمحور و صنعتی شدن ایجاد کرد، اما متاسفانه این فرصت نیز از بین رفت و خود را در موقعیتی قرار دادیم که تاثیر تحریم علیه ما دو چندان شود.
این در حالی است که طی ۴ دهه گذشته از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی قبل از آن، در بستر اقتصاد نفتمحور و مذاکرهمحور همچنان در حکمرانی اقتصادی مشکلات بزرگی داریم که بدون یک برنامهریزی مناسب و چراغ خاموش در حال حرکت هستیم و با فراز و نشیبهای بسیاری همراه شدهایم، هرچند وقتی که چراغ خاموش باشد، به خودی خود تشخیص حرکت رو به جلو یا رو به عقب نیز غیرممکن میشود!
سیاستمدارانی که در این مدت تنها راه گذر از مشکلات اقتصادی را در بود و نبود برجام و تحریم تعریف کرده بودند و همین مسئله باعث فرصتسوزیهای بسیاری در اقتصاد کشور شد که حتی اگر در این سالهای جاری به بعضی کشورهای منطقه توجه میکردیم، میتوانستیم با زیر نظر گرفتن اعمالشان به سمت یک اقتصاد پایدار حرکت کنیم!
بسیاری از کشورهای منطقه در سالهای جاری با مشکلات اقتصادی مواجه شدند، اما با وجود یک برنامه توسعه کارآمد، توانستند از آنها گذر کنند و با سرعت بیشتری به سمت توسعه بروند و علاوه بر پوشش نیازهای خودشان، به توسعه تجارت نیز پرداختند و نیازهای دیگر کشورها را هم برطرف کردند!
به عنوان مثال مهدی کریمی تفرشی رئیس هیئت مدیره مجتمع صنایع غذایی گلها میگوید: ترکیه کمکم داشت به آن اقتصاد نامنظم تبدیل میشد و دولتمردانش به این نتیجه رسیدند که باید به اقتصاد و تولیدشان توجه کنند، زمانی که قطر توسط شورای همکاری خلیج فارس مورد تحریم قرار گرفت در آنجا تمام دروازههای واردات به یکباره برای ایران باز شد، اما ظرف ۲۴ ساعت، کشور ترکیه تمام قفسههای فروشگاههای قطر را مملو از کالاهای خود کرد.
به طور کلی نمونههایی از فرصتسوزیهای اقتصادی در کشور ما کم نیست و در این سالها برای گذر از این مشکلات نه تنها برنامهای مدون همچون کشورهای صنعتی دنیا نداشتهایم بلکه برای بهبود شرایط فقط به برنامهای سطحی و دم دستی مانند قرض پول از صندوق توسعه ملی رجوع کردهایم که همچون آرامبخش، اثری کوتاهمدت دارند و درد را میپوشانند، اما درمانگر واقعی نیستند.
این در حالی است که آمارهای سازمان تجارت جهانی نشان میدهد در سال ۲۰۱۸ سهم کل صادرات ایران از صادرات جهانی حدود ۰/۵۵ درصد و در واردات نیز برابر با ۰/۲۵ درصد بوده است که عمده محصولات صادراتی ایران شامل مواد معدنی و فرآوردههای نفتی و محصولات وارداتی عمدتا قطعات ساختهشده یا صنعتی است در حالی که این رویه باید معکوس باشد.
نبود یک برنامه ریزی مناسب و پیدا نکردن جایگاه واقعی خودمان در مسئله تجارت جهانی باعث از دست رفتن بسیاری از موقعیتهای اقتصادی و ارزآوریهای بزرگی شده است، اما کلمهای به اسم تحریم، برای مسئولان حوزه اقتصاد بهانهای شده تا دست از کار و تلاش بیشتر بکشند و همه مشکلات کشور را بر گردن آن بیندازند.
شاید بسیاری از افراد در پاسخ به این سوال که چرا یک برنامه بلندمدت برای بهبود اقتصاد نداشتهایم، بگویند سند چشمانداز ۲۰ ساله یک برنامه بلندمدت بود؛ اما باید گفت این برنامه شکست خورد، در حالی که بسیاری از کارشناسان معتقدند سند چشمانداز ۲۰ ساله صرفا تعاریفی بیش نبودند و دردی را دوا نکردهاند.
این در حالی است که محمدرضا یزدیزاده؛ عضو سابق شورای راهبردی مالیاتی در گفتگو با خبرنگار دانشجو میگوید: ما نیاز به یک سیستم مالی پایدار داریم، اما در این برنامههای ۵ ساله هیچ امکاناتی تعریف نشده است و یا بر اساس آن قانونی تغییر نکرده تا به اهداف مورد نظر برسیم.
علی دینی ترکمانی اقتصاددان و استادیار مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی نیز در این باره میگوید: سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ را باید سالهای از دسترفته اقتصاد ایران لقب داد که باوجود در دسترس بودن ظرفیتهای موردنیاز برای توسعه اقتصادی، تحولات این حوزه در مسیری عکس حرکت کرده و میانگین رشد اقتصادی کشور فقط به یکهشتم میزان رشد هدفگذاری شده در سند بالادستی چشمانداز ۲۰ ساله رسیده است.
در واقع وقتی از یک برنامه اقتصادی سخن میگوییم باید به نحوه حرکت رو به جلوی کشورهای صنعتی و نوع برنامه ریزی آنها نیز دقت کنیم تا با توجه به امکانات و شرایط استراتژیک کشورمان به دنبال برنامهای جامع و بلندمدت باشیم تا کشور به سمت فعالیت مولد محور سوق پیدا کند.
بیایید با یک مثال از اژدهای نوپای اقتصادی جهان یعنی چین شروع کنیم. اقتصاد شکست خوردهای که پس از چندین دهه جنگ، قحطی و رکود شدید اقتصادی دوران مائو تا سال ۱۹۷۶ میلادی روی خوش به خود ندیده بود، اما در حال حاضر رقیب جدی آمریکاست و ۵۷ درصد سرمایه گذاران جهان پیشبینی میکنند چین تا سال ۲۰۳۰ جای آمریکا را به عنوان ابرقدرت دنیا میگیرد. این در حالی است که شی جی پینگ، رئیس جمهور چین در سال ۲۰۱۷ دورنمای خود را برای تبدیل کشورش به یک کشور سوسیالیست مدرن و بزرگ تا ۲۰۵۰ اعلام کرد.
با بررسی حرکت ۳ دهه گذشته اقتصاد چین میبینیم که با کنار رفتن مائو از صندلی ریاست جمهوری، سیاستمداران چین، با جدا کردن سیستم اقتصادی مبتنی بر شوروی، سیاستهای اقتصادی مائو را تا حدودی کنار گذاشتند و با توجه به شرایط کشور، یک اصلاح اقتصادی بزرگی را در سال ۱۹۷۹ با هدف این که «هیچ بازندهای وجود نداشته باشد» اعمال کردند. بر اساس این سیاست، اقداماتی، چون تشویق شهروندان به ایجاد کسبوکار، تسهیل قوانین سرمایهگذاری خارجی، تمرکززدایی از طریق اعطای مالکیت بخشی از منابع عمومی به دولتهای محلی در قالب برنامه توسعه اقتصادی چین و... صورت گرفت.
از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۸، تولید ناخالص داخلی واقعی سالانه این کشور به طور متوسط ۵/۹ درصد رشد داشته است که به آن معناست، چین توانسته هر هشت سال یک بار اقتصاد خود را به صورت واقعی ۲ برابر کند! اقتصاددانان بخش عمده رشد چشمگیر اقتصاد چین را در ۲ مسئله اساسی میدانند؛ افزایش تولید و سرمایه گذاری در مقیاس بزرگ که با پس انداز داخلی و سرمایه گذاریهای خارجی تامین میشود.
همه این مصداقها گفته شد تا به کشور خودمان برسیم و این که آیا در سالهای اخیر به فکر برنامهای بلندمدت کارآمد در زمینه توسعه اقتصادی همچون چین یا کشورهای صنعتی غربی بوده ایم یا خیر؟!
مجید شاکری؛ کارشناس مسائل اقتصادی در گفتگو با دانشجو میگوید: شما ناچار به ریل گذاری برای جهت دهی به سرمایه گذاریهای آتی در اقتصاد هستید که باید به آن هم نگاه خرد و همچنین یک سری متغیر از سمت اقتصاد کلان، حکم کند به اینکه به کدام جهت و رسته ارجحیت میدهید و یا منابع موجود محدود خود را به چه نحوی تخصیص میدهید که در نهایت رفاه را در بلندمدت افزایش دهد.
وی ادامه میدهد: برای صد سال، دولت مدرن ایران کارکردش به این صورت بوده که نفت یا امنیت جریان نفت را به غرب میداده و ما به ازای آن توسعه یا بقا میگرفت، نکتهای که پیش آمده آن است، عملا ما وارد یک دورهای شدهایم که غرب به صورت کلی و آمریکا به صورت خاص، نیاز استراتژیکش به خلیج فارس کاهش پیدا کرده است و عدم امنیت این منطقه نیز برایش اولویت بیشتری دارد و باید بگوییم آن معاملهای که برای صد سال ما بر اساسش حکمرانی کرده ایم به پایان رسیده است.
این کارشناس اقتصادی میافزاید: ما باید بتوانیم معنای جدیدی در حضور خود در اقتصاد جهانی بدهیم. ما وارد عصری شدیم که شاهد حضور زنجیرههای تولید جدید هستیم، مثل زنجیره هند-اوراسیا که با سرمایه گذاری انگلستان و آمریکاست و همچنین همچون زنجیره دیوار سبز که سرمایه گذاری فرانسه را دارد که از غرب آفریقا شروع شده و به سمت خاورمیانه میرود و ما باید نسبت خود را با اینها تعریف کنیم، این تصور که ما با ابزارهای سیاسی مثل مذاکره کردن یا ابزارهای امنیتی مثل استفاده از برنامه منطقهای میتوانیم تحریم پذیری خود را کاهش دهیم، اشتباه است و در بلندمدت حتما نتیجه آن شکست است، چرا که شما باید خیلی برنامه ریزی کنید برای پاسخ به آمریکایی که کنش آن صرفا یک نیش قلم است.
شاکری با اشاره به اینکه در شرایط فعلی ارتباط ما بین برنامه توسعه و آینده ایران بسیار مهم میشود، ادامه میدهد:، چون برنامه شما صرفا یک برنامه عمرانی جادهسازی یا راهسازی نیست بلکه تعیینکننده نسبت و سهم زیرساختی شما از زنجیرههای تولید جهانی جدید است که هنوز در ایران نه به درک این زنجیرههای تولید جهانی جدید نزدیک شدیم و حتی اصلا به سمت این ایده که باید برنامه توسعه ما چیزی از جنس همگرایی با این زنجیرهها باشد نزدیک نشده ایم.
وی در پایان سخنان خود میگوید: ما به عنوان یک کشور این شانس را داریم که در نقطه تلاقی تمام این زنجیرهها قرار گرفتهایم و ما باید نسبتمان را با آنها تعیین کنیم، وگرنه وارد یک استعارهای میشویم که من آن را بیابان به مثابه بیمه نام گذاری کرده ام، یعنی همه کشورها راههای سختتر را امتحان میکنند و صرفا بیمه آنها این است که اگر با ما همکاری نکنید، ما از ایران که مسیر ارزانتری است حرکت میکنیم. در این سیستم، بقیه راهها با ثبات و پایدار میمانند. ما نقش خود را به عنوان بیمه گر ایفا کرده ایم، اما هیچ وقت در کشور ما سرمایه گذاری رخ نمیدهد.
به طور کلی با توجه به اینکه طی سالهای اخیر تحولات بسیاری در اقتصاد جهانی رخ داده است، لزوم پیدا کردن مسیر آینده اقتصاد برای هر کشوری از جمله ایران ضروری است.
این در حالی است که برخی از کشورهای منطقه راه اقتصاد خود را با توجه به شرایط پیش رو پیدا کرده اند، اما ایران همچنان اقتصاد خود را بر اساس همان مسیر یک قرن گذشته با محوریت نفت جلو میبرد و این اتفاق باعث شده تا فرصت عمل در اختیار غرب قرار گیرد و هر روز تحریمهای جدیدتری را علیه ما اعمال کند که همین مسائل نیاز کشور را برای ارائه یک برنامه توسعه مبتنی بر تجارت نوین بین المللی دوچندان کرده است.