به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، «میدل ایست آی» که توسط دیوید وست از همکاران سابق روزنامه گاردین مدیریت میشود، در تحلیلی مینویسد: تلاشها برای منع گسترش تسلیحات اتمی در خاورمیانه باید معطوف به آن دسته از دولتها باشد که توافق NPT را امضا نکردهاند و قویاً از نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دور هستند. رژیم اسرائیل هیچگاه توافق مذکور را امضا نکرده و سالهاست که به طور غیررسمی و مخفیانه یک برنامه هدفمند تسلیحات اتمی را در دستور کار خود دارد. درست بر همین اساس است که همچین رژیمی باید قویاً هدف اقدامات نظارتی قرار گیرد. با این حال، با توجه به برخی دلایل تاریخی و همچنین رویکرد متعصبانه دولت آمریکا در قبال اسرائیل حتی طرح گزاره نظارت بر برنامه اتمی غیر صلحآمیز رژیم اسرائیل نیز به یک تابو تبدیل شده است. در این شرایط عجیب است که عدم نظارت و سختگیری بر رژیم اسرائیل و اقدامات مخرب هستهای آن، با تحمیل شدیدترین فشارها به تهران و انجام نظارتهای بیسابقه بر فعالیتهای هستهای آن جبران شده است.
برخی از ناظران و تحلیلگران غربی و منطقهای، این مسئله را نمودی از سیاست واقعگرایانه حاکم بر جهان میدانند با این حال، عده بسیاری نیز این مسئله را عمیقاً به مثابه استانداردهای دوگانه در نظر میگیرند. معادله هستهای ایران مخصوصاً پس از امضای توافق برجام میان تهران و قدرتهای جهانی در سال ۲۰۱۵، وارد فاز جدیدی شد. در شرایطی که ایران قویاً به متن و روح برجام متعهد بود و این مسئله توسط بازرسان آژانس نیز بارها به تأیید رسید، وعده لغو تحریمها علیه این کشور هیچگاه محقق نشد و حتی رئیسجمهور سابق آمریکا با خارج کردن کشورش از توافق، تحریمهای سنگینتری را نیز اجرایی کرد. اقدامات غرب علیه ایران در معادله برجام، عمیقاً به اعتماد ایران آسیب وارد کردهاند.
سه سال پس از خروج آمریکا از برجام، «جو بایدن» رئیسجمهور جدید آمریکا با حضور در قدرت، به کرات مدعی شده که میخواهد بار دیگر آمریکا را به برجام بازگرداند. دولت جدید آمریکا و همچنین اسرائیل در جدیدترین روایت خود از برجام بر این باورند که این توافق باید بار دیگر مورد مذاکره قرار گیرد و مسائل جدیدی نظیر توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران نیز در قالب آن گنجانده شود. این مسئله قویاً از سوی ایران رد شده و تهران تأکید کرده که برجام صرفاً در مورد مسئله هستهای ایران است و نباید دامنه آن به موضوعات دیگر کشیده شود.
جالب است بدانید آنهایی که مدام در آمریکا و اسرائیل، تهدید موشکی ایران را برجسته میکنند، همان حامیان اصلی سیاست دولت ترامپ علیه ایران موسوم به «فشار حداکثری» هستند. حامیان اصلی این مسئله، هیچگاه توضیح نمیدهند که چرا ایران با سرعت به سمت مدرنیزه کردن موشکهای خود رفته و تا این حد به یک قدرت موشکی در منطقه و حتی جهان تبدیل شده است. آنها نمیخواهند اعتراف کنند که طرح تهدیدات مختلف از سوی خود همانها علیه ایران، عملاً تهران را به این مسیر سوق داده تا امنیت ملی خود را در اولویت قرار دهد. البته که سکوت آمریکا و اروپا کاملاً قابل درک است. آنها فقط و فقط سعی دارند به هر طریق ممکن تهران را به سمت ضعف بکشانند. در مورد اتهام کشورهای غربی علیه ایران مبنی بر اینکه تهران رفتارهای بیثبات کنندهای در خاورمیانه دارد نیز باید گفت، مادر بخش زیادی از ناآرامیهای منطقه خاورمیانه، دولت آمریکا و اقدامات مخرب آن در این منطقه نظیر حمله به عراق و افغانستان است. از سویی، متحدان منطقهای آمریکا نیز در منطقه خاورمیانه، به نحو گستردهای اقدام به ترویج ناامنی و بیثباتی میکنند. درست بر همین اساس است که اساساً تهران ادعاها در این زمینه علیه خود را به مثابه دسیسه و توطئههای منطقهای و فرامنطقهای ارزیابی میکند و حاضر به تسلیم توانمندیهای خود نیست. این مسئله نیز از چشم ایران و بسیاری از طرفهای بینالمللی، به مثابه جلوههایی از رفتارهای دوگانه غرب در مواجهه با ایران ارزیابی میشود. در شرایطی که ایران قویاً به تعهدات برجامی خود وفادار بود، غرب به تعهدات خود عمل نکرد و حتی آمریکا تحریمهای گستردهای را علیه آن وضع کرد. ایران باز هم در مواجهه با این شرایط، خویشتنداری کرد و تا یک سال پس از بدعهدیهای آمریکا، بر تعهدات خود باقی ماند و اقدامی ورای آنها انجام نداد. جالب اینکه اکنون، ایرانیها میبینند که طرفهای غربی، ایرانیها و نه خودشان را عامل اصلی نقض توافق هستهای برجام معرفی میکنند، اما آمریکا به عنوان کشوری که از برجام به صورت یکطرفه خارج شده، با کوچکترین اتهامی از سوی غرب روبهرو نیست و از یک مصونیت غیرقانونی در این رابطه برخوردار است.
ایران عمیقاً در معادله برجام، از سوءرفتار طرفهای غربی آسیب دیده است. از این رو، به هیچ عنوان شگفتانگیز نیست که شاهدیم برای انجام مجدد تعهدات در قالب توافق برجام، شروطی را تعیین میکند که در رأس همه آنها، لغو تحریمها قرار دارد. ایرانیها دیگر در معادله برجام فریب نخواهند خورد و در این زمینه، به تجربیات تاریخی خود رجوع میکنند. ایرانیها در برهه کنونی به خوبی میدانند که ادعاهای مکرر بایدن مبنی بر بازگرداندن آمریکا به برجام نیز با چالشهای فراوانی روبهرو هستند و عملاً شخص وی (بایدن) سعی خواهد کرد از این چالشها برای خود امتیاز بسازد. به طور خاص در این زمینه میتوان به مخالفتهای سیاستمداران و قانونگذاران آمریکایی با هرگونه بازگشت دولت آمریکا به توافق برجام اشاره کرد. چطور میشود که آمریکاییها مدام ایران را به عنوان تهدید منطقهای به جهان معرفی کردهاند، اما اکنون دولت بایدن، مسئله فروش تسلیحات به دولت عربستان را به دلیل نقشآفرینی مخرب آن در جنگ یمن، متوقف نکرده است؟ آیا این بدان معنا است که آمریکا و اروپا، سالها چشمان خود را به روی اقدامات متحدان خود بستهاند و عملاً به آنها اجازه دادهاند که هر آنچه میخواهند، با مصونیت انجام دهند. بیاعتمادی عمیق ایرانیها به آمریکا و اروپا که ریشه در رویهها و رفتارهای تاریخی کشورهای غربی دارد، عملاً ایران را در موضع به شدت احتیاطی در هرگونه تعامل با غرب قرار داده است.