به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، سیدحسن خمینی در دیدار با اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی ضمن تشریح وضعیت کنونی کشور به مسأله حضور خود در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری پرداخت و تأکید کرد: همه نسبت به مملکت، آینده، فرزندانمان و گذشته تاریخی مان مسئولیت داریم؛ تلقی من هم این بود که شاید بتوانیم کاری کنیم که این امر در مورد شخص بنده دیگر امکانش فراهم نیست، اما نه به این معنا که به عنوان یک کنشگر، فعال، توصیه کننده و همدل حضور نداشته باشم؛ بلکه در عرصه حضور خواهم داشت.
سید حسن خمینی افزود: به نظرم ما در برهه بسیار مهمی از کشور هستیم نه از این باب که همیشه میگویند، برهه حساس کنونی بلکه واقعیت این است که امروز وضع معیشت مردم در دوره بسیار سختی است. البته ما هنوز به فقر نسلی بر نخورده و به فقر فرهنگی هم نرسیده ایم، ولی اگر فقر اقتصادی تا یکی دو نسل ادامه یاید، کار ممکن است به فقر فرهنگی کشد.
وی اظهار داشت: در چنین شرایطی طبقه متوسط ما مدام ضعیفتر میشود و در این شرایط هر شعار پوپولیستی میتواند موج ایجاد کند و این امر برای کشور بسیار خطرناک است. قبلا عرض کرده ام و لابد شنیده اید که راه حل مشکل اقتصادی کشور اقتصادی نیست. یعنی مشکل اصلی ما اقتصادی است، ولی راه حل سیاسی دارد. به این جهت که ما ۱۲۰ سال است - از سال ۱۲۸۸ که نفت در کشور پیدا شده - نفت را استخراج کرده و مصرف کرده ایم. کشوری که در آن نفت را میفروشند و پول میگیرند و حقوق میدهند و از حقوق بگیران مالیات جمع میکنند.
سید حسن خمینی خاطر نشان کرد: تا وقتی نتوانیم بر تحریمها فائق بیاییم وضع همین است. دوستان اقتصاددان همواره گفته اند که اگر در ایران کالای استراتژیک «نفت» از گردونه خارج شود، تفاوت بین بهترین دولت و بدترین دولت، فقط ۲۰ درصد است. پس برای حل مشکل ما باید عزت مندانه مشکلمان را با دنیا حل کنیم. امروز غربیها ما را گیر انداخته اند و خوب هم از وضع ما اطلاع دارند.
وی تاکید کرد: از این طرف خودمان هم بعضا در داخل اشتباهات مهمی را مرتکب میشویم و مثلا به اشتباه در واقعهای مثل رخداد اخیر در نطنز، اطلاعات سرّی را در رسانهها میگوییم.
وی تصریح کرد: وظیفه رییس جمهوری «تغییر دادن ریل» است. کار رییس جمهوری صرفا اقتصادی نیست. بلکه مدیریت همه جهات کشور است. مگر هر رییس جمهوری در همه حوزهها توان تخصصی دارد؟ قاعدتا او با همه حوزههای فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، نفت، پتروشیمی و... آشنا نیست، بلکه وظیفه او این است که سیاستگذاریهای کلان، ریلها را عوض کند.
سید حسن خمینی ادامه داد: گاهی خود جامعه به هر علتی تصمیم میگیرد که ایستادگی کند. در این صورت کار خیلی راحت است؛ چون خودش تصمیم گرفته است؛ لذا محکم میایستد و مثل سالهای اول انقلاب به صف نفت هم میرود و مانند دوران جنگ در صف همه کالاها هم میایستد؛ در واقع، چون خودش تصمیم میگیرد، احساس سختی نمیکند و یا احساس سختی اش را تحمل میکند. ولی وقتی احساس کند دیگران برایش تصمیم میگیرند و در فرآیند تصمیم گیری، تصمیم سازی و عمل مدخلیت ندارد، «اینِرسی سکون» پدید میآید و جامعه به یک مقاومت به شدت منفی روی میآورد.
وی گفت:، اما در مورد حضور خودم در انتخابات ریاست جمهوری نکتهای را باید بیان کنم. واقعیت این است که اصلا خودم بنای حضور نداشتم برای اینکه احساس مسئولیت نمیکردم و معتقد بودم افراد زیادی برای تصدی این مسئولیت حضور دارند. این تصمیم پابرجا بود تا اینکه با پیش بینیها و ارزیابیهای قابل توجهی مواجه شدیم. این را بگویم که بیش از اقبال افراد و جریانات خاص که به نوبه خود بسیار ارزشمند است، اقبال مردمی برای من مهم بود و از همین رو بود که ارزیابیها برای من مهم بود.
وی افزود: تنها عاملی که من را در تصمیم گیری مردّد کرده بود - البته تصمیم هم نگرفته بودم - این بود که نکند فردای قیامت پیش خدا، روح امام، شهدا و آیندگان بگویند یک موقعی کاری از شما میآمد و نکردید. فرآیند شورای نگهبان هم خیلی برایم مهم نبود. اگر هم رد میکردند اتفاق مهمی نمیافتاد.
سید حسن خمینی اظهار داشت: توجه کنید که امثال ما اگر گوشت و پوستمان هم برود نمیخواهیم جمهوری اسلامی از بین برود و هیچ کس نباید چنین توقعی را داشته باشد و اگر کسی روزی میخواهد به بنده اقبال کند بداند که ما تا آخرین لحظه هیچ وقت هیچ کاری نمیکنیم که جمهوری اسلامی بخواهد لطمه ببیند و اگر هم احیانا کاری انجام میدهیم برای این نکته (حفظ جمهوری اسلامی) است؛ لذا اگر فکر کنیم یک کار به فرآیندی میرسد که نتیجه اش تضعیف کلان مملکت و جمهوری اسلامی است، به نظر من مصلحتی بر آن مترتب نیست. البته هرگز از اصول خود عدول نمیکنیم و صلاح کشور را هم در همین میدانیم.
وی خاطر نشان کرد: آینده ایران و مردم کشورمان را هم چندان متفاوت از آینده جمهوری اسلامی نمیدانم. یعنی معتقدم به هر حال این دو با هم پیوند دارد. بالأخره ما عرق دینی، شیعی و اسلامی داریم و نمیتوانیم نسبت به تاریخ بزرگی هم که پشت سرمان هست بی تفاوت باشیم.
وی تاکید کرد:، اما به هر حال وقتی در مورد یک تصمیم گیری صلاح دیده نمیشود، مسئولیتی حاصل نخواهد شد و در صورتی که آن تصمیم عملی شود، در آینده مسألهای پیش نرفته و مشکل مردم حل نمیشود. این در حالی است که قرار است آمدن امثال من مشکل گشا باشد.
سید حسن خمینی تصریح کرد: البته در جامعه ما حتما اشخاص مؤثر هستند، ولی بیش از اینکه چه کسی انتخاب شود، مهم این است که باید «مردم» انتخاب کنند. یعنی من در مورد مسأله حضور مردم، واقعا معتقدم خود مردم باید بیایند و تصمیم بگیرند و اگر بیایند و تصمیم بگیرند، ما نمیگوییم هرچه تصمیم بگیرند حتما درست است، ولی بسیار به درستی نزدیکتر است از تصمیماتی که ممکن است مخالفینشان و جریان خاصی بگیرند.
وی ادامه داد: این را هم اضافه کنید که واقعیت این است که جریان افراطی در کشور ما بعضا تصمیمهای بسیار خطرناک ایدئولوژیک میگیرد. البته من معتقد نیستم همه این افراد ایدئولوژیک هستند، بلکه خیلی از آنها کاسب هستند، ولی به هر حال تصمیماتی با پایههای ایدئولوژیکی میگیرند که غلط و خطرناک است.
سید حسن خمینی گفت: من اصلا بنا ندارم که بگویم در این شرایط (دیگر در میدان) نیستم و دیگر کار نمیکنم. بالأخره تا حالا میگفتم همه باید باشند و از مردم دعوت کنیم و الان هم میگویم حضور مردم از هر عنصری واجبتر است.
وی افزود:، اما این نکته را هم اضافه کنم. در کارهای انسانی یک به علاوه یک، مساوی با دو نیست. در جبر و ریاضی یک به علاوه یک مساوی با دو است، ولی در مسائل انسانی بعضا یک به علاوه یک منفی سه میدهد؛ یعنی همدیگر را خنثی میکنند. بعضی وقتها هم شش یا هفت میدهد. واقعا اگر ۱۰ نفر همدل پیدا شوند میتوانند خیلی نقش بزرگی داشته باشند.
وی اظهار داشت: در مرحله فعلی به نظر من در میان دوستان شما نهاد اجماع ساز حداقل برای یک گروه سیاسی اتفاق مبارکی است. به هر حال این مجموعه، مجموعهای است که در شرایطی که فعلا کسی توان کار فردی ندارد، باید آن را مبنایی برای کار گرفت و به تصمیم آن که مبتنی بر خرد جمعی است، احترام گذاشت. اما به مردم صادقانه مشکلات را بگویید؛ حداقل این است که فردا اگر هدفمان محقق نشد میگوییم ما از قبل حرف هایمان را گفته ایم و در حدّ وسع خود کارمان را انجام داده ایم.
وی خاطر نشان کرد: برای یک جریان سیاسی از نظر حیات سیاسی خودش بعضی وقتها شکستها زمینه پیروزیهای بعدی است. آقای هاشمی اگر سال ۸۴ نمیآمد و شکست نمیخورد، ۹۲ نمیبُرد. یعنی خیلی وقتها این گونه است که فرد باید از شکست این مرحله برای گام بعدی توشهای بردارد.
سید حسن خمینی تاکید کرد: شرط موفقیت این است که صادقانه به مردم بگویید مسیری که قرار است طی شود اشتباه است و به نتیجه نمیرسد. لزومی هم ندارد همه حرف بنده و شما را قبول کنند، کما اینکه هیچ تضمینی هم وجود ندارد که همه باید من را دوست داشته باشند و یا قبول داشته باشند. همیشه عدهای هستند که از بنده خوششان میآید و عدهای هم هستند که بدشان میآید؛ یک عده هستند که حرف من را قبول میکنند و یک عده هم هستند که حرف من را قبول نمیکنند، ولی معنایش این نیست که ما حرف خودمان را نزنیم. یعنی نه مرعوب موج افراطی مهاجم فحاش شوید و نه مرعوب موجی که مقابل است و میگوید شما چرا این حرف را میزنید.
وی تصریح کرد: یکی از بزرگان هم گفته بود، «من همه تلاشم را میکنم که شما من را دوست داشته باشید و واقعا هم خیلی برای من مهم است که شما من را دوست داشته باشید، ولی نه به قیمت اینکه از عقیده خودم دست بردارم؛ عقیده ام را میگویم و ان شاء الله شما هم من را دوست داشته باشید». در این مسأله هم همین جور است.
وی ادامه داد: باید عقیده و مشرب سیاسی خودمان و خطری که پیش رو است را بگوییم. به نظر من واقعا حکومت یکدست افراطی برای کشور خطرناک است. همه نسبت به مملکت، آینده، فرزندانمان و گذشته تاریخی مان مسئولیت داریم؛ تلقی من هم این بود که شاید بتوانیم کاری کنیم که این امر در مورد شخص بنده دیگر امکانش فراهم نیست، اما نه به این معنا که به عنوان یک کنش گر، فعال، توصیه کننده و همدل حضور نداشته باشم؛ بلکه در عرصه حضور خواهم داشت.
سید حسن خمینی گفت: باید به خدا امید داشت و حرکت کرد؛ خداوند تفضّل میکند. باید به فهم مردم امید داشت، با هر امکاناتی که هست باید با مردم صادقانه صحبت کرد و سخن را گفت. ان شا الله وقتی ما کار درستی انجام دهیم و صادق باشیم آنها هم میآیند. اگر هم (مردم) نیامدند، دست کم کار خود را انجام داده ایم و کنار ننشسته ایم. به نظرم اگر کار انسانی متشکلی شکل گیرد، بسیار خوب است. نهاد اجماع ساز تا اینجا کار مبارکی است، البته خیلی خبر ندارم که از این به بعد چه نتیجهای از آن بیرون میآید، اما باید به آن به دیده فرصت نگاه شود. ان شاء الله از آن نتیجهای هم بگیرید.
وی افزود: به هر حال اولین مسأله این است که باید سعی کنید امید را به جامعه برگردانید. مردم خیلی ناامید و قهر هستند و حق هم دارند. چرا که در این سالها روشهای درستی در مواجهه با جامعه انجام نگرفت. نمیگویم «فرد» در فرایند اجتماعی تأثیر ندارد، ولی بیش از کار فردی، «کار جمعی» مهم است. اگر بنده نبودم و زید و عمروا نبود، یکی دیگر میآید و همین مسأله را انجام میدهد و پیش میبرد. ممکن بود به عللی -مثلا عامل مهم «ارادت مردم به امام» -نسبت به بنده نگاه دیگری موجود باشد، ولی به نظر من میتوان با مردم صحبت کرد و ان شاء الله شما هم به نتیجهای که مطلوبتان است برسید.